اولین جلسه از دوره بیست و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی مسافر دیده بان محترم علیرضا زرکش ، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «وادی سیزدهموتأثیر آن روی من» پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر؛ امیدوارم جلسه خوبی با هم داشته باشیم باتوجهبه اینکه من اولینبار است که این جایگاه را در نمایندگی اسبیکو تجربه میکنم جای خوشحالی دارد، سن زیادی از شعبه شما نمیگذرد، البته اینطور هم نیست که من یک سال آمده باشم کنگره و فقط یک سال است که در کنگره هستم، اگر مقداری دقت کنیم، خردمند باشیم، تفکر کنیم و در عمق ماجرای کنگره بازی کنیم میتوانیم به اندازهی سن کنگره سن داشته باشیم و این خیلی مهم است. حدود ۲۸ سال است که کنگره تأسیس گردیده روز اول اینطور نبوده است و امروز هم که اینچنین است قطعاً در سالهای بعد تغییر خواهد کرد. مهم این است که هر کسی که وارد سفر میشود وارد کنگره و دانش کنگره میشود، اگر علم روز کنگره را داشته باشد ۲۷ سال کنگره را با خودش دارد، مهم است که یک سفر اولی یا سفر دومی علمش با علم روز کنگره مطابقت داشته باشد و بنابراین به همان میزان هم قدرت خواهد داشت، برای همین است که آقای مهندس تأکید میکنند که CDها را گوش کنیم، بنویسیم و در نهایت چیزی که بسیار کار سخت و مهمی است اینکه مجری باشیم و یک تجربهگر باشیم. خیلی مسائل هست که میتوانم ساعتها در مورد آنها صحبت بکنم؛ ولی توان و قدرت تجربهاش را ندارم، ارزش دارند؛ ولی ارزش ندارند، ما در کنگره بابت این ارزشمند میشویم که توان انجام کار را پیدا میکنیم و هر روز با مفاهیم بیشتری آشنا میشویم مثل وادیها و قوانین که در دل هر وادی یک قانونی وجود دارد و وادی بدون قانون و بدون فرمان حرکت نمیکند، تمام این قوانین یک سری فرامین در دلشان است اگر فرمان وادی را بلد نباشیم برای ما عمل نمیکند. در خصوص دستور جلسات که صحبت میکنیم تجربیاتمان را در اختیار همدیگر میگذاریم، تجربه من راجع به دستور جلسه چیست؟ این تجربیات هستند که به درد همدیگر میخورند، یعنی چیزی که ما مجری آن هستیم ارزش دارد چیزی که من راجع به آن فکر میکنم برای خودم ارزش دارد؛ ولی تجربه از همه اینها مهمتر است. خرد طول مسیر است و تجربه انتهای مسیر، انسان خردمند تجربه بد را دوباره در آن مسیر تجربه نمیکند برای همین ما تجربیات خودمان را در اختیار همدیگر میگذاریم و میگوئیم هر آغازی قطعاً یک پایانی دارد و بهمحض اینکه پایان صورت میگیرد آغازی دیگر آغاز میشود، هیچچیزی از بین نمیرود. خیلی اوقات همه فکر میکنند وقتی آمدند کنگره این دوره آموزشی طی شد و گل رهایی را گرفتند دیگر تمام شد ولی تازه شروع شده است، آن قسمتی که تمام شده مهم است؛ ولی الان که تمام شد ارزش دارد. آقای مهندس میگویند از لحظهلحظه تغییرات باید بهرهمند باشی به خودت ببالی و انرژی بگیری، خوشحالیم که سفرمان تمام شده ولی لحظهای که تمام میشود قطعاً باید شروع کرد. اگر مقداری هم اهلقلم باشید ابتدای وادی پیام خیلی قشنگی است که به قلم قسم میخورد و میگوید "از قلم است که گامهای بلندش در سراسر گیتی روانه میشود " آنقدر قلم ارزشمند است که به قلم قسم میخورد، خداوند برای خلق انسان تمام خلاقیتش را به کار برده است تا یک مخلوقی درست کند که بتواند به آن مخلوق قسم بخورد، راجع به خط و نقطه صحبت میکند، این یعنی قلم، خداوند به انسانی قسم میخورد که میتواند در هر قدم، در هر نفس و در هر آغاز و پایانی یک نقش درست را در کائنات از خودش باقی بگذارد، به این قسم میخورد، به انسانهای نیکوکار، انسانهای بخشنده و انسانهای توانمند که میتوانند تغییر بکنند و تغییرات را برای دیگران ایجاد بکنند. انسانهای خردمند هستند که نقش هستی را به این شکل درآوردهاند، هستی نبوده که هر لحظه هستی است. هر لحظه پایان و آغاز است، شروع نشده که فکر کنیم یک روزی شروع شده و حالا تمام میشود و من علیرضا بهعنوان یک مخلوق تمام تلاشم را باید بکنم که در این ساختار از خودم نقشی به جا بگذارم تا در هر قدم ساختار هستی اجازه بهرهمندشدن بیشتر را به من بدهد. این چیز خیلی خاصی نیست یک سفر اولی چقدر از هستی، از حیات، از جسمش و جانش بهرهمند است دیدهاید هر قدم که در سفر پیش میآید شروع به تغییرات میکنید، مجری هستید و نقش بهتری ایفا میکنید چقدر بهره بیشتری میبرید، حیات همین است. در سفر دوم از این خیلی بیشتر هم هست که من علیرضا در مخیله و تصورم نمیآید؛ ولی نیازمند یک سری صفات است، ما وقتی سفر میکنیم به قول استاد امین یک سری بندها را از خودمان باز میکنیم، یک سری پیوندهای نامیمون را از خودمان جدا میکنیم و صفاتی در درون خودمان تغییر میدهیم، باید صفت جدید بیاید تا صفت قدیمی برود، بهمحض اینکه سفر یک سفر اولی تمام میشود باید خدمت را در کنگره شروع بکند، باید یاد بگیرد خدمت صادقانه بکند، در کنگره خدمت صادقانه میکنیم که یاد بگیریم خدمت صادقانه چگونه است.

یک پدر، یک مادر، یک همسر و یک شهروند خدمت میکنند و اگر به دادگاهها رفته باشید همه مدعی هستند که کار ما درست است در صورتی که چنین نیست در کنگره است که ما خدمت میکنیم و خدمت صادقانه را یاد میگیریم که بیرون از کنگره بتوانیم درست زندگی کنیم. برای همین راهنماها، پیشکسوتها و کسانی که دو قدم از ما جلوتر هستند مرتباً به ما توصیه میکنند که خدمت کنیم، تا ما بتوانیم خدمت را یاد بگیریم و بتوانیم هر لحظه یک آغاز جدیدی در سرزمین درست داشته باشیم، تا بتوانیم هم خودمان را و هم پیرامونمان را آباد بکنیم و هزینهاش را هم باید بپردازیم و هزینه آن خدمت صادقانه و بخشش است، یک سفر دومی این دو ویژگی را باید از وسط سفر با خودش حملکند. بعد از وادی سیزدهم وادی چهاردهم است که در تکتک این وادیها است، یعنی اگر این وادیها قرار است تنفس بکنند به عشق وادی چهاردهم میتوانند نفس بکشند، به عشق عشق، محبت و بخشش، اینکه همه ما امروز روی این صندلیها نشستهایم و از روش درمان DST بهره میبریم نزد بخشش روزی میخوریم، اگر بخشش روش درمان DST نبود هیچکدام از ما الان اینجا نبودیم و به این راحتی و در کمال آرامش در کنار خانواده نمینشستیم و مطالبی را یاد بگیرم و در خصوص مطالبی صحبت بکنیم که باورمان نمیشود که بشود صحبت کرد که بشود فهمید و بشود مجری شد؛ اینکه من یک روزی راجع به این صحبت کنم که میشود بخشش هم کرد، میتوانی از مالت هم ببخشی و این کار را بکن، تغییر بسیار کار سختی است؛ ولی در کنگره امکانپذیر است وقتی با هم هستیم هم قدرت فهم ما بیشتر میشود، هم قدرت توان اجراییمان پس کنگره برای همین مکان مقدس و امنی است. خودش را پالایش میکند برای همین هم مقدس است که خودش خودش را پالایش میکند، سوختش از خودش است، سوخت این پالایشگاه از خودش است و انسانهایی که خواستار رهایی باشند این اتفاق برایشان میافتد. آزادی و رهایی است و بعد از آن تکامل است، اگر کامل نشوی نمیتوانی انتهای حرکتت نقطه بگذاری؛ چون فراموش میشوی.
تایپ: مسافر حسین لژیون پنجم
عکس: مسافر محمد لژیون دوم
ارسال: مسافر حمیدرضا لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
404