جلسه نهم از دور چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوند به استادی راهنما محمد رضا، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر اله یار دستور جلسه "هفته راهنما" دوشنبه 29 بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
این هفته را به جناب مهندس حسین دژاکام معلم و استاد و راهنمای کنگره ۶۰ تبریک می گویم که بستری را برای ما فراهم کردند که مصرف کنندگان دیروز به راحتی کنار هم بنشینند و آموزش بگیرند مصرف کنندگانی که هر کدام قادر به تخریب محله ای بودند امروز اگر اینجا نشستیم بخاطر وجود استاد و راهنما و آموزش های نابی است که در اختیار ما گذاشتند چه اتفاقی می فتد که هزار نفر در پارک طالقانی می آیند و انرژی می گیرند و کسی به رهایی می رسد همه به او تبریک می گویند خدا را شکر می کنم که جناب مهندس در روزگاری که من زندگی می کنم هستند تا من از آموزشهای نابشان استفاده کنم و به دیگران انتقال دهم و در مسیر کنگره راهنمایی کنم از راهنمای خودم تشکر می کنم که بودند و این جایگاه را به من دادند و به من زندگی کردن را یاد دادند محبتی که فراموش کرده بودم را به من یاد داد امروز اگر در این جایگاه نشستم عشق می ورزم به تک تک کسانی که اینجا هستند و بابت این صمیمانه از خداوند بزرگ شاکرم و امیدوارم همگی به این حال خوب برسند راهنمای من اولین قدم را به من نشان داد تا من به جایگاهای بالا برسم قبل از اینکه به این جایگاه راهنمایی برسم گفت باید عاشق باشی و برای عاشقی کردن باید در اعماق فرو بروی من تا زمانی که در تاریکی فرو نروم نمی توانم حال یک مصرف کننده را درک کنم زمانی که در اعتیاد فرو رفته بودم و از گذر گاه سخت عبور کنم و به جلو حرکت کنم توانستم فک رقبه بشوم توانستن از تجربه و رهایی که بدست آورده بودم معنای عشق و محبت را بفهمم برای انتقال عسق و محبت اول باید آن را بفهمم و بعد آن را انتقال بدهم راهنما و رهجو با همدیگر رابطه دو طرفه دارند هر دو در یک مسیر قدم بر می دارند تا بتوانند به رهایی برسند برای رسیدن و پی بردن به روشنایی باید از قوانیین کنگره پیروی کنم قوانین کنگره به من در س زندگی می دهد که از چیزی که به من داده شده قدر دانی کنم راهنما به من می گوید لباس سفید بپوش سر وقت بیا و نظم و انظباط را به من یاد می دهد من تا زمانی که قوانین را یاد نگیرم و اجرایی نکنم نمی توانم به حال خوب برسم و این را راهنما به من می آموزد در گذشته تلاش می کردند تا بتواند مواد را از شخص بگیرد اما موفق نمی شدند چون اعتیاد را نمی شناختند و مسیر درمان آن را بلد نبودند و می گفتند اراده نداری در صورتی که مصرف کننده با همه مشکلات روبرو می شد تا برود مواد خود را تهیه کند پس اراده داشتیم اما نمی توانستیم از آن درست استفاده کنیم من وارد این مجموعه می شوم تا بتوانم مشکل مواد خود را کمرنگ کنم و لی تمام مشکل مواد من نیست بلکه صفاتی که پشت اعتیاد من مخفی شده بود را باید تصحیح می کردم که راهنما دقیقا این مشکلات من را به من یاد آوری می کند و برای برطرف کردن آن تلاش می کند راهنما همانطور که به رهجو برای حال خوب کمک می کند در وحله اول خودش حالش خوب می شود راهنما تمام تلاشش را می کند که آن وظیفه ای که در قبال رهجو دارد را انجام بدهد رهجو هم باید در چهار چوب کنگره فرمان برداری کند من باید ببینم راهنما چه کارهایی برای من انجام داده و من را از کجا به کجا رسانده و نسبت به درک آن اتفاقی که برای من رقم خورده قدردانی کنم قدر دانی در قبال راهنما اولین قدم آن چشم گفتن است من از خداوند یک فرصت می خواستم که خودم را به خودم نشان دهم و در اینجا که آمدم یا علی گفتم و وارد میدان شدم و امروز توانستم ای جایگاه را تجربه کنم.

تایپ و ویراستاری:مسافر یاسر
تنظیم و ارسال:مسافر مجتبی
- تعداد بازدید از این مطلب :
173