جلسه دوم از دوره شصتم؛ به استادی و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری مسافر لیلا، در تاریخ ۱۴۰۳/۱۰/۰۴ راس ساعت ۸ صبح آغاز به کار نمود.
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر. این هفته، هفته بنیان هست که تولد همه ماست، زیرا کنگره ۶۰ از آنجا آغاز شد. مراحل زیادی از ۲۷ سال پیش پشت سر گذاشته شد تا به اینجا برسیم.
مبحثی هم مربوط به تبدیل هست، در سال ۸۱ که در کتاب من نوشته شدهاست. صحبت استاد و شاگرد است که میگوید همه خوب هستند و بحث، بحث تقدیر است. زندگی ما بر سه پایه استوار است. جبر، اختیار و فرمان الهی، هر سه هستند. خواست و فرمان الهی که مشخص است و تقدیر، نامه پیشین است. یعنی شما باید بدانید چه کاشتهاید. اگر گندم کاشتهاید، گندم درو میکنید. هر چیزی زمانی دارد، ما تلاش میکنیم و خواست مربوط به ماست، اما تقدیر و فرمان الهی مربوط به ما نیست.
از اول خلقت تا قیامت، که خلق دیگری شکل میگیرد، ما بوده و هستیم و این چرخشها تبدیل را انجام میدهند. یکی از این چرخشها بودن و لذت بردن از حیات است. پس پایه و اساس جهان خلقت تبدیلهای دائم میباشد و هیچ انرژی یا نیرویی از بین نمیرود.
یکی از مهمترین مسائل و اهداف حیات، خود حیات میباشد که بسیار باارزش است. تا تبدیل انجام نگیرد اتفاقی انجام نمیگیرد. برای تبدیل شدن هم حتما تغییرات لازم است. مانند انگوری که برای تبدیل شدن به سرکه یا شراب باید تغییر پیدا کند.
هر تبدیلی برای خود شرایطی دارد که باید آن شرایط را در نظر داشته باشیم. یکی از پارامترهای اصلی آن زمان است. پس شرایط تبدیل، (عناصر تبدیل، زمان تبدیل و هدف تبدیل) است که باید حتما مدنظر داشته باشیم. شرایط تبدیل، نیاز به تبدیل و دانش تبدیل هم بسیار مهم است. در زندگی و هستی، حتی اگر تابع تبدیل نباشیم، گاهی مجبوریم تابع آن شویم.
برای تیدیل یک عامل بسیار مهم وجود دارد که آن ایجاد محبت است. پایه محبت، معرفت است و بدون آن نمیتوان در یک لحظه به محبت رسید، بلکه باید به دانش و چرایی آن برسیم. معرفت به معنای دانایی که بر مثلث دانش، تجربه و تفکر استوار است. البته لازم به ذکر است که اگر این دانش مثبت باشد از آن محبت و اگر منفی باشد از آن نفرت بوجود میآید.
در واقع سه حالت دارد. بودن محبت که بر اثر معرفت است، نبودن محبت که خنثی است و بودن نفرت نیز حالت سوم است که بر اثر دانش منفی شکل میگیرد.
جایی که بین انسانها محبت وجود داشته باشد، سازنده میشود. مانند معلم و راهنمایی که عاشق شاگردانش است، در مقابل استادی که فقط از روی اجبار به آنها درس میدهد.
چیزی که در تمام تبدیلات روابط انسانی نقش سازنده دارد محبت است که پایه آن شناخت و آگاهی است. اگر پایه امری در زندگی محبت باشد، آنجا ارتقا رخ میدهد.
اگر این امواج مطبوع الهی، یعنی محبت، وجود نداشت، ما هیچ چیز برای هم نداشتیم. در واقع این محبت است که ما را دور هم جمع کردهاست. امواج مطبوع الهی مثل الهام تقوا، ذرات عشق و نزدیک کردن ذرات به یکدیگر است.
مهم نیست که ما با چه زبانی صحبت میکنیم، مهم چیزی است که در دل ما وجود دارد. وقتی محبت باشد همه زبانها و دلها یکی میشود. آنوقت است که همه دیدها یکی میشود و آنوقت است که همه انسانها را حس میکنیم و همه را درک میکنیم.
جهان مملو از مطالبی هست که قابل وصف نیست. جهان بیرون یا جهان هستی، در مقابل جهان درون ما خیلی کوچک است. ما درون انسانها را به آنها نشان میدهیم و این امر در دگرگونی آنها تاثیر بسیاری دارد. زیرا میفهمند که جایگاه بالایی دارند.
تهیهوتایپمتنوبارگزاری: مسافرمحمدحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
3572