پنجمین جلسه از دور اول ازسری کارگاه های آموزشی عمومی لژیون فیروزآباد فارس، ویژه مسافران و همسفران، با استادی مسافر رحمان، نگهبانی مسافر کرم و دبیری مسافر اسماعیل با دستور جلسه « ازدواج » در روز دوشنبه مورخه ۱۴۰۳٫۱۱٫۸ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رحمان هستم یک مسافر.
رنگین کمان پاداش کسانی است که تا آخرین قطره زیر باران می مانند.
دستور جلسه امروز در مورد « ازدواج » هست. اگر بخواهم برگردم به ده سال پیش که ازدواج کردم قطعا یه خورده ناراحت می شوم، چون آن روز ها درگیر بودم، بیمار بودم، مصرف کننده بودم، نتوانستم آن جوری که باید، پیش بروم. خب امروز می توانم جبران کنم چون در سفر دوم هستم.
من که درگیر اعتیاد بودم آقای مهندس دژاکام در کتاب چهارده مقاله می نویسد که با مواد مخدر ازدواج کردم حاصل ازدواجم شد اعتیاد!! هیچ وقت آن چیزی که همسفرم از من انتظار داشت، نتوانستم باشم.
جاهایی می رفتیم که دوست نداشتیم آنجا باشیم، من خودم را می گویم چون همیشه در جاهایی می رفتم که بتوانم مصرف کنم و در بعضی جاها آخرین نفر میرفتم و تا می رسیدم آنجا و خانواده را می رساندم سریع می رفتم جایی که بتوانم مصرف کنم.
فقط در فکر مصرف خودم بودم!! چون من خودم تصمیم نمی گرفتم، اعتیاد برای من تصمیم می گرفت!! کانون خانواده که باید گرم و بهترین باشد را من خرابش کرده بودم. در بحث ازدواج؛ دستور جلسه ی خوبی هست که آقای مهندس گذاشته تا من به خودم بیایم.
وقتی که دوازده ماه سفر کردم در کنگره، به این نتیجه رسیدم که باید به خانواده اهمیت بدهم و در سفر دوم گذشته ها را جبران کنم.
چون در سفر اول فقط باید به خودم و درمانم فکر کنم ولی در سفر دوم آقای مهندس می گوید اول خانواده، بعد کار و بعد کنگره!! آقای مهندس به همه چیز فکر کرده است و می گوید همسفر را بیاورید کنگره، تا همسفر یاد بگیرد و بفهمد که من درگیر چه تاریکی هستم اگر در گذشته کاری می کردم، حرفی می زدم، ناراحتشان می کردم، دست من نبود.
شاید همین الان هم که دارم صحبت می کنم نتوانم به راحتی عمل کنم، برای همین می گویند هرکاری را بخواهی انجام بدهی به زمان نیاز دارد.
ازدواج یک پیوند هست بین یک مرد و یک زن؛ اصلا خداوند می گوید از هرچیزی زوج آفریدیم، وقتی که گفته است ازدواج بین مرد و زن؛ خب بقای نسل باید پایدار بماند. مردی نباشد زنی نیست زنی نباشد مردی نیست!!
امروز خدا رو شکر می کنم که در بهترین نقطه هستم و دارم آموزش می گیرم تا آرام آرام بتوانم جبران کنم و اخلاقم را عوض کنم همسفرم را شاید خیلی اذیت کردم و الان توی جلسه هست معذرت خواهی می کنم از ایشان.
ممنونم که با سکوتتان من را همراهی کردید خودتان را تشویق کنید.
خلاصه و تایپ: مسافر سینا ( لژیون دوم )
ویرایش: مسافر علی ( راهنما )
ارسال: مسافر آرمین ( خدمتگزار سایت )

- تعداد بازدید از این مطلب :
156