دهمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی خواف، با استادی ایجنت مسافر جواد، نگهبانی مسافر محمد، دبیری مسافر احمد با دستور جلسه "قدر دانی از کنگره" روز یکشنبه چهاردهم بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد :
سلام دوستان جواد هستم مسافر
تشکر میکنم از اینکه امروز به بنده اجازه دادین تا خدمت کنم و در خدمتتون باشم انشالله که جلسه خوبی داشته باشیم بنده به نوبه خودم تبریک میگم اولین رهاییهای شعبه خواف را و آرزو میکنم که بتوانن برای جامعه فرد مفیدی باشند هم برای خودشان و هم برای خانواده هایشان، این جلسه مبحث قدردانی از کنگره ۶۰ است که چگونه قدردانی کنیم و یک تکلیفی را معلوم میکند و نمیگوید که قدردانی کنیم یا نکنیم میگوید که چگونه قدردانی کنیم؟ و ظاهراً در قبال اتفاقاتی که برای ما در کنگره ۶۰ میافتد ما باید قدردانی کنیم بالاخره اینجوریه دیگه شاید بگوییم که خوب کنگره که نیازی به قدردانی ندارد و اینها، که انقدر از محبت حرف میزنند و اونها که اینجوری بودند و اینجوری شد چرا میگویند که قدردانی کنیم اینها ظاهراً یک چالشی را بر میانگیزد برای هر کدام از ما که میگوید باید قدردانی کنیم. من همین را فهمیدم که هر چیزی در دنیا حساب و کتابی دارد همه چیز در دنیا بده و بستان است به نظر من غیر از این بده بستان بقیه چیزها فقط در حد حرف است، یعنی اینکه یک نفر به اسم خیّر میشناسیم داره یک سری کارهایی انجام میدهد. حالا راهنمای لژیون شما به عنوان یک انسان خوب رایگان میآید برای شما خدماتی را میدهد آن هم از نظر من بده بستان است. و اگر میگویند که بده بستان نیست و من چیزی گیرم نمیآید به نظر من حرف است. متا و ماده فرق میکند جنسها فرق میکند شناخت جنس فرق میکند. مثلاً عزیزی که ضایعاتی را جمع میکند و میفروشد شاید یک تکه الماسی رو به جای یک شیشه بفروشد چون که نمیشناسد ولی آن هم دارد بده بستان میکند و هر کسی که آن شیشه یا آن جنس را بهتر بشناسد خوب در قبال آن یک قیمت متفاوتی را اعلام میکند و به طور دیگری معامله میکند و این در نهایت یک بده بستان است و شما غیر از این هر چیزی در ذهنتان هست را بیرون کنید. من یه غذایی را به یک نفر میدهم و پولش را میگیرم یا یک نفر هست که غذا میدهد و پول نمیگیرد و حال خوش را میگیرد بالاخره دنبال این هست که یک چیزی بگیرد و اگر نگیرد که چیزی ندارد. این دو نفر نگاهشان با یکدیگر متفاوت است یک نفر پول را میشناسد و یک نفر حال خوش را میشناسد، شما وقتی که ارزش یک کالا را متوجه میشوید و متوجه میشوید که غذا دادن به یک نفر و گرفتن ۱۰۰ هزار تومان پول چقدر است و یا اینکه ارزش غذا دادن و در قبال آن دعای خیر چقدر است یا اینکه غذا دادن و هیچ توقعی نداشتن اما اینکه حالت خوب میشود ارزشش چقدر است، هرچقدر میری جلوتر جنسها، متاها و موضوعات جدیدی را میشناسی اما در کل همه اینها بده بستان است غیر از این نیست. در کاسبی، معامله و این داد و ستدی که ما در زندگی، خانواده، بچه ،پدر،همسر و یا شریک ما خیلی مهم است که ما به این داد و ستدها حواسمان باشد و بتوانیم درک کنیم که بیشتر اطلاعات به دست بیاوریم که چه میدهیم و چه دریافت میکنیم و اگر نفهمیم که چه داریم میدهیم و چه داریم دریافت میکنیم در این معامله قطعاً ضرر خواهیم کرد. هرعزیزی که مصرف کننده است وقتی که وارد کنگره 60 میشود مواد مخدری که مصرف میکند قطع میشود و به جای آن شربت اوتی میآید این فرد اگر متوجه نشود که چه از بین رفته و چه چیزی جای آن را گرفته است و آن چه چیزی هزینهاش بوده است و این چقدر هزینهاش است قطعاً نمیتواند بفهمد که کنگره برای او چه کاری انجام داده است ولی اگر بشیند و با خودش حساب کند که من هر روز انقدر هزینه موادم بوده است و الان شربتی که مصرف میکنم هزینهاش میشود انقدر حالم از زمان مصرف کردن بهتر است آن موقع فرد متوجه میشود که چه خبر است ولی اگر اینکار را نکند و به اطراف خودش نگاه نکند نمیفهمد که در این داد و ستد باید چه کاری انجام بدهد و اگر بشیند با خودش تفکر بکند متوجه میشود که در این معامله چه چیزی دریافت کرده است یا مثلاً وقتی که یک مشتری پیش شما میآید و شما یک سود بیشتری دریافت میکنی خوب مسلماً حال شما بهتر است ،اگر متوجه این مسئله باشد رفتار آن هنگام ورود به کنگره تشکر گونه است اگر نفهمد که رهایی به چه معناست و اگر متوجه نباشد که کنگره چه کاری برایش انجام میدهد و این چقدر ارزش دارد قطعاً در این داد و ستد دچار اشتباه خواهد شد و وقتی که اشتباه کرد در این داد و ستد ضرر خواهد کرد. ما اگر هرکاری هم که انجام بدهیم در یک داد و ستد هستیم و باید بشینیم با خود تفکر کنیم حساب کنیم و بفهمیم که چه بودهایم بعد چه شدهایم چه دادهایم و چه میگیریم ما باید برسیم به آن جایی که کنگره چه چیزی به ما داده است، حالا اول راه است و من باید چه کاری انجام بدم من باید چگونه قدردانی کنم؟ من باید چگونه جبران کنم؟ اینجا یک سوال و یک معمای پیچیده است و باید چه کاری انجام بدهیم باید بشینیم حساب کنیم و همان قدر یا بیشتر جبران کنیم هرچی بیشتر کتاب بخوانیم مطالعه کنیم و بری جلوتر متوجه میشوی که هیچ جور نمیتوانی جبران کنی بنده همیشه به بچهها میگم و این رسم است که در مناسبتها در جشنها ما با پاکت از همدیگه تقدیر و تشکر میکنیم و میگویم که هیچ وقت در پاکت پول نگذارید وقتی پول میگذارید تو پاکت یعنی راهنما تو برای من این خدمت را کردهای منم به جای آن این پول را به تو میدهم خوب این اشکالی ندارد اگر پول میدهید بشیند با خود حساب و کتاب کنید معادل آن کاری که راهنما برای شما انجام داده است پول بگذارید هیچ وقت نمیتوانید این کار را بکنید من همیشه میگویم که همراه با پول یک دلنوشته هم درون پاکت بگذارید ما وقتی که برسیم به آنجایی که در این داد و ستد چیزی به ما داده شده و ما بایستی جبران کنیم و این را چجوری جبران کنیم به یک بُن بستهای عجیبی میرسیم که کار خیلی سخت است و عملاً نمیتوانیم جبران کنیم من خودم هنوز نرسیدم به راهی که بتوانم جبران کنم و شما هم فکر کنید که چه جوری میشود جبران کرد، درجنگ اعتیاد یک فردی یک پروتکلی را داده است و یک سیستمی داده است و این سیستم بدون آنکه از شما توقعی داشته باشد به شما خدمت کرده است تا شما از اعتیاد رهایی پیدا کنید و زندگیتان درست شده است و هزاران اتفاق خوب دیگر و حالا میخوای که جبران کنی ارزش این را هیچ انسانی نمیداند که چقدر است و اگر من هنوز یک مصرف کننده بودم خدا میدانست که چه اتفاقی قرار بود بیفتد چه اتفاقاتی افتاده بود، حالا که مصرف کننده نیستم باید چگونه این را جبران کنم، نمیدانم ،شما هم فکر کنید و ببینید که در درجه اول چیزی گیرتان آمده است یا خیر؟ این کاری که اینجا برایتان انجام شده است و این اتفاق که برایتان افتاده است در بیرون هم میتوانست اینکار یا این اتفاق برایتان رخ بدهد؟
.jpg)
وقتی که به آن درجهای رسیدید که حالا باید جبران کنیم با خود فکر کنید که باید چگونه جبران کنید اما من این را میدانم که کار خیلی سخت است و در کنگره ۶۰ وقتی که چیزی دریافت میکنید و به آن عمل نمیکنید کار برایتان سخت میشود مثلاً یک درخت در طبیعت میروید، رشد میکند آفتاب به آن میتابد روی آن باران میبارد، رشد میکند به یک درخت تبدیل میشود، آن درخت تبدیل به چوب میشود، آن چوب به کارخانه برده میشود، تبدیل به کاغذ میشود، کاغذ را به چاپخانهها میبرند، این کارخانه نیاز به برق دارد نیاز به نیروی کار دارد، نیاز به مهندس دارد و این مهندسها یا این نیروی کار همه رفتهاند درس خواندهاند تحصیل کردهاند تا توانستند برق تولید کنند و متخصص شوند، این کاغذ چاپ میشود، وارد کنگره ۶۰ میشود و تبدیل به نامه اوتی میشود. این نامه برای شما نوشته میشود، راهنمایی به شما برنامهای را میدهد و یکی برای شما نامه مینویسد یکی ثبت میکند و برای آن زحمت هایی کشیده میشود تا آن تهیه و بدست شما برسد تا خودتان و زندگیتان سلامت شود اینهمه زحمت کشیده میشود و شما برای دریافت دارو نمیروید خب در آخر چه کسی میخواهد جواب اینهمه زحمت را بدهد؟ ارزش این را هیچ انسانی نمیداند که چقدر است و اگر من هنوز یک مصرف کننده بودم خدا میدانست که چه اتفاقی قرار بود بیفتد چه اتفاقاتی افتاده بود و خوب حالا که مصرف کننده نیستم باید چگونه این را جبران کنم، نمیدانم ،شما هم فکر کنید که در درجه اول ببینید چیزی گیرتان آمده است یا خیر؟ این کاری که اینجا برایتان انجام شده است و این اتفاق که برایتان افتاده است در بیرون هم میتوانست اینکار یا این اتفاق برایتان رخ بدهد؟ یا داروی تان را میگیرید و آنگونه که راهنما به شما گفته دارو را مصرف نمیکنید و باید فکر کنیم و برسیم به آنجایی که بده بستان است و این بده ستان حساب و کتابی دارد و این حساب و کتابش خیلی سنگینتر از این حرفاست حالا باید چه کاری انجام بدهیم انشالله که موفق باشید و ممنونم که به صحبتهام گوش دادید و از اینکه سکوت کردید ازتون متشکرم.
در ادامه شاهد اولین رهاییهای شعبه خواف هستید...
.jpg)
تایپ و عکس : مسافر امیر حسین لژیون دوم
ارسال و ویرایش : مسافر رضا لژیون اول
- تعداد بازدید از این مطلب :
77