English Version
This Site Is Available In English

تحول من در کنگره اتفاق افتاد

تحول من در کنگره اتفاق افتاد

ضمن عرض تبریک خدمت همسفران قبول‌شده در آزمون راهنمایی و آرزوی موفقیت برای این عزیزا‌ن، گفت‌و‌گوی کوتاهی با ایشان آماده نموده‌ایم که در ادامه توجه شما را به قسمت اول این مصاحبه جلب می‌کنیم.

لطفا کمی از حس و حال خود در رابطه با قبولی در آزمون راهنمایی برایمان بگویید.

راهنمای‌ تازه‌واردین همسفر فاطمه:

به هر حال شنیدن خبرها و اتفاقات خوشایند برای هر کسی در طول حیات بسیار لذت‌بخش بوده و هست؛ اما این‌که این خبر از کجا و راجع‌به چه موضوعی است بسیار تا بسیار فرق می‌کند. دقیقا روزهای پایانی خدمت‌ تازه‌واردین را می‌گذراندم و واقعا نگران و کمی سردرگم بودم. باز خداوند مهربان روزنه امیدی به من نشان داد که واقعا وصف آن برایم سخت است.

زمانی که اسمم را در لیست قبولی‌ها با شال خوش رنگ نارنجی دیدم باز به خود بالیدم که هنوز خداوند مرا فراموش نکرده و یک پوئنی در من برای خدمت و آموزش دیده است. آن لحظه یکی از بی‌نظیرترین شادمانی‌ها را حس کردم. واقعا تمام وجودم پر از اشک شوق و خوشحالی بود.

هزاران بار خداوند را شاکرم برای این خدمت عظیم در این مسیر الهی و ارزشی. شکر بابت لیاقت این خدمت بزرگ. امیدوارم حالا که کنگره ارزش بودن در این جایگاه را به من داده من نیز بتوانم هر آنچه که در توان دارم را به عزیزانی که مثل من با دنیایی از غم، اندوه و ناامیدی وارد این سیستم می‌شوند بدهم و راه نجاتی باشم هم برای آن‌ها و هم برای خودم.

در پایان بوسه می‌زنم بر دستان پر مهر استاد بزرگوارمان آقای مهندس حسین دژاکام و تشکر می‌کنم از تمامی عزیزانی که در این مسیر یار و یاور من بودند.


همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم):

خداوندا سپاسگزارم که به من فرصت دادی در کنگره‌۶۰ حضور داشته باشم و سپاسگزارم که به من فرصت خدمت به بندگانت را عطا کردی.

از بنیان کنگره۶۰ تشکر می‌کنم که زندگی من را احیاء کرد و در ادامه اجازه خدمت با شال سبز را به من هدیه کرد.

زمانی که وارد کنگره۶۰ شدم نمی‌دانستم که در ادامه شیفته‌ این مکان مقدس خواهم شد. این مهارت و عشق راهنمای عزیزم بود که من را عاشق کنگره و خدمت کرد. قدردان راهنمای عزیزم خانم زهرا هستم. امیدوارم بتوانم ادامه‌دهنده‌ راه ایشان باشم. از این موهبت و خدمتی که نصیب من شده، از صمیم قلب خوشحالم.


همسفر نفیسه رهجوی راهنما همسفر فائزه (لژیون ششم):

به نام امواج عشق 
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم
تحفه چندین ساله‌ دل باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

زندگی با تحول شروع می‌شود نه با تولد. برای من آن تحول در کنگره اتفاق افتاد و توانایی‌هایی پیدا کردم که شاید هیچ وقت نداشتم یا بسیاری از آن‌ها را از دست داده بودم.

راهنمای عزیزم زمانی که خبر قبولی‌ام در آزمون راهنمایی را شنیدم، خاطرات تمام روزهایی که گذراندیم برایم زنده شد. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم حس و حال و انرژی که برای ما صرف کردی، این انرژی از هر کجا که می‌آمد آن‌چنان بر دل من می‌نشست که آن‌ را فقط خدا می‌داند. شاید اگر شما سر راه من نبودید تقدیر من به این زیبایی رقم نمی‌خورد. امیدوارم بتوانم آن طور که شایسته است، این بار امانت را بازپرداخت کنم. هفته راهنما بر شما مبارک باد.


همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر سوگل (لژیون چهارم):

خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که توفیق خدمت کردن و آموزش گرفتن را در کنگره۶۰ به من عطا فرمود.
پیشاپیش هفته راهنما را به تمام راهنمایان کنگره۶۰ در سراسر نمایندگی‌های کشور مخصوصا راهنمایان بزرگوار نمایندگی صالحی و همچنین عزیزانی که به تازگی در آزمون راهنمایی قبول شده‌اند تبریک و شادباش عرض می‌کنم.

روز سه‌شنبه ۱۴۰۳/۱۱/۱۶ اولین جلسه خدمت نگهبانی در نمایندگی را تجربه کردم، انرژی و حس خوبی از جلسه گرفتم. زمانی که به منزل رسیدم برنامه اینستاگرام را باز کردم، در پیج کنگره‌۶۰ اطلاع‌رسانی شده بود تا دقایقی دیگر نتایج آزمون راهنمایی اعلام می‌گردد. بسیار حس عجیبی داشتم، در ماه مرداد که آزمون داشتیم برای من یکی از پر‌چالش‌ترین روزهای زندگی سپری شد و نتوانستم به خوبی برای آزمون آماده شوم. پست که بارگذاری شد، بلافاصله نتایج را نگاه کردم، ابتدا به‌قدری هیجان داشتم که اسم خودم را ندیدم؛ اما بسیار خوشحال شدم که از نمایندگی ما تعداد زیادی از عزیزان قبول شدند. دوباره اسامی را با دقت بیشتری دیدم و متوجه شدم اسم من نیز در لیست قبولی تازه‌واردین است. بسیار خوشحال شدم؛ چون یکی از خواسته‌های قلبی من این بود که در جایگاه تازه‌واردین خدمت کنم و آموزش بگیرم.

زمانی که در مرزبانی خدمت می‌کردم، این خواسته بسیار در من پررنگ شد و شکل گرفت. وقتی می‌دیدم عزیزانی با ناامیدی و چشمانی پر از غم وارد نمایندگی می‌شوند و بعد از چند جلسه‌ای که راهنمایان تازه‌وارد با آن‌ها صحبت می‌کنند در چشم‌هایشان برق شادی و نور امید را به وضوح می‌دیدم، حس عالی و فوق‌العاده بی‌نظیری را تجربه می‌کردم. واقعا چه چیزی زیباتر از اینکه بتوانی نور امیدی باشی در دل ناامیدی؟ من عقیده دارم که خداوند همیشه بهترین‌ها را برای من می‌خواهد و نیز از زمانی که وارد کنگره شده‌ام کاملا باور دارم که؛

رشته‌ای برگردنم افکنده دوست
              می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست
رشته بر گردن نه از بی‌مهری است
            رشته‌ی عشق است و بر گردن نکوست

حتما هر آنچه در زندگی من رخ می‌دهد برای رشد و تکامل من است و با تمام وجود قدرش را می‌دانم. ان‌شاءالله با یاری خداوند و آموزش‌های بی‌نظیر آقای مهندس بتوانم خدمتگزار اعضاء و دردمندان باشم نه سرور و آقای آن‌ها. در پایان امیدوارم خداوند خدمت مرا بپذیرد.


راهنمای‌تازه‌واردین همسفر زهرا:

این روزها خورشید پر نورتر از همیشه به نظر می‌رسد؛ نمی‌دانم شاید ذوق در چشمانم را دیده‌ و با تلألو‌های نورانی‌اش می‌خواهد بگوید که مسیر تازه‌ای برای عاشقی باز شده است.

به‌ راستی برای خدمت کردن چه فرقی می‌کند که بند عشقی که به گردنت است سبز باشد یا نارنجی، وقتی خود را سراسر در آغوش الله می‌بینی؟ زمانی که ایمان داری که حمایتگری چون او فرمان داده است و به واسطه تو قرار است انسان‌های درد‌مندی به بهشت متصل شوند. فقط می‌دانم که بیش‌ از پیش مورد لطف الله عزیزم قرار گرفته‌ام و امیدوارم که لایق این مهر باشم.

فرو گرفته مرا آنچنان محبت دوست
که هرچه می‌نگرم، پای تا سرم همه اوست.


راهنمای تازه‌واردین همسفر سعیده:

اگر بخواهم از حسم در روز دیدن نتایج بگویم من برای رسیدن به آن تلاش بسیاری کردم و تا جایی که ممکن بود در سفر اول سعی کردم فرمانبردار باشم. هر چند سیر سفر اول و زندگی به وفق مراد نبود، بسیار تسلیم وارد کنگره شدم فقط دوست داشتم بشنوم و در مسیر باشم.

سفر اول به پایان رسید و سفر دوم آغاز شد که هم سهل بود و هم سخت؛ اما می‌دانستم که باید باشم و خدمت کنم. شال راهنمای تازه‌واردین و خدمت به هم‌نوع خیلی برایم بسیار ارزشمند بود. هر کدام از افراد، دیروز من بودند و سعی کردم آنچه قوانین بود اجرا کنم.

همیشه دوست داشتم راهنمایم خبر قبولی در امتحان را بدهد و اینطور شد. سراسر شور بودم و خوشحالی از این‌که به آنچه که خواسته‌ام بود رسیده بودم. ندایی در درونم می‌گفت پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست. فقط از خداوند که مرا لایق دانسته خواستارم تا تنها به قوانین و حرمت عمل کنم و راهگشای یک انسان باشم.

آرزوی توفیق روزافزون و خدمت مستدام برای شما عزیزان

عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر عذری (لژیون دهم)
مصاحبه‌کننده، ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صالحی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .