English Version
This Site Is Available In English

باور کردن خود باعث تغییر در انسان می شود

باور کردن خود باعث تغییر در  انسان می شود

جلسه یازدهم  از دور چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوندبااستادی‌ راهنما کیارش و نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر محمد  با دستور جلسه"وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من" در تاریخ20 بهمن ماه۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

 

سخنان استاد:
دستور جلسه وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من.در مورد دستور جلسه خیلی سخن است و قبل از آن دوازده وادی را گذراندیم و این وادی ما را آماده می کند برای وادی چهاردهم و وادی عشق و این یک گیر بزرگی است بنام آغاز و پایان،مشکلی که تمتم انسان ها درگیر آن هستند که یا یک چیز هایی را نمی توانند پایان بدهند و یا نمی توانند آغاز کنند یک لحظه به این موضوع فکر کنیم می بینیم خیلی از درد های ما ما در دنیا این است که خیلی از موضوعات را داریم حمل می کنیم که باید پایان بدهیم به آن یا یک موضوعاتی را می خواهیم آغاز کنیم و این آغاز نکردن و پایان ندادن درد آورده این وادی براحتی مشکل را از سر ما بر می دارد.

پیامی در این وادی است که می گوید:جویبارها روان شده اند و همه در یک نقطه بهم خواهند رسید و بستری پر بار را تشکیل خواهند داد که به هقیانوسی بزرگ منتهی خواهد شد و آنگاه با فر ایزدی به مکان هایی که فرمان از آنجا می آید گسیل خواهند شد و دوباره شکوه سپاه را به شکل دیگری قدرت مطلق بنمایش خواهد گذاشت که فرمان آن جنگ نیست بلکه فرمان آن دادن محبت است به هر کس که در وجودش نور موج داشته باشد و این دیگر ابتدا و انتها ندارد از آسمان بر خاک و از خاک بر بیکران خواهد بود در مورد این پیام ها باید خیلی تکرار و تمرین بشود ولی می خواهیم عامیانه اش کنیم مشکل مشکل این است چرا نمی شود؟چون خودم را باور نکردم این سلول باید تکلیفش را با خودش بداند اگر خودت را دوست داری و آمده ای برای تغییر باید خودت را بشناسی اگر در مورد یکی از سلول ها تحقیق کنیم می بینیم چه انفجارها و اتفاق هایی در آن انجام می شود در هر لحظه،انسان ها انرژی که برای در مورد دیگران صحبت کردن و قضاوت کردن را می گذارند برای خودشان بگذارند اصلا دیگر وقت نخواهند داشت.مثال:گاو را اگر ببرند داخل قصر قرار نیست گاو بشود پادشاه بلکه قصر می شود طویله و بلعکس اطراف را رها کن آمدی تغییر کنی تام عالم بسیج شده که من برگردم روی زمین.در محضر رب جلسات گذاشته شد و با عزیزانش دور هم نشستند و یکی شد آدم بده و به خداوند گفتند به این آنقدر فرصت نده ولی آخرش رسید به نقطه ای که گفت من چیزی می دانم که شما نمی دانید حال چرا از خودمان خارج می شویم به این فکر کنم ببینم در طول روز چند ساعت را به خودم فکر می کنم هر کاری که داریم می کنیم برای این است که فلانی خوشش می اید و فلانی بدش می آید یا فلانی می بیند یا نمی بیند این چیزی است که نیروی بازدارنده با آن می خواهد حال من را بگیرد و حال من را بد کند مثال:یک مهمانی می خواهی بروی از یک ماه قبل د رحال آماده شدن هستی و یک ماه بعد از مراسم حرف آن مراسم را داری و هیچ لذتی هم از آن مراسم نبردی اکثر ما همیشه مثال داریم غذا می خوریم به فکر چکمان هستیم،داریم چک می کشیم به فکر مهمانی هستیم و در مهمانی به فکر پول جور کردن هستیم و غیره ..آنتی ایکس های مصرفی در ظاهر مواد مخدر و در باطن دروغ غیبت حسادت و غیره تلاش می کند که من را از حال خودم خارج کند و من زمانی که از لحظه حال خارج شوم شکست می خورم و حالم خراب می شود هر لحظه که دیدم حالم بد است بدانم که از حال خارج شدم تمام روش ها و راز های موفقیت درون خودم است پس باید شروع کنم و بنویسم و این یک راز است وقتی مرکب آمد روی کاغذ سفارش داده می شود به کائنات خواسته باید مکتوب شود برای اینکه قسم خورده به قلم و سفارش شده به کائنات.

یک ماشینی طراحی شده که می گوید اینجا بنزین بزن و اینجا روغن و اینجا چراغ قرمز را رد نکن و اصول را رعایت کن و گردن خدا نینداز کائنات قانونی که طراحی کرده عدالت کامل می باشد یعنی این نیست که آب ریختم در باک بگوید چون تویی مشکل ندارد پس دنبال سفره انداختن نباشم برای حل مشکلات که آن جای خود را دارد می گوید شما تلاشت را بکن و به وقتش به تو کمک می شود  پس خودمان را یادمان نرود و با خودمان کیف کنیم هیچکس مثل من نیست پس خودم باشم.

اعلام سفر مسافر جواد:
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر،با تخریب 15 سال قرص و الکل وارد کنگره شدم طول سفر اول یازده ماه به روشDST با دارویOTبه راهنمایی آقا کیارش و امروز پنج سال و بیست روز است که از دام اعتیاد آزاد و رها هستم ورزش در کنگره راگبی

سخنان راهنمای مسافر کیارش:

تولد جواد عزیز را تبریک می گویم و مبارک همه باشد این تولد.جواد جزو عزیزانی بود که وارد لژیون شد با این جمله وارد لژیون شد که من آمدم حال راهنما را بگیرم نمکته ای که وجود دارد این است تنها چیزی که جواد را به این موفقیت رساند این بود که خودش بود در صورتی که می گویند نباید کامل خودت باشی ولی جواد اگر عصبانی بود عصبانی می خواست در گوش کسی بزند میزد ولی می گوییم به مرور زمان تغییر فوق العاده تغییر کرد تغییر ظاهر و حرف زدن و خشونتش نه بلکه تغییر در اینکه از روی خشم و عصبانیت تبدیل شده به محبت در همه چیز از خصوصیات ویژه او دوست داشت که همیشه برنده باشد نمونه بارز پای کار ایستادن همسفر های جواد هستند جواد بارها آمد برود و حتی شهر عوض کند ولی همسفرش زحمت کشید و پای کار ایستاد که بهانه ای برای ادامه نماند و سندهای بدون نقص برای اینکه بقیه هم ببینند که می شود اگر بخواهیم اینجاست.به همسفرشان و راهنمای همسفرشان خانم فاطمه دتبریک میگویم کنگره بر مبنای محبت است و امیدوارم بدی ها یادمان برود و فقط خوبی ها یادمان بماند و یک روزی یک پنفر بگوید که من در تولد آقا جواد شروع کردم آغاز خطی دیگر را.

آرزوی مسافر جواد:
بتوانم در این مسیر پایدار و مستدام باشم و جزئی از خدمتگزاران کنگره 60 باشم.

سخنان مسافر جواد:
از آقا کیارش تشکر می کنم که راه زیادی آمدند و مثل همیشه من را سربلند کردند و از برادر لژیونیهام تشکر می کنم که زمانی که برگشت خوردم بسیار به من کمک کردند که دوباره به مسیر برگشتم آنقدر به من گفتید تغییر نکردی داشت باورم می شد ولی چند دقیقه ای که درون خودم فرو رفتم و گذشته ام را جلو کشیدم تغییر زیادی دیدم و نسبت به گذشته خودم از خودم خیلی راضی هستم من برای آمدن به کنگره دو سال به دوستانم می گفتم من را هم ببرید و آنها هم به راهنما آقا کیارش در میان می گذاشتند که ایشان می گفتند هنوز وقتش نیست ولی زمانی که وارد کنگره شدم دیگر با وجود برگشتی که داشتم از کنگره جدا نشدم خدا را شاکرم که امروز حالم بسیار خوب است و از احمد آقا رستمی تشکر می کنم که باعث خیلی تغییر های دیگر در من شدند مانند سی دی نوشتم که مدت زمانی بود نمی نوشتم دو نفر در زندگی من خیل تاثیر گذاشتند که آقا کیارش و احمد آقا بودند.


سخنان راهنمای همسفر فاطمه:
خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها دوباره این جایگاه را تجربه کردم به واسطه این تولدی که اتفاق افتاد از همسفران آقا جواد و همه خدمت گزاران تشکر می کنم این اتفاق نتیجه کار گروهی و دسته جمعی می باشد آنقدر تخریب های مسافر جواد بالا بود که در مشارکت تمام برادر لژیونی هایش گفته شد و چون زندگی در حال گذر است و صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاریست و زبان عامیانه چون میگذرد غمی نیست و باید سفر اول درس عبرتی بشود برای سفر دوم و در کنگره ۶۰ ما می گوییم معرفت عدالت عمل سالم و هر شخصی در ابتدای ورود باید یکی از این سه ویژگی را داشته باشد تا بتواند باقی صفات را در خود پرورش بدهد و باید انسان تاریکی ها را تجربه کرده باشد تا بتواند به روشنایی برسد.
سخنان همسفر اعظم:
ابتدا تشکر می کنم از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که این بستر را برای ما فراهم نمودند از راهنمای مسافرم آقای کیارش کمال تشکر را دارم و سپاسگزارم که قبول زحمت فرمودند و تشریف آوردند و ابتدای سفر جواد آقا کیارش سخنی به جواد گفته بودند که مسافرم همیشه در ذهنشان این کلام نقش بسته بود و آن این بود که تا متوجه نشدی که برای چه تولد می گیری این کار را انجام نده و امروز بعد از پنج سال خدا را شکر می کنم که متوجه این موضوع شد همسفر بودن در کنگره ۶۰ در ابتدای مسیر کار دشوار و سختی است چون قرار است خیلی چیزها را نشنیده و ندیده بگیریم و مسافر من با تخریب بسیار بالا وارد کنگره شد و راهنمای من همیشه می گفت که رگ خواب مسافرت را پیدا کن و من بعد از ده سال بودن در کنگره ۶۰ و در جشن آزاد مردی جواد به صراحت می توانم بگویم که رگ خواب مسافرم را پیدا کردم و می دانم که این مکان،مکان مقدس و امنی می باشد و خیالم راحت است که مسافرم اگر جایی می رود آنجا کنگره ۶۰ می باشد و به شخصه از ایجنت محترم احمد آقای رستمی و همسفر محترمشان خانم فاطمه ملکی کمال تشکر را دارم که با افتتاح نمایندگی دماوند اجازه خدمت را به مسافر من دادند و با حس زیبایشان باعث ماندگاری مسافر من در این نمایندگی شدند و مسافر من قبل از خدمت مرزبانی به من می گفت که تو می خواهی من خدمتگزار بشوم و در کنگره ماندگار بشوم ولی امروز خودش به این نتیجه رسیده است که چرا خدمت گزار است.

سخنان همسفر النا:
در راس از جناب مهندس دژاکام تشکر می کنم و خانواده محترمشان تشکر می کنم و از شما آقا کیارش خیلی تشکر می کنم که ناجی خانواده و سلامتی پدر من شدید و پدر من الفبای کنگره را از شما آموزش گرفت و من در این خانواده همان دختر کوچکی بودم که هیچ کاری از دستش بر نمی آمد بزرگترین مشکل من با پدرم متوجه نشدن سخنان همدیگر بود روی سخن من با آن همسفر کوچکیست که امروز در جمع ما حضور دارد نیروهای منفی به پدران ما اجازه تعلیم واموزش را نمی دهند و با صبر محبت واقعی برای شما آشکار می شود و امروز این شادی و نشاط و جشن دستمزد صبر و حق ماست.
سخنان همسفر شایلین:
در ابتدا از خدای بزرگ تشکر میکنم و بعد از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان سپس از راهنمای پدرم آقا کیارش و از راهنمای مادرم خانم فاطمه و از خواهر بزرگم واز پدر و مادرم تشکر میکنم.

دریافت نشان رهایی مسافر محمد رهجوی مسافر محمدرضا به دستان پر مهر جناب مهندس دژاکام،

تایپ:مساف یاسر 
تنظیم و ارسال:مسافر مجتبی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .