جلسه هفتم از دوره هشتم کارگاههای آموزش مجازی همسفران نمایندگی ملایر با دستورجلسه «هفته راهنما» با استادی راهنما همسفر سمیرا روز شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
سخنان استاد:
راهنمایی واژهی عظیمی و مسئولیتی مقدسی است که هرکسی توان و تاب پذیرش آن را ندارد مگر اینکه خودش تاریکیها را تجربه کرده باشد و آنقدر گشته و گشته تا در نهایت راه را به کمک نشاندهندهی راه را پیدا کرده است؛ آنقدر مسیر روشنایی و تاریکی را رفته و برگشته است تا خودش تبدیل به یک نشاندهندهی راه شده است. راهنما خودش زمانی رهجویی حال خراب با کلی گرههای درونی و آشفتگیهای ذهنی بوده که راه را خودش پیدا نکرده است؛ باز هم راهنمایی دیگر راه را به او نشان داده است؛ کسی که اگرنبود؛ چهکسی میخواست آدرس درست را به او نشان دهد.
پس این زنجیره ادامهدار است و هرچقدر به عقبتر این زنجیره برگردیم به سرچشمه این زنجیره به آقای مهندس دژاکام میرسیم. روزی که آقای مهندس دژاکام این زنجیره را پرورش دادند؛ تا بالاخره بعد از بیست و چند سال یکی از حلقههای کوچک زنجیره من باشم و دوباره این حلقه زنجیر را به کس دیگری که تشنهی وصل شدن است متصل کنم و این زنجیره ادامه دارد برای کسانی که تشنه پیدا کردن راه روشنایی و درست زندگی هستند؛ کسانیکه از بس در تاریکیها دنبال حال خوش گشتند ولی جز حال خرابی چیزی نصیبشان نشد ناامیدانهتر برگشتند و خداوند مسیر مقدس کنگره۶۰ را برای آنها مقدر کرد؛ حال چه کسانی چنگ میزنند به این ریسمان الهی و چه کسانی پاره میکنند.
هرکسی سهم خودش را از عشق، از معرفت، از آموزش بهسوی شناخت کامل حق برمیدارد. شال راهنمایی که گردنت را لمس میکند؛ فرقی نمیکند سبز یا نارنجی، مهم این است دیگر خودت را مسئول میدانی که سوگند خوردهای که باید تو هم راه را نشان دهی؛ نه دوباره به بیراهه برگردی و خودت هم گمترشوی. هر بار که نیروهای بازدانده تو را قلقلک میدهند که دیگر کافی است؛ وقتت را برای خودت صرف کن؛ دست به هر ترفند دلسوزانهتر از مادر میزنند که شال را از گردن من خارج کنند.
باید بارها نفسم را نیشگون بزنم این راه که میخواهی برگردی به داغستان است؛ داغ گم شدن و پوچی؛ داغ گم کردن راه عشق و دوستی؛ راه بیخبری و نادرستی. راهنمایی مسیری است که مدام به سمتت تیر پرتاب میشود و باید زره و سپر و کلاهخود خودت را مجهز کنی؛ چون باید هم از خودت محافظت کنی و هم از ارتش کوچکت؛ سربازانی که آمدهاند آموزش جنگ ببینند؛ جنگ با اهریمن، جنگ با نفرت، با ظلم، جنگ با حسادت، جنگ با کینه. فقط عشق و ایمان و آموزش میتواند من را قویتر نگه دارد؛ عشق به متصل بودن به مسیر پر عشق راهنمای راهنمایان؛ آقای مهندس حسین دژاکام است. باید بجنگیم و هم زمان صلحکنیم و ادامه دهیم؛ چون این مسیر عشق همینجاست.
درادامه استاد امین میفرمایند: راهنما با عشقی که در وجودش هست رهجو را آبیاری میکند و با این دیدگاه پرورش میدهد، من این هفته را به همه راهنماها تبریک میگویم، در کنگره نباید به جایگاه خودمان فکر کنیم، اگر این کار را بکنیم، قطعاً یک روزی سقوط میکنیم ولی کسیکه به این فکر میکند که دردی را از روی کسی بردارد، پیشرفتش و پالایشش قطعی است ولی وقتی به جایگاه خودش فکر کند سقوطش هم قطعی است.
رابطخبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
153