به نام قدرت مطلق الله
به مناسبت هفته راهنما مصاحبهای را با آقای مهدی بافنده راهنمای محترم لژیون چهاردهم ترتیب دادهایم که در ادامه نظر شما را به آن جلب مینماییم.
ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و تبریک هفته راهنما به شما و تمام راهنمایان کنگره ۶۰.
لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید.
سلام دوستان مهدی هستم مسافر، با ۵ سال تخریب وارد کنگره شدم، سفر اول ۱۱ ماه، راهنما؛ محمود اسماعیلی، آنتی ایکس مصرفی؛ تریاک و شیشه، داروی درمان؛ اوپیوم خوراکی، ورزش در کنگره؛ پینگ پنگ، رهایی به لطف خدا و دستان آقای مهندس؛ نزدیک به ۱۴ سال، سفر ویلیام هم داشتم، راهنمای درمان؛ آقای بابک لطفی، رهایی از بند نکوتین هم ۱۰ سال.

چه حس و حالی داشتید وقتی متوجه شدید در امتحان راهنمایی قبول شدهاید؟
همه اعضای کنگره میدانند که این حس و حال، حس و حال خیلی خوبی است، کسی که در امتحان راهنمایی شرکت میکند مثل این است که درخواست دارد اجازه راهنما شدن را به او بدهند ولی به چه کسی فرمان صادر شود و اجازه دهند مهم است، وقتی این اتفاق برای هر کسی بیفتد انگار وارد مرحله جدیدی در زندگی شده است و خیلی لذت بخش است.
بهترین قدردانی که یک رهجو میتواند از راهنما انجام دهد چیست؟
یک رهجو میتواند با درست سفر کردن و داشتن حال خوب، همیشه در مسیر و صراط مستقیم بودن بهترین قدردانی برای یک راهنما است.
به نظر شما رهجوی خوب و یا بد وجود دارد؟
نه...به نظر من خوب و بد وجود ندارد یعنی خوب و بد هستند، بعضی از رهجوها میآیند و با بد سفر کردن و اعمال ضد ارزشی باعث میشوند که افرادی که خوب سفر میکنند و در مسیر ارزشها حرکت میکنند شناخته شوند که این همان اضداد هست که آقای مهندس همیشه صحبتش را میکند، خوب و بدی نیست، برای بعضیها زمانش هست برای بعضیها نیست.
رابطه یک راهنما با رهجو چگونه باید باشد؟
این تجربه خودم هست که میگویم، یک راهنما وقتی بخواهد وسط زندگی رهجو برود یا وسط درگیری آنها یا در بازی آنها داخل شود خیلی چیزها را از دست میدهد، یک راهنما باید فاصلهاش را با رهجو رعایت کند و هرکس باید در جای خودش قرار داشته باشد و کار خودش را انجام دهد، طبق فرمایش آقای مهندس که همیشه میفرمایند: ما مشاور خانواده نیستیم و خیلی از کارها به ما ربطی ندارد که ما بخواهیم در آن دخالت داشته باشیم، باید این حد و حدود را پیدا کنیم و آن را رعایت کنیم تا در زندگی و کار اذیت نشویم.
از مشکلات راهنمایان و لژیون کمی صحبت کنید.
مشکلات یک راهنما این است که باید مثل یک پدر درگیر آن عشق و محبت و درگیر آن مشکلات و احساسات انسانها و خیلی از این مسائل هست، هر شخصی با شخص دیگر فرق میکند ولی در کل مشکلات آنچنانی وجود ندارد، برای کسی که عاشق باشد مشکلات هم آسان میشود و از کارش لذت میبرد.
در آخر در چندجمله از راهنمای خودتان تشکر کنید.
راهنماهای خودم آقای اسماعیلی و آقای لطفی عزیز! اگر شما نبودید واقعاً من به درمان نمیرسیدم یعنی اینکه میگویند آن پیوند عشق و محبت باید باشد اگر این پیوند عشق و محبت نبود شاید من به اینجا نمیرسیدم همان ابتدا سفرم را رها میکردم، آنقدر این دو عزیز کارشان را زیبا بلد بودند که باعث شدند من در کنگره ماندگار شوم و خدمت کنم، مرزبان باشم و راهنما شوم و همه اینها را مدیون راهنمایان عزیز خودم هستم، در همان روز اول با محبت و با آغوش گرمی که از من استقبال کردند باعث شد که من در کنگره ماندگار باشم و اگر نبود من در اینجا نبودم.
تایپ و ویرایش: مسافر قربان لژیون پانزدهم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون نهم
تأیید خبر: مسافر داوود لژیون سوم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
173