بنام قدرت مطلق الله
سلام دوستان ساسان هستم یک مسافر
در عبور از سختترین گذرگاه عمرم به این باور و نقطه تاُمل رسیدم که این کار را به تنهایی نمیتوانم انجام دهم. چرا که هوا بس سرد است و یخبندان و دستهای لرزانم جراُت لمس فرمان یخزده ماشینم را نداشت و ترس چسبیدن دستم به فرمان در وجودم رخنه کرده بود.
ولی وقتی دیدمش در همان وهله اول سرمای دلم و درونم با نگاه مهربانش به گرمی گِروید و صدای پای وی بر روی یخ جاده در گوشم پیچید و دستهای گرمش دست مرا نیز گرم کرد. دیگر سرما را در دستانم احساس نمیکردم و خوشحال بودم که میتوانم فرمان ماشینم را محکم بگیرم تا به سمت پرتگاه نرود.
با کمی صحبت کردن و روحیه دادن، سریع زنجیر چرخ دلش را بر روی جاده یخزده پهن کرد و تاکید کرد که هر چه اراده داری به ماشینت بار بزن تا از لغزش در این جاده هولناک جلوگیری کند. چهره متواضع و اخلاق نیکش مشخص مینمود که خودش نیز از این گذرگاه عبور کرده است و از کسی که اولین بار این راه مشقت بار و سخت را گذرانده درس گرفته است. با نگاهی ژرفاندیش به رفتار و گفتارش معلوم بود استادش از فرهیختگان دوران است و شروع به راهنمایی و هدایت من در عبور از گذرگاه سخت نمود. گهگاهی سرسخت، ولی بیشتر اوقات مهربان بود و فقط بر عبور من از این راه طولانی تمرکز میکرد و فکر همه چیز را در طی مسیر کرده بود. سوخت لازم و به میزان بر ماشینم تزریق میشد و راهاندازی تمام سیستمهای ماشین را به من گوشزد می کرد و تاکید مینمود که آهسته رانندگی کنم. حتی گاهی با یک فنجان چای داغ وجود سردم را گرم میکرد.
کمی که حرکت کردیم و راه افتادیم، نگرانی از چهرهام پَر کند و صورت یخزدهام با نشاطتر شد و تبسم بر لبانم جاری گشت. با حرفهای دلنشین و آموزنده و منطقی به من روحیه میداد و چشم از فرمان ماشینم بر نمیداشت. بعد از مدتی طی کردن مسیر و گذشتن از معابر صعب العبور، ستاره شباهنگ را در واپسین لحظات تاریکی نظاره میکردم که نوید طلوع آفتاب درخشان را میداد و روشنی در تاریکی دلم سوسو میزد. آنقدر به وی وابسته شده بودم که گویی نیمی از وجودم بود.
اکنون که چند ماه از سفرم میگذرد، حس و حال خیلی خوبی پیدا کردهام و گرمای عشق و محبت را در زندگی خود احساس میکنم و خون گرمی در کالبد یخزدهام جریان پیدا کرده و این حس خوب را حاضر نیستم با هیچ چیز دیگری عوض کنم.
آری دوستان این شخص کسی نبود جز راهنمای دلسوز و مهربان، که بخشی از عمر گرانمایهاش را وقف نجات من از این گذرگاه سخت کرد.
تهیهوتایپمتن: راهنمایمحترم تازهواردینمسافرساسان
ویرایشوبارگزاری: مسافرمحمدحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
215