English Version
This Site Is Available In English

من باید قدر دان کنگره 60 باشم چون قبل از کنگره هم در خانه خود کارتن خواب بودم و هم در بیرون از خانه

من باید قدر دان کنگره 60 باشم چون قبل از کنگره هم در خانه خود کارتن خواب بودم و هم در بیرون از خانه

دهمین جلسه از دوره شصت و هفتم کارگاههای آموزشی،خصوصی کنگره ۶۰،به نمایندگی ابن سینا به استادی مسافر خدابخش ،نگهبانی مسافرعلی ودبیری مسافرامیر حسین با دستور جلسه(در کنگره 60 چگونه قدردانی کنیم) در روز چهارشنبه 17 بهمن ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷:۰۰ آغاز بکار نمود.
سلام دوستان من خدابخش هستم یک مسافر
می خواهم بر گردم به دوران مصرفم که روی پا های خود نمی توانستم بایستم.
از جناب آقای مهندس تشکر می کنم که این بستر را فراهم نموده که من بتوانم به رهایی و حال خوب برسم و درمان شوم.
من قبل از کنگره ، هم در خانه خود کارتن خواب بودم ، و هم در بیرون از خانه.
هیچ چیز من را به این اندازه اذیت نکرد که در خوانه خود کارتن خواب بودم.
همسر و فرزندانم اسیر من بودند و خودم حال بدی داشتم.
قدر خودم را نمی دانستم و با انواع آنتی ایکس وارد کنگره شدم و هم زندگی خود و  خانواده خود را تباه کرده بودم و از فرزندان خود باج می گرفتم.
هیچ وقت فراموش نمی کنم که تولد دخترم بود و من به این فکر بودم که چه زمانی آنها حواسشان پرت می شود تا من پولشان را بردارم و مواد بخرم.
بدترین مسئله برای پدر این است که از حق همسر و فرزندانش بزند و مواد مخدر تهیه کند.
اما به کنگره آمدم و مشکلاتم حل شد.اینجا هر چه یادگرفته ام از کنگره 60 است.
من پدرم را از دست داده ام و مهندس را به عنوان پدر خود می دانم و او الگوی من است.
سه سال بود که از دهان خون ریزی داشتم و به دکتر مراجعه کردم ، دکتر گفت تو باید مواد مصرف کنی و بهتر نشدم. دوباره به شهرستان رفتم نزد طبیب و او گفت تو میمیری و من نا امید برگشتم و همیشه همسفرم پشت من و پشتیبان من بود. زمانی که از بلوچستان آمدم با من تماس گرفتند فلان چیز گم شده است آیا کار تو است؟ من پاسخ دادم من یک سال است به تهران آمده ام چگونه می توانم چیزی دزدیده باشم؟ مثل 40 عدد گوسفند که گم شده بود. می خواهم این را بگویم که چقدر یک مصرف کننده بد نام است که هر اتفاقی بیافتد او را مقصر می دانند.
خدا را شکر میکنم و از راهنمایان که بسیار عظمت دارند تشکر می کنم.
درست است که من به کنگره آمدم و درمان شدم اما فقط خودم راحت نشدم بلکه خانواده و اقوام من هم راحت شده اند.
من به شهرستان رفتم و اقوام به من میگفتند که تو چرا برگشته ای؟ و هیچ کس از برگشتن من خوشحال نبود. همه از من بدشان می آمد و فقط بخاطر مصرف مواد مخدر بود.
از زاهدان که برگشتم با دوستانم کراک مصرف می کردیم که آن ها یا فوت کردند  و یا به زندان رفتند.
در شهر کرمان یکی از اقوام تصادف کرد و من به عیادت او رفتم و پس از مدتی فوت کرد، آن موقع من خمار شدم و به دنبال مصرف خود رفتم و او را رها کردم.
بخاطر این مسائل است که قدر دان همسفرم هستم که همیشه من را حمایت کرده است.
من همیشه سر وقت و به موقع در کنگره حاضر می شدم. بخاطر این که حالم خوب بشود  سی دی هایم را مرتب می نوشتم. قوانین کنگره 60 را رعایت می کردم.
زمانی که در کنگره 60 سفر می کردم پول زیادی نداشتم و نتوانستم هزینه کنگره آمدن را پرداخت کنم. به همسفرم گفتم فرش و یا تلویزیون را می فروشم و سفر خود را ادامه می دهم که همسفرم مقداری طلا برای اجاره خانه پس انداز کرده بود و آنها را به من داد تا سفر کنم.
من در زمان مصرف نمی دانستم دخترانم به کدام مدرسه می روند و کلاس چندم هستند و باور کنید حتی نمی دانستم دخترانم چند ساله هستند.
خدا را شکر با کمک کنگره 60 و راهنمای عزیزم آقا بهمن هر چه از دست داده بودم را به دست آوردم و از تمام کسانی که به من کمک کردند تا درمان شوم تشکر میکنم.
یکی از دوستانم کنگره را به من معرفی کرد و حتی چندین بار اسم کنگره را فراموش کردم که بیایم و درمان شوم.
اما خدارا شکر آمدم و رها شدم.

نگارنده : مسافر سجاد لژیون نهم
تایپ: مسافر مهزیار لژیون بیست و یکم
عکس : مسافر سجاد  لژیون نهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .