English Version
This Site Is Available In English

راهنما به من اندیشیدن را آموخت

راهنما به من اندیشیدن را آموخت

دست هایی که کمک می‌کنند مقدس تر از لب هایی هستند که دعا می کنند. به خواست خدای مهربانم راه و مسیر کنگره برای من هم باز شد و فرمان صادر شد تا در این مکان مقدس برای یک زندگی بهتر آموزش بگیرم.

بله کنگره دری بود که خدای مهربانم بعد از صدها در بسته به رویم باز کرد و در این مسیر، فرشته ای را به نام راهنما خانم عادله عزیز، راهنمایی که مثل یک خواهری که همیشه دوست داشتم داشته باشم در کنار من قرار داد و با آغوش باز پذیرای من شد از روز اول مهرش به دلم افتاد کمکم کرد خودم را دوست داشته باشم و برای شناختن و ساختن خودم تلاش کنم حرف های دل‌نشینش به من انگیزه و قدرت می‌داد کمکم کرد تا به داشته‌هایم با دید قشنگ‌تری نگاه کنم چقدر کارش سخت است و چقدر هدفش بزرگ که به ما اندیشیدن را یاد داد.

به من آموخت ببینم بهترین ها را و کمکم کرد،دلی داشته باشم که ببخشد بدترین‌ها را و ذهنی بسازم که فراموش کند بدی‌ها را و رو‌حی که ایمانش را نبازد، از مالم ببخشم بی منت و از جان، وجود نازنینش شد یکی از برکات زندگی من.

راهنمای عزیزم خانم عادله خدا را شکر می‌کنم که شما را در مسیر زندگی‌ام قرار داد تا به زندگی نیمه جانم جان دوباره ببخشید.

پزشک و روان شناس و مشاور نبودید ولی همیشه بهتر از آن‌ها به من راهکار دادید من هم به رسم احترام این هفته باشکوه را به شما راهنمای نازنینم تبریک و خدا قوت می‌گویم آرامش زندگیم‌ و‌ حال خوشم را مدیون لطف و مهربانی شما و راهنمای محترم مسافرم آقای رحمان هستم به دستان پر مهرتان بوسه می‌زنم و بهترین‌ها را برای شما از خدای مهربان می‌خواهم انشاالله همیشه شاد و سلامت و در پناه خداوند مهربان پایدار باشید.

نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر عادله( لژیون دوم)
ویراستاری : همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر عادله ( لژیون دوم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر عادله( لژیون دوم) دبیر سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .