«ما همه راهنمایان، همه با هم کمر خم کردیم و زانوان خود را بر روی خاک نهادیم و سجدهای آغاز نمودیم برای شکرگزاری از انجام این عمل عظیم»
با توجه به دستور جلسه «هفته راهنما»، به منظور ارج نهادن به مقام و جایگاه راهنمایی و استفاده از تجربیات این عزیزان در خدمت راهنمای لژیون سوم همسفر هانیه هستیم و گفتگویی صمیمانه با ایشان داشتیم که توجه شما را به آن جلب مینمائیم.
همسفر هانیه و مسافرشان با 10 سال تخریب آنتیایکس مصرفی شیشه و هروئین وارد کنگره شدند. به مدت 11 ماه با متد DST با دارویOT به راهنمایی مسافر نادر فراهانی و همسفر شانی سفر کردند. در حال حاضر به مدت 10 سال و 11 ماه است که به لطف خدا و دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان شطرنج است. همسفر هانیه در جایگاههای خدمتی ورزشبان، دبیر و نگهبان شطرنج، دبیر و نگهبان کارگاه آموزشی، عضو لژیون سردار و مسئول کارت خدمت کردهاند و در حال حاضر در جایگاه راهنمایی در حال خدمت است.
مهمترین دلیل شما برای شرکت در آزمون راهنمایی چه بود؟
وقتی راهنمایم اجازه دادند که برای آزمون اصلی شرکت کنم، بسیار خوشحال شدم و با تمام توان خود را آماده کردم و همیشه شال نارنجی را در ذهنم به تصویر می کشیدم. در کنگره یاد گرفتم که ذکات علمی که آموختهام را باید پس بدهم. در صور آشکار من در حال آموزش دادن هستم ولی در صور پنهان، خودم در حال یاد گرفتن هستم.
چه مدت از تشکیل لژیون شما میگذرد و آیا فکر میکردید یک روز راهنما شوید؟
حدود 2 سال و 6 ماه از خدمت راهنمایی من میگذرد. در ابتدا من فقط برای رهایی مسافرهایم به کنگره آمدم و با خودم گفتم از شر اعتیاد این دو نفر که خلاص شدم، از کنگره می روم. ولی بعد از رهایی نمیدانم چه چیزی من را در کنگره ماندگار کرد. شاید این همان نیرویی بود که اولین روز من را به سمت کنگره کشاند. من اصلاً فکر نمی کردم که راهنما شوم، خودم را در آن حد نمی دانستم، ولی این خواسته ذرهذره در من به وجود آمد.
لطفا از احساس خود در جایگاه راهنمایی و داشتن شال نارنجی بفرمائید.
تمام خدمتهای کنگره بسیار شیرین و پر از تجربه است. ولی خدمت راهنمایی برای من دنیای تازهای داشت. همان لحظهای که شال نارنجی را آقای مهندس با دستان مهربانشان بر گردنم انداختند، احساس مسئولیت کردم. من دیگر هانیه سابق نمیتوانستم باشم، چون من الگو شده بودم و باید در خودم تغییراتی ایجاد می کردم. طرز حرف زدن، خندیدن، لباس پوشیدن، نگاه کردن، راه رفتن و غیره باید تغییر میکرد، چون من مسئول پرورش انسانها شدم. عزیزانی که با هزار امید به لژیون میآیند و دنبال آرامش هستند و من باید آنها را با آموزشهای کنگره آشنا کنم و به کنگره تحویل دهم.
شیرین ترین لحظه، وقتی است که رهجو سوالهای چالش برانگیز میپرسد و من باید به آموزشها مراجعه کنم و بهترین جواب را در اختیار رهجو بگذارم. یا لحظه در آغوش کشیدن رهجویی که پر از ترس و استرس است و در آخر که دوباره بغلش میکنم با احساس خوب و لبخند راهی خانه میشود.
لطفا کمی از سختیهای راهنما بودن و لژیونداری برای ما بگوئید.
هر چه فکر میکنم لژیون داشتن و راهنمایی سختی خاصی ندارد و سراسر شیرینی و حس خوب دارد. از همان لحظه اول که در لژیون با رهجوها احوالپرسی می کنم و چای را دور هم میخوریم تا انتهای لژیون که خداحافظی میکنیم، فقط انرژی مثبت و حال خوش در حال تبادل است.
.jpg)
بزرگترین موهبت راهنمایی برای شما چه بوده است؟
بزرگترین موهبت راهنمایی برای من فرصتی است که کنگره به من داد تا بیشتر بیاموزم و دانایی خود را به واسطه راهنما بودن، به دانایی موثر تبدیل کنم و به خاطر همین بیشتر به حال خوش میرسم.
تعادل بین خدمت و خانواده را چگونه برقرار میکنید؟
حفظ کانون خانواده از مهمترین اهداف کنگره است. هیچگاه نباید کنگره را به خانواده ترجیح دهم. چون ما قرار است آموزشهای کنگره را بیاموزیم تا بتوانیم در کنار اعضای خانواده، بدون کوچکترین اصطحکاکی زندگی کنیم. خدمت کردن در کنگره نباید به خانواده آسیب بزند. باید برای هر دو وقت گذاشت. اگر مراقب خانه و خانواده نباشیم، شاید اعضای خانواده از رفتن ما به کنگره جلوگیری کنند. پس همیشه باید تعادل را سرلوحه کارم قرار دهم. به قول آقای مهندس اگر رها شدید، بروید به خانواده رسیدگی کنید، اگر ماندنی شدید و خدمت گرفتید، نباید از حق خانواده برای خدمت کردن بزنید.
اهم توصیه شما به رهجویان چیست؟
به رهجویانم توصیه میکنم قبل از شروع جلسه در شعبه حضور داشته باشند، تکالیف را به موقع انجام دهند، در لژیون در لحظه حال باشند تا آموزشها را دریافت کنند، بدون حاشیه فقط به فکر باز کردن گرههای خودشان باشند، در کار مسافر دخالت نکنند و در نهایت از نعمتی که خداوند به آنها داده است به قدر کافی استفاده کنند، چرا که بیرون از کنگره، خانمهایی هستند که به دنبال یک جای امن مثل کنگره میگردند، ولی هنوز پیدا نکردهاند.
طراح سوال: همسفر هما رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون پنجم
مصاحبهکننده: همسفر هما رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون پنجم) مسئول مصاحبه
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
150