English Version
This Site Is Available In English

با درست زندگی کردن، می‌توان قدردان راهنما بود

با درست زندگی کردن، می‌توان قدردان راهنما بود

سومین جلسه از دوره بیست و نهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی ویژه مسافران آقا کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی؛ با استادی ایجنت محترم مسافر امیر، نگهبانی مسافر محمد و دبیری موقت مسافر میلاد با دستور جلسه "هفته راهنما" روز دوشنبه 29 بهمن ماه 1403، ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که یک بار دیگر توانستم این جایگاه را تجربه کنم؛ موضوع دستور جلسه، هفته راهنما می‌باشد. صحبت کردن درمورد این دستور جلسه کمی سخت است ولی من قبل از این که مشارکتم را شروع کنم می‌خواهم بگویم راهنمای همه ما جناب آقای مهندس می‌باشد و ما همگی از یک سرچشمه سیراب می‌شویم؛ من این هفته را در رأس به آقای مهندس و تمام همکاران عزیزم در کل نمایندگی‌های ایران بخصوص به راهنمایان عزیز نمایندگی حسنانی تبریک می‌گویم.

در کنگره یکسری جشن‌ها و جایگاه‌های خدمتی داریم که من باید بدانم این‌ها اصلاً برای چیست؟ چرا چهار جشن داریم؟ چرا باید از مرزبان، از راهنما، همسفر و یا دیدبان تقدیر کرد؟ آیا فلسفه این جشن‌ها این است که من بیایم و فقط پاکت بدهم و بروم؟ مگر قصه کنگره عشق نیست؟ کنگره هم پولی شد!!؟ نخیر! موضوع چیز دیگری‌ است، همه این‌ جشن‌ها برای این است که یاد بگیرم شکرگزار نعمت‌هایی که خداوند در اختیار من  قرار داده باشم، در این هفته باید نقطه تفکر درون من روشن شود که تمام این اعمال به جهت یادگیری قدردانی است.

من اگر قدردان بودن و سپاسگزار بودن را یاد بگیرم، بیرون این شعبه هم به دنبال بهانه‌ای می‌گردم که از دخترم تشکر کنم، از پسرم سپاسگزاری کنم، روز پدر و مادر به دست‌بوسی‌شان بروم، یاد می‌گیرم که وقتی سوار تاکسی می‌شوم جدا از پرداخت هزینه از راننده تشکر کنم و ... خداوند هم سپاسگزاران را دوست دارد و وقتی می‌بیند که من سپاس‌گزار پدر و مادر، راهنما، کنگره و داشته‌هایم هستم، خداوند نعمت‌های بیشتری را در اختیار من قرار می‌دهد؛ این یک واقعیت است، شاید برای ما قبولش سخت باشد ولی این سیستم این‌گونه طراحی شده است.

در کنگره 60  راهنمایی داریم که از شهر دیگری می‌آید یا مغازه‌اش یا کارش را تغییر داده تا به لژیونش لطمه‌ای وارد نشود، تمام این پاکت‌ها بهانه است، وقتی من قدرشناس باشم حتی از OT هم سپاسگزاری می‌کنم، دیگر با مصرف موادی دیگر سفرم را خراب نمی‌کنم زیرا به این عمل ناسپاسی می‌گویند، اگر سر ساعت بیایم و منظم باشم راهنما این را می‌بیند و این عمل به نوعی سپاسگزاری است؛ راهنما وقتی می‌بیند که حال رهجویش خوب شده و به رهایی رسیده، حتی می‌گوید اگر بچه‌ام را کمتر ببینم عیبی ندارد؛ راهنما حتی موقع خواب هم به فکر رهجو‌هایش است، پس با درست زندگی کردن، می‌توان قدردان راهنما بود.

خدمت راهنمایی بدون چشم‌داشت است چون با خدا معامله کرده‌ایم نه با رهجو، اگر راهنما سقوط آزاد می‌دهد برای خود رهجو است، اگر تو حالت خراب باشد او هم حالش خراب می‌شود؛ این هفته‌ها را گذاشته‌اند که ما این‌ها را بهتر درک کنیم. نکته جالب قضیه این است که راهنماها در بخش مالی کنگره هم با قدرت خدمت می‌کنند درصورتی که شاید خودشان مشکلات معیشتی زیادی داشته باشند. اگر کمی فکر کنیم متوجه می‌شویم که در زندگی کمتر کسی را می‌بینیم که برایمان به این‌گونه وقت بگذارد.

برای من راهنمایم مقدس است و دارای احترام زیادی است، بعضی مواقع قبل از اینکه کاری انجام دهم با خودم فکر می‌کنم که نکند با این کار آبروی راهنمایم را ببرم، درست است که او پیشم نیست اما کائنات می‌بیند، مگر می‌شود من دانه‌ای بکارم و جوانه نزند و رشد نکند؟ من در آن لحظه با خودم می‌گویم راهنمایم برای من جوانی‌اش را گذاشته و من نمی‌توانم این‌ها را نادیده بگیرم.
این هفته به من می‌گوید قدرشناس باش و آفت انسان ناسپاسی است، حالا اگر گاهی همسرت تندی کرد، فرزندت حرفی گفت یا مادرت بلند صحبت کرد، تو سپاسگزار باش و این‌ها را نادیده بگیر، چون تمام تلاش کنگره این است که به ما زندگی کردن، آرامش و آسایش داشتن را آموزش بدهد.

روزی می‌رسد که ما می‌خواهیم تشکر کنیم اما دیگر دیر شده است، می‌خواهی برای روز مادر، مادرت را ببینی ولی دیگر نیست، می‌خواهی از دل دخترت در بیاوری ولی دیگر دیر شده و دلش از رفتارهای تو شکسته است، می‌خواهی بروی دست‌بوسی راهنمایت و یا برگردی و در آن لژیون دوباره سفر کنی اما دیگر این اجازه را به تو نمی‌دهند، پس هر چه که داریم را قدردان و سپاسگزار باشیم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .