چه بسیار زمستانها و بهارها، آمده و رفته است و من ندیدهام!
چه نغمهها که پرندگان خوشالحان سر دادهاند که گوشهایم نشنیدهاند!
چه گلهای زیبایی که در مسیر خانه روییدهاند و من ندیدهام!
چه بر من گذشته است؟ من را چه میشود؟
اکنون و در این لحظه اما بهترین اصوات، با عمق جانم زیباترین تصاویر را میشنوم و میبینم و هر لحظه از تولد جدیدم را مدیون انسانی هستم که انسان نیست؛ بلکه یک فرشته است. او با قراردادن دست من در دست خداوند، پیوند من را با جهان هستی، اطرافیان و طبیعت برقرار کرد و این رشته وصل را با محبتی که از قلب مهربانش ساطع میشد، نورانیتر و محکمتر ساخت.
قدردانی میکنم از زحمات خالصانه و عاشقانه راهنمای خوبم، خانم فاطمه صومعه عزیزم. خورشید زندگیام، مادری که من را نزاییده است؛ اما مانند مادر دلسوزانه زخمهای روحم را التیام بخشید. گذشت، فداکاری، صبر و مهربانی چنین بانوی نازنینی را میستایم و روز راهنما را به ایشان تبریک عرض میکنم. باشد که تا همیشه رهجوی فرمانبرداری برای ایشان باشم.
نویسنده: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابور
- تعداد بازدید از این مطلب :
147