English Version
This Site Is Available In English

قدردانی از اعماق وجود

قدردانی از اعماق وجود

جلسه چهارم از دوره چهل و سوم کارگاه‌های آموزشی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی راهنمای محترم مسافر پیمان، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر احمد، با دستور جلسه «در کنگره۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم؟» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر آرش در روز شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان پیمان هستم مسافر.
خیلی خوشحال هستم و خدا را شکر می‌کنم که بار دیگر این فرصت به دست آمد تا در این جایگاه در خدمت دوستان عزیز باشم و از مشارکت‌ها و حس خوب ایشان لذت ببرم و بیاموزم.
کنگره ۶۰ اولین بارقه‌های تشکر واقعی را در ذهن من روشن کرد. در کنگره من برای اولین‌بار اتفاقات خوب پیرامون خودم را درک کردم، به آنها واکنش نشان دادم و وجود آنها را حس کردم. قبل از آن من دلیلی نمی‌دیدم که بخواهم از کسی تشکر کنم؛ چراکه تصور می‌کردم از قبل برای آن شخص خیلی کارها کرده‌ام و اگر هم انجام می‌دادم به این دلیل بود که کار من راه بی افتد و آن‌چنان حس تشکر در من شکل نمی‌گرفت.
کنگره اولین جایی بود که یاد گرفتم باید به دست دیگران هم نگاه کنم. افرادی وجود داشتند که من برای مدت‌ها در کنار آنها زندگی می‌کردم و در حق من محبت می‌کردند ولی من همیشه خودم را نسبت به آنها طلبکار می‌دانستم. به نظر من این حس بسیار متعالی، عمیق و بزرگ است که انسان بتواند به خانواده و دوستان خود با دید تشکر نگاه کند. ما از کودکی یاد گرفته‌ایم که اگر کسی به ما خوبی کرد از او تشکر کنیم؛ اما جنس تشکر در کنگره به اعتقاد من متفاوت است.
من بشخصه این‌گونه هستم که افراد را به مدت چند دقیقه نگاه می‌کنم، رفتار آنها را در ذهن خودم مرور می‌کنم و بعد احساس می‌کنم عمیقاً از آن شخص متشکر هستم. دور از هرگونه شعاری باید بگویم که این تشکر شدیداً سیستم ایکس را فعال می‌کند و این موضوع در کنگره در حال اتفاق‌افتادن است. گاهی همسفران از مسافر خود تشکر می‌کنند که به‌واسطهٔ مصرف خود باعث شدند پای ایشان به کنگره باز شود!
مطمئن باشید این مسائل برای کسانی که داخل کنگره نیستند بسیار شعار به نظر می‌رسد. کسی آن را باور نمی‌کند مگر اینجا باشد و با این حس‌ها به خانه برود. اگر این اتفاق افتاد متوجه می‌شود که در کنگره شکرگزار بودن، قدردانی و تشکر چقدر از اعماق وجود اتفاق می‌افتد. نوع قدردانی هم در کنگره وجود دارد و فلشی ندارد که لزوماً باید از پایین‌به‌بالا باشد یا بالعکس. وقتی رهجو کار خودش را درست انجام می‌دهد، من طوری به او نگاه می‌کنم که متوجه می‌شود قدردان او هستم. همچنین نوع قدردانی نسبت به راهنما هم وجود دارد که بسیار اهمیت دارد.
در مورد مسافر آرش باید بگویم که ایشان یکی از جالب‌ترین رهجویان من بودند و از مدتی که با آرش در لژیون گذراندم بسیار لذت برده‌ام. من هیچ زمان فرد هنرمندی نبودم و آرش به‌عنوان شخصی که هنر با سلول‌های بدنش عجین است، وارد لژیون من شد. وقتی آرش اساتیدی که پیش آنها دوره‌های پیشرفته موسیقی را گذرانده بود نام می‌برد، نمی‌توانستم آن را باور کنم.
کارکردن با چنین رهجویی قدری سخت می‌شود ولی بیشتر از آن لذت‌بخش است. آرش سفر بسیار خوبی داشت و من از این موضوع لذت می‌بردم. زمانی که آرش قبول کرد و به کنگره ایمان آورد، کار خودش را خیلی خوب انجام داد و به درمان و رهایی رسید. به آرش عزیز و همسفر ایشان بسیار تبریک می‌گویم.

اعلام سفر مسافر آرش:
سلام دوستان آرش هستم مسافر. آخرين آنتى ايكس من تریاک بوده، 11 ماه به روش DST و با داروى درمان شربت OT سفر كردم. راهنماى محترم آقا پیمان و در حال حاضر 1 سال و 5 ماه است كه رها هستم. ورزش در کنگره بسکتبال.

خلاصه سخنان مسافر آرش:
سلام دوستان آرش هستم مسافر.
هر روز کنگره برای من معجزه است. من در آرزوی درمان اعتیاد بودم و از زمانی که این در بر روی من باز شد، هر دری که در راه من قرار می‌گرفت دروازۀ خروج بود. لیست بلندبالایی از ایرادات و اشکالات در زندگی من وجود داشت و من تازه به نقطه‌ای رسیده‌ام که بتوانم به آنها نگاه کنم. امروز قلب من اینجا می‌تپد و نمی‌دانم زندگی بدون کنگره به چه شکل است.
این اتفاقات از جایی شروع شد که متوجه شدم خودم اصلاً کاره‌ای نیستم و می‌خواستم با دست کوچک، کارهای بزرگ انجام بدهم. چیزی جز نیروی مکمل نیست و بسیار خوشحال شدم که فهمیدم درمان اعتیاد یک کار گروهی است. از افراد زیادی باید قدردانی کنم و مهم‌ترین آنها راهنمای عزیزم هستند. بابت تمام زحماتی که کشیدند بسیار از ایشان تشکر می‌کنم و ممنون ایشان هستم. از آقا روزبه، علی آقا، آقا مهدی، آقا رضا، راهنمایان لژیون سیلور و آقا محمدحسین قدردانی می‌کنم.
جای پدرم خالی است و مطمئن هستم که من را می‌بیند. من وقتی رها شدم متوجه شدم که مادر خودم را نمی‌شناختم و با وجود پردۀ خمر اصلاً ایشان را مثل خیلی چیزهای دیگر نمی‌دیدم. من حتی از شانه‌های یخ‌زدهٔ خودم در سفر اول تشکر می‌کنم و به نظرم باید بچه‌های سفر اول قدر آن را بدانند؛ چراکه این جدال بدون اسلحه و تیر و تفنگ به همان ترک‌های مداومی که می‌کردیم، می‌انجامد.
من دیشب با یکی از دوستان خودم در خارج از ایران صحبت می‌کردم و ایشان مشکلی دارند ولی متأسفانه کنگره ای وجود ندارد که در آن درمان شوند و به من می‌گفت من به جلسات هم می‌روم ولی بدن من یخ است! این روش شگفت‌انگیز DST است و شگفتا من که اینجا نشسته‌ام، یک درمان شده هستم. من بسیار قدردان عزیزان سفر اول هستم که این نیروی حیات به‌زودی به مشعلی تبدیل می‌شد که خاموش نخواهد شد.

تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .