عنوان مطلب: تبدیل
تاریخ مبحث: 1381/4/1
استاد:
همه آنهایی که نام بردی خوبند و همه سلام دارند، خسته و دلتنگ نباش زیرا وقتش که رسید آنگاه اتفاق انجام میپذیرد، همه حال از آغاز خلقت تا خلق دیگری در گردش و چرخش هستیم و چیزی که هست تبدیل است که انجام میپذیرد، هر تبدیلی برای خود مراحلی دارد که ما تابع آن هستیم و یا میشویم و بعد باز ادامه دارد؛ میدانی چیزی که دائماً در مراحل نقش کلی دارد چیست؟
همین که بین من و تو و بین کسانی که دوستشان داریم در جریان است.
شاگرد:
منظورتان محبت است؟

استاد:
آری؛ اگر این امواج مطلوب الهی نبودند ما به هم مطلبی نداشتیم که بگوئیم و یا پیامی را ارسال کنیم و یا اینکه بخواهیم ببینیم و یا لمس کنیم و اینقدر اندیشههایمان به هم نزدیک باشد، فکر نمیکنی که چقدر این موضوع اهمیت دارد!؟ آیا اگر در درون سینه تو و من چنین چیزی نبود چگونه میتوانستیم آنچه تو میکنی و آنچه من میخواستم بر دل ها نوشته شود؟ پس دل من هم برای تو تنگ میشود و این از مِهر است ؛ امروز و هر لحظه که میگذرد آن تفکر و من و تو شکل دیگری که حکایت دارد واقعیت پیدا میکند و این مهم و با ارزش است و اینکه زبانها یکی میشود همه دیدنها یکی میشود و یاد آنها دلمان را هم تنگ و به هم نزدیک میکند؛ میدانی که من را "دوستان و محبت" از تنهایی رها نمودند؟
چیزی که در تمامی تبدیلات و روابط انسانی نقش دارد محبت است حتی بین اعضای یک خانواده، من تنها بودم، با افکار خود که فکر میکردم؛ اما فرمان صادر شده بود که از این یگانگی بیرون بیایم.
میدانم که در جمع تنهایی، البته نه به تنهایی من، اما یاران در راه اند تو را دریابند. جهان مملو از مطالبی است که قابل وصف نیست، اگر به درون سفر کنیم در خواهیم یافت که بدون آنچه دیده و میبینیم در مقابل درون گویای بیش نیست و تو درون انسان ها را به خودشان آدرس و نشان میدهی و یافتن نشان خودشان بسیار تا بسیار در دگرگونی آن ها موثر است، این امری است خدادادی و یا طبیعی؛ و اما از مِهر که بُگذریم محکم نمودن پایههای انسانها و کُل هستی اگر بین زن و شوهر باشد در آبادی و یا ویرانی در جهت الهی یا غیر الهی بودن تاثیر دارد؛ در این بین غیر از این مسائل، مسائل عادی و جزئی دیگری هست که جهت آن با مشخص نمودن حد و حدود در هر زمان مفهوم مییابد، اما مذکر و مونث بودن هیچ مفهومی ندارد، در بعد تکامل لازمه احیای جسم بُعد دیگر مثلث است که بقای اصل محسوب میشود، بازهم بگویم؟
اصل تکامل در خلقت وجود است و هر نوع مثل آب، آتش و در آنچه بین و تلفیقات آن است حیات بدون مسائلی که خلق شده امکان ندارد. ما هرگز نیست نیستیم، زیرا در همه عالم هستی هستیم، اگر چه از چشم شما ما نیست باشیم و با شما همواره حاضریم.
تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
206