دوازدهمین جلسه از دور چهارم کارگاه های آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی آبیک با استادی:مسافربهمن، نگهبانی :مسافرطاهر و دبیری :مسافر علی با دستور جلسه «وادی سیزدهم وتاثیر آن روی من» درروز سه شنبه23بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت 17 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان بهمن هستم مسافر خیلی خوشحالم که نگهبان عزیز این مشارکت را به من دادن، از این که تو مسیر کنگره هستم خیلی خوشحالم این را هیچ وقت یادم نمی رود که با چه حالی از این پله ها آمدم پایین، بعد از یازده ماه الان چه حالی دارم. بابت این حال خوبم همیشه خدا را شاکر هستم، از شما دوستان سپاسگذارم که بهم همیشه انرژی دادین. خواسته یا ناخواسته بوده ازتون انرژی کسب کردم. این زود آمدن که راهنمایم همیشه به من میگفت، من فکر میکردم که برا خدمت کردن یا نظافت کردن. همیشه میگفتم محمد آقا میگه که زود بیایید که خدمت کنید تی بکشید اینجاها را یا آبدارخونه چایی درست کنید، خوب منم که مال این صحبت ها نبودم.
سفر را که شروع کردم فهمیدم این زود آمدن یعنی بیام انرژی کسب کنم با خدمت کردن، کارهایی که قبلا بلد نبودم، اگر هم بلد بودم نمی کردم یا غرورم نمی گذاشت، خدا را شاکر هستم که تو این مسیر قرار گرفتم و بابتش از همه شما ممنون هستم. در مورد دستور جلسه بخواهم بگویم،وادی سیزدهم پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است، این حالا چون بحث ما مواد مخدر بوده بحثمون درمان بوده، در مقوله اعتیاد اگر بخوام بگویم ما مصرف کننده ها همیشه شروع کننده خوبی بودیم، من خودم همیشه شروع کننده خوبی بودم ولی هیچ کدام پایانی نداشت. حالا یه مثال بزنم هر کاری که شروع میکردم فکر نمی کنم از صدتا کاری که شروع کرده بودم، شاید سه تاش رو به پایان خوب رسانده باشم.
من از سن خیلی پایین تر شروع به مصرف کرده بودم فکر می کنم از ده سالگی مصرف رو شروع کردم هیچ تجربه ترک هم نداشتم، از این شاخه به اون شاخه پریده بودم از سیگاری شروع کردم به غیر از کراک همه چیز مصرف کردم مصرف اخر هم شیشه بود، که زندگیم را از این روی به آن روی کرد یه روز آمدم خونه دیدم خانومم وقتی جارو برقی کشیده سیم جارو برقی را جمع نکرده،من همیشه طلب کاربودم دست پیش را می گرفتم که پس نیفتم چند روزی بود خونه نبودم با حال خراب آمدم خونه ازش پرسیدم چرا سیم جارو وسط خونه است؟ گفت سیم جمع کن خراب شده گفتم بزارش تو اتاق من وسایلم را بیارم درستش کنم، گذاشت تو اتاق ساعت ده صبح بود در عرض پنج دقیقه جارو برقی را باز کردم،ولی یکی دو ساعت طول کشید تا درستش کردم بعد همسفرم گفت درست شد؟ گفتم بله درست شده، داشتم جمعش میکردم همسفرم گفت حالا که باز کردی این قطع کن را هم درست کن، گفتم باشه من که باز کردم این را هم درست کنم، دو یا سه تا سیم را قطع و وصل کردم نتونستم جمع کنم یه تبر داشتم با تبر زدم تیکه تیکه اش کردم .

همسفرم با بچه ها ترسیده بودن بعد همسفرم راصدا کردم گفتم چیزی از این جارو برقی نمونده داغونش کردین. خودم خجالت می کشیدم از داخل اتاق بیام بیرون بچه هایم بزرگ بودن آمدم بیرون و به همسفرم گفتم لباس های منو بیار اماده کن برویم بیرون، دختر کوچیکم خیلی ترسیده بود الان که به اون کارها فکر میکنم واقعا پشیمون هستم. به همسفرم گفتم اماده شو برویم هشتگرد این صحبت مال یک سال و نیم پیش هست، رفتیم فروشگاه لوازم خانگی جارو برقی خریدم و دخترم را بردم پارک. منظورم اینه که نتونستم کاری که شروع کرده بودم را به پایان برسانم. یه بارم گفتم مصرف کننده شروع کننده خوبی است ولی تمام کننده خیلی بدی است.در مورد مقوله اعتیاد بخوام بگم ما مصرف کننده ها همیشه شروع و پایان داشتیم آن هم باچه بدبختی،
شما زمان مصرف رو تصوربکنید یه روز زود آمدم خونه ساعت چهار صبح خوابیدم ساعت دو بعد ازظهر بیدار شدم، از خواب هنوز بیدار نشده از نظر روحی و جسمی به مصرف احتیاج دارم دیگه بدون اینکه به دور اطراف توجه داشته باشم به فکر جور کردن مواد هستم، شروع ما اینجوری بوده که جنسی که برای صبح گذاشته بودم را گفتم شب بکشم صبح خدا کریم است، صبح شده بیدار می شوی می بینی مواد نداری پول هم نداری. شروع میشه پول را چه جوری جور کنی، با هر بدبختی پول را جور می کنی نقطه سر خط، پول را جور کردی جنس را چیکار کنی؟ زنگ میزنی به کاسب جواب نمیده پیام میدی جواب میده من شهرستان هستم اقوامم فوت کرده، با هر بدختی که شده جنس رو جور می کنی، اینم نقطه سر خط این را هم به انتها رساندیم بعد از اون دنبال جایی هستی برای مصرف که کسی نباشه، این را هم اوکی می کنیم اینم یه نقطه دوباره سر خط، منظورم از اینا این هست که نقطه سر خط های بسیاری ما داشتیم.البته در مواد.
الان یه بستری فراهم شده به لطف آقای مهندس جایی هست که ما بیاییم با آموزش گرفتن از راهنما، شما دوستان، از مرزبانان محترم، از نگهبان محترم، تجربه کسب کنیم داخل مسیری که نقطه گذاشتن و شروع کردن و پایان رساندن رو یاد بگیریم، که انشاالله بتونیم با آموزش هایی که اینجا کسب میکنیم، برای سفر اولی ها آرزو دارم سفرشون را به سلامتی تمام بکنند، یکی مثل من که الان شدم سفر دومی بتونم محبت های که در حق من شده، خدمت هایی که به من شده، بتونم تو سفر دوم جبران کنم با خدمت کردن مالی، جانی به قول دوستان با تی کشیدن در آبدارخانه خدمت کردن بتونم لطف کنگره را جبران کنم، لطف اقای مهندس را جبران کنم. این اذن برای من صادر شده که تو سفر دوم در این مکان باشم و تجربه کسب کنم، این تجربه ای که داشتم و دارم را در اختیار کسانی قرار بدم که بعد از من وارد کنگره شدن همانطوری که من از تجربیات دیگران استفاده کردم آن ها هم از تجربیات استفاده کنند و یه الگو خوب باشم برای تازه واردین. ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.
تایپ: مسافر محمدرضا(لژیون اول)
عکس:مسافر امیر حسین(لژیون آول)
ویراستاری وارسال:مسافر علی(لژیون اول)
- تعداد بازدید از این مطلب :
73