🧡دلنوشته همسفر فاطمه:🧡
موقعی که فکر کردم دنیا به پایان رسیده و نفس کشیدن برایم سخت شده بود، با دنیای کنگره۶۰ و راهنمایم خانم منصوره آشنا شدم. وقتی ۳ یا ۴ ماه گذشت و متوجه شدم که چقدر به بودن در کنگره۶۰ ، لژیون خود و راهنمایم دل بستهام. حتی وقتی به شهر خودم به مدت کوتاه میروم، دلتنگ میشوم.
من ۲۲ سال از زندگیام را همیشه دنبال دوستی بودم که قضاوت و قیاسم نکند. در ذهنم حرفهایی میگذشت که جرئت حرف زدن به نزدیکترین آدمهای اطرافم را نداشتم.
ممنونم، دستانت را میبوسم و دوستت دارم. این دوستی فراتر از یک دوستی معمولی است. ای استاد بزرگ؛ خانم منصوره، سپاسگزارم. با هیچ کلمهای نمیتوانم حرف دلم را بیان کنم. بودن در لژیون شما برایم احساسی عمیق دارد و با تمام وجودم به جایی میروم که از نظر جسمی نرفتهام، اما انگار با حس خود لمس کردهام. آنجا پر از گلهای نرگس و پروانههای بنفش و درختانی شیپوری با گلهای صورتی است. من به آرامش درون خود میپردازم و ذره ذره با اشتباهاتم آشنا میشوم.
ممنونم از وجود شما در کنگره ۶۰.
تایپ و نگارش: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون هفتم)
عکس: همسفر زهرا، رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
96