مصاحبه با ایجنت و راهنمای محترم نمایندگی شمس مسافر علیرضا
با عرض سلام و خسته نباشید،
به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر، آخرین آنتیایکس مصرفی هروئین که به مدت دوازده ماه و دو روز به روش DST با داروی OT سفر کردم به راهنمایی راهنمای بزرگوارم آقای علیرضا زرکش و در ضمن سفر سیگار داشتم به مدت ده ماه و چهارده روز با راهنمایی آقای وحدت احترامی، ورزش فوتسال، رهایی شش سال و ده ماه
از سفر اول برای ما بگویید و چالشها و گذرگاههایش:
فکرمیکنم که کلاً شیرینترین جای سفر در زندگی این است که به یک طبیعت قشنگی دست پیدا میکند و شاید قشنگترین منظره، آن منظره اول است، سفر اول هم به نظر من وقتیکه انسان با کنگره مصادف میشود و کنگره را میبیند و در آن قرار میگیرد، بسیار برای او لذتبخش است و چالشی که به خاطرم میآید موقع ورود به کنگره به قدری خوشحال بودم، فراموش کردم که بگویم از قرص هم استفاده میکنم و خودم مصرف آنان را قطع کردم به همین دلیل دوماه اول سفر را شبها خواب درستی نداشتم و بعد از چند ماه که به راهنما گفتم، ایشان گفتند که باید میگفتی تا ما برایت تیپر میکردیم و این چالشی بود که برای من سخت شد ولی آنقدر منظره کنگره در درون من رخنه کرده بود که دوست داشت ادامه بدهد و امیدی در درون من زنده شده بود که خودم آن موقع نمیدانستم چیست؟
یک نکته بسیار مهم که در سفر اول کمک مسافر میکند چیست، کلیدیترین آنان را برای ما بیان کنید:
چیزی که من میدانم و میتوانم به هم نوعان خودم بگویم، ما به خاطر گذشتههایی که داشتیم و یادمان هست و یا نیست به یک شخصیتی دست پیدا کردهایم که آن شخصیت خرابیهای بسیاری داشته و وقتیکه در کنگره شروع به سفر کردن میکنید از آنجایی که دیدی را به انسان میدهد که ما آن خرابیها را میبینیم که برای گذشته اند، مثل: بیپولی، مشکلات عاطفی، مشکلات کاری و.....، که اینها نمایان میشود و بعضی افراد به فکر رسیدگی به آنان میافتند، در صورتیکه توصیه من این است که چیزی که به من کمک کرد، آنجایی که یک ماه از سفرتان گذشته بود و به همچنین دیدی رسیدید و قضیه برایتان روشن شد تنها چیزی که کمک کننده است ماندن در کنگره و سفر را ادامه دادن است و با تلاش و کوشش در کنگره دید بهتری نصیبتان میشود و در ادامه و طول مسیر راهنماییهای بیشتری خود کنگره به شما میکند تا دوباره در نقطه تاریکی قرار نگیرید و با صبوری و تحمل کردن قطعاً به جاهای بهتری دست پیدا میکنید.
مهمتری موانع در چهارده ماه ایجنتی از نظر شما و عبور از آن چگونه است:
بزرگترین مانع همیشه خودم بودم، خودمم با خودم با نا آگاهیهایی که به لطف کنگره که در این دوره آموزش ببینم که بتوانم از خودم بهتر عبور کنم و خودم را بهتر بشناسم که این لطف خداوند بزرگ بود، وگرنه مشکلات خاصی در شعبه وجود نداشت مگر نا آگاهی خودم نسبت به قضیهای وجود داشته باشد.
از آنجایی که در یک خانواده خدمتگذار هستید از حس و حالتان در کنارشان و اینکه همگی به کنگره خدمت میکنید برای ما بگویید:
خانواده من کنگره60 است و ما هیچکدام از همدیگر جدا نیستیم، حالا لطف خداوند شامل ما شده که بعضی از اعضای خانواده من توانستهاند بیایند و به خودشان بهتر رسیدگی کنند و لطف خدا و لطف آقای منهدس است که یک همچنین بستری فراهم شده وگرنه همه به فکر این هستیم که یک شخصیت بهتر و ورژن بهتری از خودمان را بتوانیم به وجود بیاوریم، هرکس کار خودش را میکند، آنها هم کار خودشان را میکنند و قطعا انرژیشان روی من تاثیر مثبتی دارد و بعضی اوقات هم ما در خانه لژیون داریم و دور هم مینشینیم و با همدیگر تفکراتمان را به مشورت میگذاریم و خیلی جاها هم کمکمان کرده است.
امتحانات راهنمایی برگذار شده و در انتظار جواب آنها هستیم، در این زمان توصیهای که به راهنمایان آینده و حال میکنید، چه هست:
به خودتان برسید و تا میتوانید از این فرصت استفاده کنید، کنگره راهنما دارد و اسمشان آقای مهندس دژاکام است و همه رهجو هستیم و هنوز دنبال راه هستیم، هیچوقت فراموش نکنید که رهجو هستید و دنبال خودتان بگردید و نسخهی بهتری از خودتان بوجود بیاورید.
یک خاطره از دوران ایجنتی:
هفته راهنما بود و ما از راهنمایان قدیم و جدید شعبه شمس از بدو تاسیس تا به آنروز را دعوت کرده بودیم و من خیلی شور و هیجان این دیدار را داشتم که این خانواده بزرگ را در کنار هم میبینم و خاطره دیگر هم این است که ایجنتی من مصادف شد با تعویض دیدهبان رابط با راهنمای بنده آقای علیرضا زرکش که خیلی برایم جالب آمد که راهنمای من دیدهبان رابط شد و من توانستم درسهای بیشتری بگیرم.
نظرتان به کلمات زیر:
آقای مهندس: بزرگترین دانشمند قرون هستی
لژیون سردار: باز شدن دربی برای ورود به دنیای بخشش
جهانی شدن کنگره: نزدیک است
حال که به آخر دوران خدمتتان در بخش ایجنتی رسیدهاید، از حس و حالتان بگویید:
یک نقطه تفکری هست که چند وقتی به آن فکر میکنم، من دوبار کتاب شصت درجه را نوشتهام، خیلی CD نوشتهام ولی در این دوماه یک نقطه تفکری ایجاد شد برایم که شاید خیلی برای خودم جالب بود که هدیهی بزرگی است به نظرم این است که اگر تو حافظ کل مکتوبات کنگره باشی، اگر خیلی از جایگاهها رو تجربه کنید ولی تغییر نکنید، چه اتفاقی برایتان میافتد؟ به صرف اینکه رهایی بالا میرود خیلی خوب است ولی به صرف اینکه قطع مواد شدهای در سفر دوم قرار نمیگیری و باید تغییر کرد، تغییر به نظر من مهمترین مطلبی است که اتفاق میافتد و شما نباید فقط در کنگره مثلاً یک کنگرهای باشی، در دنیای بیرون احتیاج دارد که فرزندان کنگره در آن قرار بگیرند و بتوانند این علم را انتقال بدهند، علم درست زندگی کردن و ما مدیونیم به آدمهایی که در بیرون زندگی میکنند و ما سفیر آنان شدیم و در کنگره قرار گرفتیم .
ممنون از وقتی که برای ما گذاشتید و در ادامه موفق و پیروز باشید.
تهیه و ارسال متن به سایت: مسافر میلاد، لژیون پانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
150