راهنما مظهر عشق و امید است

همسفر فریبا در دلنوشته خود بیان کردند:

در تقویم کنگره ۶۰ یک هفته از سال به عنوان هفته راهنما نام‌گذاری شده است. در این هفته تمام اعضا کنگره۶۰ به پاس قدردانی از تلاش‌های راهنماهای خود جشنی را برپا می‌کنند؛ که یکی از نشانه‌های کاربردی کردن آموزش‌های کنگره است. راهنما یعنی رب و مربی، راهنما کسی است که پس از گذراندن تاریکی‌ها، پستی‌ها و بلندی‌های زندگی با خدای خود پیمان می‌بندد؛ تا عشق و محبت خود را نثار انسان‌های دردمند کند و با صبوری و گذشت به آن‌ها درس زندگی بیاموزد.
راهنما کسی است؛ که حس‌های مرده و خفته را در ما بیدار می‌کند. آغوش مهربان اوست که جسم خسته ما را به حرکت وا می‌دارد؛ تا خود را بشناسیم. راهنمای عزیزم شما مثل باران، بی‌منت همه را سیراب می‌کنید؛ مانند خورشید بی منت به همه نور و عشق می‌دهید.
راهنما برای من عشق، نور، امید و آرامش است. راهنما برای من الگوی بدون نقص است. راهنمای عزیزم، روشنایی بخش تاریکی‌های من، شما به من الفبای عشق و محبت را آموختید و آنقدر کلام‌تان شیرین است؛ که تمام ناخوشی‌هایم را از یاد می‌برم.
عشق و محبت و از خود گذشتگی را از شما آموختم. خورشید نگاه شما آن‌چنان گرم و صمیمی است؛ که جانی دوباره به من بخشید. برای سپاسگزاری از زحمات‌ شما و ایثار و از خود گذشتگی‌تان زبانم قاصر است و تنها دارایی من دعای خیری است؛ که به پاس محبت و لطف شما بدرقه راهتان می‌کنم و تا زمانی که زنده‌ام قدردان شما هستم. خدا را هزاران بار شکر می‌گویم که مرا جز خانواده کنگره۶۰ قرار داد.

همسفر نسرین در دلنوشته خود بیان کرد:

به نام صاحب قلم
جهان تاریک بود و مسیر باریک
نه پای رفتن بود و نه نای ماندن
کورسوی چراغی نمایان شد، دلم گرم شد و پاهایم قوت گرفت. بدون هیچ منتی مرا در برگرفت و جانم را مالامال از عشق وجود خودش  پر کرد.
مادر شد، خواهر شد، رفیق شد و راهنما شد.
خانم نرگس پژوهش به رسم ادب بوسه می‌زنم بر چهره پر از نور و مهربانت، و دستانت را با عشق می‌فشارم، و قدردان حرف به حرف کلامتان هستم؛ که چون خون در وجودم نشست و هر روز تشنه‌تر از قبل برای سیراب شدن به قبله‌گاه تو آمدم. هفته راهنما را به حضور مقدس راهنمایان عزیز در رأس به راهنمای خوب خودم خانم نرگس عزیز تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

همسفر ندا در دلنوشته خود بیان کرد:

روز راهنما را به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان و همچنین به تمام راهنمایان کنگره۶۰ تبریک می‌گویم. هر آن‌چه می‌نویسم از عمق جانم برآمده است. و هر آن‌قدر که بنویسم وصف نتوانم کرد؛ چرا که بی‌نهایت هستید.
خانم نرگس عزیزم قبل از این که با شما آشنا بشوم گویی همیشه تصویری از شما در ذهن من وجود داشت؛ به‌طوری‌ که بلافاصله بعد از دیدن شما احساس عشق و امنیت در قلبم جاری شد. در روزهای سختم با فکر کردن به شما و راهنمایی‌های شما آرام گرفتم و تمام تاریکی‌ها با نور وجود شما از بین رفت.
همیشه برای من بهترین و امن‌ترین رب و مربی هستید. بسیار سپاسگزارم که در تمام لحظات سخت زندگی‌ام من را راهنمایی کردید و آموزش و تجربه خود را به من هدیه کردید. به واسطه وجود شما است؛ که من در حال سپری کردن روزهای آرامی هستم و سختی‌های زندگی‌ام کم‌رنگ شده است؛ از شما ممنون هستم؛ بابت امیدی که در دل ما بوجود آوردید. بابت عشقی که در قلب ما زنده کردید و بابت وجودتان که قوت قلب من در روز‌های تیره و تار بود.
برکت حیات هستید و عزیز سالیان مدید و فخر حیات

همسفر نسیم در دلنوشته خود بیان کرد:

نور شدی بر زندگی‌ام تابیدی، از دروازه‌های جهنم مرا به بهشت خودت خواندی. شدی اولین چراغ روشن زندگانی‌ام. در باورم نمی‌گنجید، بشوی بهترین‌ همدردم. منبع الهام شدی برایم. شبیه‌ تو را جایی ندیدم. هر جا زمین خوردم؛ دستانت را به سویم روانه کردی و گفتی: برخیز بهشت نزدیک است.
با تو معنای عشق را فهمیدم. عشق به پروردگارم، عشق به مخلوقش، عشق به خودم. با تو به انسانیت نزدیک شدم.
درونت چه داشتی که مرا شیفته خود کردی؟ ان چه در تو یافتم چیزی جز عشق نبوده و نخواهد بود. با عشقی که به وجودم تزریق کردی آرام شدم، مرهم شدی بر دردهایم.
سپاسگزارم جان دل- روزت مبارک

همسفر زهرا در دلنوشته خود بیان کرد:

دست‌هایی که کمک می‌کنند مقدس‌تر از قلب‌هایی هستند که دعا می‌کنند.
خانم نرگس عزیزم همیشه وقتی دعا می‌کردم می‌گفتم خدایا انسان‌های خوبت را سر راه‌ زندگی من قرار بده و بی‌شک شما یکی از بهترین و بامحبت‌ترین و با عشق‌ترین انسان‌هایی هستید؛ که دیدم روز اولی که وارد کنگره شدم پیش خودم گفتم؛ فقط همین یک جلسه را می‌روم؛ ولی وقتی آمدم شما استاد جلسه بودید؛ انگار سالیان سال بود که شما را می‌شناختم و آن‌قدر چهره شما آرام و پر از عشق بود؛ که من همان جا تصمیم گرفتم که کنگره را ادامه بدهم. راهنمای عزیزم شما در این مدت کوتاه راه درست زندگی کردن را به من آموختید، عشق به خداوند را، عشق به خودم را و عشق به کنگره را به من آموختید.

چقدر کلام شما باعث آرامش روح من است و من همیشه خداوند عزیزم را شاکر و سپاسگزارم؛ که با شما آشنا شدم. امیدوارم رهجوی خوبی برای شما باشم. شما همیشه ما را دلگرم می‌کنید؛ تا جاده‌های پر پیچ خم زندگی را با امید و صبوری طی کنیم. خانم نرگس عزیزم راهنمای پر از عشق و نورم شما را به اندازه تمام مهربانی‌ شما سپاس می‌گویم و از خدای مهربانم آروزی بهترین‌ها را برای شما دارم.

همسفر مهناز  در دلنوشته خود بیان کرد:

قلم بر دستم در حرکت و شاهین انگشتانم در پرواز است. قلم قاصر است از نوشتن برای شما و اگر تمام اقیانوس‌ها مرکب شوند باز هم برای نوشتن از خوبی‌هایت کم می‌آورد کسی که در وجودش، نور موج می‌زند و به من فرمان عشق و محبت را می‌دهد؛ کسی که معرفت، عدالت و عمل سالم را  سرلوحه خویش کرده و بر اساس عشق، عقل و ایمان به من راه درست را نشان می‌دهد.

در تلاطم مشکلات، سرگردان و در یأس و نا‌امیدی غوطه‌ور بودم که با نگاه پر عشق و مهربانت حس زیبایی در من شکل گرفت و  جرقه‌ای از نور در وجود تاریک و سردم پدیدار شد و  فهمیدم برای گذشتن از گذرگاه‌های سخت؛ باید پایم را جای ردپای تو بگذارم و با آموزش‌های نابت و فرمانبرداری حرکت کنم. خداوند را برای وجود پر مهر شما راهنمای مهربانم، خانم نرگس بزرگوار، بنیان‌گذار کنگره، بزرگترین معلم عشق آقای مهندس و خانواده محترمشان هزارن بار شکر و سپاسگزار هستم و امیدوارم با خدمت و فرمانبرداری در کنگره بتوانم ذره‌ای از محبت‌های بی‌شمار شما را جبران کنم. هفته راهنما بر تمام راهنمایان پر عشق و محبت کنگره۶۰ مبارک باد.

همسفر رضوان در مشارکت خود بیان کرد:

وجود خسته‌ام در نگاه پرمهرت جوانه زد و تا گوش دل به کلامت سپردم، دلم روشن شد.
خانم نرگس عزیزم عشق و محبتت، کلام پر مهرت به من امید دوباره داد

با تو خودم را دوباره شناختم.
با تو خدایم را دوباره حس کردم،
با تو رسم زندگی، وفاداری و شکیبایی آموختم
آرامش امروزم حاصل همان‌است که تو سخاوتمندانه به من بخشیدی. 
با عشق و احترام به وجود تابنده‌ات تعظیم می‌کنم.
روزهای زندگی‌ات آباد، امروزت مبارک باد

نویسندگان: رهجویان راهنما همسفر نرگس(لژیون اول)

ویراستار: همسفر رضوان رهجو راهنما همسفر نرگس (دبیر سایت)

ارسال: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر نرگس(نگهبان سایت)

همسفران نمایندگی صبا