جلسه پنجم دور چهارم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوند به استادی مسافر مهدی نگهبانی مسافر یوسف و دبیری مسافر بهمن با دستور جلسه «ازدواج» چهارشنبه 10 بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
ابتدا خدا را شاکرم که به من فرصت خدمتگزاری داد تا از شما عزیزان آموزش بگیرم،در مورد دستور جلسه باید بگویم که من در سنین خیلی پایین و ابتدای جوانی ازدواج کردم و از این بابت خیلی خوشحال هستم که این اتفاق برای من در سن 18 سالگی افتاد در آن زمان به قول پدربزرگم که میگفت برای زن گرفتن اگر به پشت جوانی زدی و دیدید که گرد و خاک بلند شد آن جوان حتما که جوان خوبی است و می شود برای ازدواج روی او حساب کرد ولی در این دوره و زمانه جدید معیار ها برای ازدواج بسیار تغییر کرده است و سخت گیری ها در این مورد نسبت به سال ها قبل خیلی بیشتر شده است.
من روزی که به خواستگاری رفتم و ازدواج کردم کلا با سیصد هزار تومان تمام مراسم را اجرا کردم و خانواده همسرم خیلی سخت نگرفتند و به راحتی مراسم اجرا شد ولی امروز که پسرم در سن ازدواج است من به جای او استرس و اضطراب دارم از طرفی بحث مسکن و ماشین به یک طرف و بعد از آن بحث اشتغال و سربازی برای یک جوان کمی مشکل است و امیدوارم که تمام عزیزانی که دختر و پسر دم بخت دارند بیشتر درک کنند و زیاد به این جوان ها سخت نگیرند.
قبل از ورود به کنگره 60 من میرفتم سر کار و می آمدم و تمام احتیاجات خانه را فراهم می کردم از مواد غذایی و لباس و مسکن و غیره و پیش خود میگفتم که من چه پدر خوب و نمونه ای هستم و همسر و فرزندان من چیزی خواسته باشند و من فراهم نکرده باشم اما اینگونه نبود و همه چیز فقط احتاجات اولیه و خورد و خوراک نبود و در موقع مصرف هیچ پیوند محبتی بین من و خانواده ام نبود و مانند تمام مصرف کنندگان به وقت خماری مانند یک انسان برخورد نمی کردم و به وقت نشعگی از محبت زیادم باعث می شدم که اعضای خانواده ام از من ناراحت بشوند و هیچ تعادلی در زندگی و کار خود نداشتم هیچ کدام از این موارد در دست من نبود زیرا که قدرت اختیار و انتخاب در دستان من نبود.
بعد از ورود به کنگره 60 و گرفتن آموزش های لازم و پس از رهایی از بند اعتیاد با ورود به سفر دوم من مهدی خیلی تغییر کردم و تقریبا به یک تعادلی دست پیدا کردم که حداقل بتوانم با خانواده خودم به درستی رفتار کنم و پیوند محبت زیبا و قشنگی بین من و خانواده ام شکل گرفت و در جامعه نوع برخورد من با عموم مردم تغییر پیدا کرد و همه اینها را من مدیون آموزش های کنگره 60 و جناب مهندس دژاکام و راهنمای عزیزم آقا محمدرضا هستم.

برگزاری لژیون ویلیام وایت،

تنظیم و ارسال:مسافر مجتبی
- تعداد بازدید از این مطلب :
198