English Version
This Site Is Available In English

گفتگو با راهنمای محترم مسافر رضا

گفتگو با راهنمای محترم مسافر رضا

در مورد دستور جلسه « وادی سیزدهم و تأثیر آن روی من » گفتگویی را با راهنمای محترم آقا رضا سرلک ترتیب داده‌ایم؛ در ادامه توجه شما دوستان را به آن جلب می‌نماییم.

با عرض سلام خدمت شما راهنمای محترم، لطفاً خودتان را معرفی کنید؟

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، خیلی خوشحال هستم که امروز در قسمت سایت نمایندگی حسنانی حضور دارم و خدا را بابت آن شکر می‌کنم.

دوره راهنمایی‌تان به پایان رسیده است، لطفاً از حس و حالتان برایمان بگویید.

من ده سال در کنگره بودم و در بیشتر جایگاه‌های خدمتی حضور داشتم، دو دوره راهنمای کنگره 60 بودم و همچنین راهنمای درمان نیکوتین در نمایندگی حسنانی بودم و خیلی‌ها در لژیون سیگار به درمان رسیده‌اند و‌ الان در نمایندگی خدمت می‌کنند.

حس و حالم خیلی خوب است و طبق وادی سیزدهم که می‌گوید پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری می‌باشد؛ من این را خیلی در کنگره تجربه کردم؛ زمانی که لژیونم را تحویل دادم فکر می‌کردم دیگر کارایی لازم را ندارم اما اینگونه نبود چون باید یک دوره‌ای را در یک جایگاهی بگذرانید تا جایگاه دیگری تجربه کنید.

وقتی از کنگره بیرون رفتم مقداری برایم سخت بود، اما طبق آموزش‌ها و به برکت سلامتی که در کنگره به دست آورده بودم، دیدم حس و حالم خیلی خوب شد، رابطه‌ام با خانواده‌ام بهتر شد، بعد در کارم خیلی پیشرفت کردم و همه‌ی این‌ها را مدیون کنگره هستم.

انگار شما شیره وجودت، چیزی که با آن زندگی می‌کنید، اندورفین، دینورفین و مواد شبه افیونی بدنتان که در زمان اعتیاد از دست دادید را زمانی که سفر  می‌کنید و کار‌هایتان را درست انجام می‌دهید تمام این‌ها بر‌می‌گردد و حتی خالص‌تر از قبل و می‌توانید به درستی از آن استفاده کنید.

از درمان نیکوتین صحبت کردید، آن عاملی که در درمان سیگار مسافران مؤثر بوده و کاری که شما انجام می‌دادید چه بود؟

ببینید مسئله سیگار، احساس نیاز است و تا انسان احساس نیاز در درونش ایجاد نشود آن کار را انجام نمی‌دهد یا اگر انجام بدهد و آن احساس نیاز نباشد خیلی روی آن پا فشاری نمی‌کند، زمانی نسبت به یک چیزی پافشاری می‌کنیم که احساس نیاز به آن داشته باشیم مثلاً شما اگر در بیابان گیر کردید و تشنه ‌شوید و احساس نیاز ‌کنید، به هر دری می‌زنید که یک قطره آب پیدا کنید، حتی از آب رادیات ماشین می‌خورید، پس اولین چیزی که در بچه‌های سفر اول باید اتفاق بیافتد احساس نیاز است که بفهمند نیاز دارند از سیگار رها شوند و این نیاز به مقداری آگاهی دارد، این آگاهی در لژیون بدست می‌آید و آنجا کسانی را می‌بیند که مانند خودش بودند و الان رها شده و حالشان بهتر شده است. بفهمد مکمل درمان اعتیاد، درمان سیگار می‌باشد و سیگار مانند مواد مخدر به جسم من، به روان من، به جهان‌بینی من و به همه چیز من آسیب می‌زند. اولین مورد، وقتی من دارم سیگار می‌کشم و ته سیگارم را در خیابان می‌اندازم یعنی جهان‌بینی من مشکل دارد، دومین مورد از نظر جسمی، سردرد می‌گیرم، عصبی می‌شوم، خشمگین می‌شوم و اینها همه بر می‌گردد به مصرف سیگار. پس این احساس نیاز خیلی مهم است و من همیشه به رهجوهایم می‌گفتم همان طوری که برای درمان مواد شربت می‌خورید همان طور باید از آدامس را استفاده کنید و طبق برنامه جلو بیایید تا به سفر دوم برسید.

در مورد تغییر جایگاه در وادی سیزدهم صحبت می‌شود، لطفاً در مورد آن توضیح دهید.

وقتی به کنگره آمدم، کنگره از همان روز اول وادی سیزدهم را به من یاد داد.! وقتی آمدم پیش مشاور تازه‌واردین و شروع به صحبت کردم، پرسیدم باید چه کار کنم؟ گفت: هیچی، فعلاً سه جلسه بیا، پیش خودم گفتم بعد سه جلسه چه می‌‌شود؟ چیزی نمی‌شود، پایان هرنقطه سرآغاز خط دیگریست، بعد سه جلسه یک راهِ جدید باز می‌شود؛ وقتی به سفر دوم رسیدم، وقتی راهنما شدم، وقتی جایگاه‌ها را سپری کردم تازه فهمیدم من از روز اول داشتم وادی سیزدهم رو تکرار می‌کردم. داشتم تغییر می‌کردم، داشتم تبدیل می‌شدم، داشتم ترخیص می‌شدم، سه جلسه زمان برد تا از تازه‌وارد شدم سفر اولی، یک سال زمان برد تا از سفر اولی تبدیل شدم به سفر دومی، بعد از مدتی در جایگاه OT خدمت کردم، بعد زمان برد شدم راهنمای کنگره ۶۰، بعد شدم راهنمای سیگار. بزرگترین نعمتی که وادی سیزدهم به من می‌دهد این است که چه می‌شود؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ را از ذهن بیرون می‌برد و به من امیدواری می‌دهد که پایانی وجود ندارد. در وادی سیزدهم چیزی که فکر می‌کنم خیلی مهم است این است که ما یک کمیت داریم یک کیفیت، کمیت سفر اول از ۱۰ ما تا ۱۱ ماه می‌باشد، ولی کیفیت خیلی مهم‌تر می‌باشد که من با چه کیفیتی این سفر را تمام می‌کنم.

پررنگ‌ترین نقطه ضعف مصرف‌کنندگان مواد، تفکرات اشتباه آنها می‌باشد و درگیر نیروهای منفی هستند، چگونه می‌توانند از آنها رها شوند؟

یک مثلث درمان داریم به نام جسم، روان، جهان‌بینی و این سه ضلع در کنار هم حرکت می‌کنند؛ اولین مشکل مصرف‌کننده جسم او می‌باشد. زمانی که جسم مشکل داشته باشد، روان و جهانبینی به مشکل می‌خورد. کسی که دندانش درد می‌کند اگر به آن سلام کنیم، جواب نمی‌دهند چون جسم آن به مشکل برخورده است و روانش پریشان است.

از یک نقطه‌ای شروع کردیم و به یک نقطه دیگری رسیدیم و در این بین تغییر، تبدیل و ترخیص بوجود آمده است و این هم در مسیر مثبت و هم در مسیر منفی وجود دارد، من تغییر کردم و تبدیل به مصرف‌کننده شدم و بر عکس آن با حرکت در مسیر درست از یک مصرف‌کننده تغییر کردم و تبدیل به یک فرد سالم در جامعه شدم. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.

افراد مصرف‌کننده که روش سقوط آزاد را تجربه می‌کنند و همواره درگیر اضطراب و استرس هستند، اینها ناشی از چیست و چه کاری باید انجام بدهند؟

مصرف‌کننده‌ای که ترک سقوط آزاد می‌کند، به نظر من هیچ راهی ندارد زیرا من خودم به مقدار زیاد به روش سقوط آزاد ترک کرده‌ام و همه مدل ترکی را امتحان نموده‌ام، به عنوان مثال بارها شده بود در ماه 10 روز مواد مصرف می‌کردم و 20 روز را در حال ترک کردن بودم و در این مدتی که مواد مصرف نمی‌کردم دائماً اضطراب و استرس داشتم و الان در اطرافیانم می‌بینم کسانی که ترک سقوط آزاد کرده‌اند همین مشکل را دارند.

به خاطر این است که جسم مشکل دارد و مواد شبه‌افیونی در بدن ترشح نمی‌شود و تمام عکس‌العمل‌های انسان به ترشح مواد شبه‌افیونی بدنش بستگی دارد و این خدادادی است که در همه انسانها وجود دارد که ما با مصرف موادمخدر، سیگار و حتی از نظر معنویات، روحی، آن را از بین می‌بریم و یا ترشح آن را در بدن به وسیله قرص‌های روان‌گردان و آرام‌بخش، تماشای بیش از حد فیلم و حتی بازی با موبایل پایین می‌آوریم.

خدا را شکر در کنگره راه درمان اعتیاد برای ما وجود دارد، باید جسم، روان و جهان‌بینی درست شود تا درمان صورت بگیرد، در جهان نقطه کور درمان اعتیاد همین موضوع بوده است که در نظر نمی‌گیرند.

گروه‌های مختلفی را برای ترک اعتیاد تجربه کردم مثلاً در یکی از گروه‌ها گفته می‌شد که اگر خشم به سراغتان آمد آب بخورید، با آب خوردن خشم درست نمی‌شود بلکه زمان می‌خواهد چون خشم در وجود من زمان برده است تا قرار گرفته است و برای درست شدنش زمان و جهان‌بینی احتیاج است.

من در کنگره یاد گرفته‌ام که خشم از ترس می‌آید، وقتی من می‌ترسم خشم به سراغم می‌آید و این خشم به صورت لایه لایه می‌باشد و این لایه‌ها یکدیگر را حمایت می‌کنند، اما در کنگره با آموزش‌هایی که گرفتم به آرامی خشم از من دور شد، نمی‌گویم دیگر خشمگین و عصبانی نمی‌شوم ولی نسبت به گذشته که مقایسه می‌کنم تفاوت زیادی می‌بینم و نسبت به 4 سال پیشم خیلی فرق کردم، الان که خودم را با قبل از کنگره‌ام مقایسه می‌کنم دیگر آن انسان قبل که دچار اضطراب و استرس بود، نیستم.

در آخر اگر صحبتی دارید بفرمایید.

ما جزو راهنماهای اولی بودیم که به شعبه حسنانی آمدیم و از آقای اشکذری خیلی آموزش گرفتیم، اگر کنگره نیامده بودم الان بیمارستان روانی بستری بودم و حالم خراب بود، اگر الان سالم هستم و این جایگاه‌های خدمتی را در کنگره تجربه کردم، همه را مدیون آقای مهندس و راه درمانی ایشان می‌باشم که راه را برای ما باز کردند، خیلی سپاسگزارم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .