اولین جلسه از دوره بیست و هشتم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی عطار نیشابوری در روزهای پنجشنبه با استادی: راهنمای محترم مسافر یوسف، نگهبانی: مسافر احمد، دبیری: مسافر علی و دستور جلسه «ازدواج و جشن یک سال رهایی مسافران امیرحسین و علی» در تاریخ ۱۴۰۳/۱۱/۱۱ ساعت ۱۶: ۳۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان یوسف هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و از نگهبان جلسه ممنونم که این فرصت را به من داد، دستور جلسه ازدواج خوب در واقعیت من خودم وقتی این دستور جلسه را آقای مهندس اضافه کردن با خودم گفتم که این به چه درد بچههای کنگره میخورد ولی ما میدانیم که جناب آقای مهندس دژاکام هیچوقت بدون تفکر هیچ کاری را انجام نمیدهند و این دستور جلسه اتفاقاً به درد حال ما مسافران میخورد ما زیاد شنیدیم که در تمام ادیان ازدواج را یک امر مقدس شمردند و در قرآن کریم هم اشارهشده است که اگر فقیر هستید ازدواج کنید ثروتمند میشوید و اگر آرامش ندارید و میخواهید به آرامش برسید ازدواج کنید و اگر دنبال تکامل و ارتقا هستید ازدواج کنید قدیمیها هم اکثراً این را میگفتند که ازدواج کنید و نترسید و زمانی که شما ازدواج کردید پول خانه هم میآید.

ببینید ممکن است در ابتدا یک مقداری برای بعضی از دوستان این مسئله یا سؤال پیش بیاید که چرا چگونه میشود که آدم فقیر باشد ازدواج کند و به ثروت برسد؟ یا فقیر باشد به آرامش برسد؟ یا ممکن است اصلاً این مسئله یکلحظه مثلاً یک مسافر یا تازهوارد در ذهنش بیاید که دوران مجردی همآرزوست یا مثلاً استاد جلسه میگوید که ثروت میآورد، آرامش میآورد، خوب ببینید دوستان اینجا چند نکته در مورد ازدواج نهفته است یکی اینکه آن شخصی که ازدواج میکند آبا نیمه گمشده ما هست یا نیست، دوم اینکه آیا ما ازدواج کردیم در مسیر درست زندگی حرکت کردیم یا نه؟

چون اگر در مسیر درست زندگی حرکت کنیم قطعاً اگر فقیر باشید ثروتمند میشید اگر آرامش نداشته باشید به آرامش میرسید و اگر دنبال ارتقا باشی قطعاً به ارتقا میرسی ولی مسئله این است که آیا من در مسیر درست زندگی قدم برداشتهام یا برنداشتم این خیلی مهم است که خیلی وقتها هم برای خودم از زمین و زمان طلبکار بودم که این چه زندگی و این چه وضعی است و این دقیقاً داستان همان کبکی است که سرش را زیر برف کرده است و جایی را نمیبیند و ببینید دوستان این دستور جلسه از این زاویه برای ما مهم است که وقتی فرد مصرفکننده مواد مخدر میشود از ابتدای شروع مصرف مواد هرروز و هرلحظه که مقدار مصرف بیشتر میشود از عشق و محبت به همسر و حتی فرزندان کم میشود و عشق و علاقه به مواد مخدر بیشتر و بیشتر میشود تا جایی میرسد که فرد مصرفکننده ازدواج میکند با مواد مخدر و یک فرد خطرناک میشود هوو برای همسرش یعنی ازدواج مجدد و دوباره و هرروز هم که میگذرد در ادامه که به سفر دوم میرسید بعد متوجه آن میشوید هرچقدر که میگذرد این هووی بدجنس فاصله را بین خانم و آقا بیشتر و بیشتر میکند، ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید دوستان.

در ادامه جلسه جشن تولد یک سال رهایی مسافر علی و امیرحسین برگزار شد

خلاصه سخنان راهنما:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که چنین لحظه زیبایی را داریم مشاهده میکنیم، ما کلمه زیبایی داریم از استاد سردار که میگوید تولدها شبیه به یکدیگر هستند و یک جمله بعدازآن داریم که میگوید تبریک عرض میکنیم به شما زنده شدن یک انسان و دوباره برگشتن به حیات چرا سردار همچنین کلمهای را دارد میگوید به خاطر اینکه قبل از کنگره چیزی به نام حیات با مصرف مواد مخدر وجود نداشت و این اتفاق زیبا در کنگره ۶۰ رقم میخورد و دستور جلسه ازدواج، دستور جلسه بسیار زیبایی است همینطور که در مشارکت هم گفتم زندگی از سه تا «ت» تشکیلشده است توانایی، تحمل، تفاوتها که ما به آن برسیم همینطور که عزیزان مشارکت کردن چه در قسمت همسفران و چه در قسمت مسافران جملهای را که دوستان داشتند میگفتند ازدواج سخت و مشکل شده است.
آری سخت و مشکل شده است و دلیلش این است که ما میخواهیم زندگی را برای فرزندانمان آسان کنیم و تمام آن مشکلاتی را که ما در زندگیمان داشتیم و با آن دستوپنجه نرم کردیم فرزندان ما آن مشکلات را نداشته باشند درصورتیکه انسان چیزی نیست جز سعی و تلاش، باید تلاش کند برای خودشان و برنامهریزی کنند، خوب این روز را به جناب آقای یوسف عزیز و دو عزیز امیرحسین و علی تبریک عرض میکنم، من قبلاً گفتم که این عزیزان برای خودشان سه دانگ، سه دانگ بودند ولی الآن که دارید میبینید یک سند بینقص در کنگره هستند و هرکدام برای خودشان ۶ دانگ هستند.
من میگویم اشتباه کردن اشکالی ندارد ولی در اشتباه ماندن اشکال دارد این دو برادر زمان مصرف مواد مخدر را سپری میکنند ولی اتفاق زیبایی که میافتد با یکدیگر همدل میشوند و درمان را در کنگره ۶۰ میآیند و شروع میکنند و این خیلی زیباست و امیرحسین به لژیون آقا یوسف آمد و علی هم به لژیون من آمد و اگر بخواهم از علی به شما بگویم علی زمانی به کنگره میآمد و من به یاد دارم که هرچه علی را نگاه میکردم میدیدم که چهرهاش تغییر نکرده است و من هر وقت به علی میگفتم که خوبی میگفت که من خوبم و بعد از مدتی علی خودش گفت من حقیقتاً وقتی شربتم را میخورم پشت سر آن میخوابم و بعدازآن من گفتم که ۱۱ روز سقوط آزاد باید بروی و سر لژیون هم بیایی و بعد سر لژیون گفتم که پارک هم باید بیایی زمانی که به پارک آمد حال بسیار خرابی داشت، بههرحال این ۱۱ روز را سپری کرد و از آن به بعد خوب سفر کرد و به درمان رسیدند این دو برادر و من هم بهترینها را برای هر دو عزیزان آرزو میکنم، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.

خلاصه سخنان راهنما:
سلام دوستان یوسف هستم مسافر من همعرض تبریک دارم رهایی این دو برادر عزیز را امیرحسین و علی را خدمت راهنمای محترم جناب آقای زمردیان و مادر محترم این دو عزیز، امیرحسین و علی با توجه به اینکه در سن بسیار پایین مصرفکننده شدند و متأسفانه در آن زمان افرادی در دور این دو عزیز بودند که سنشان خیلی بیشتر از علی و امیرحسین و دو یا سه برابر سن علی و امیرحسین سن داشتند و رفیق هم مصرف بودند و واقعیت به قول حسین آقا راهنما هم آدمیزاد است دل دارد و گاهی ناامید میشود و در یک تایم زمانی من هم از امیرحسین ناامید شدم.
گفتم که این پسر درست نمیشود و دوستانی که در بیرون با او هم مصرف بودند در کنگره هم او را ول نمیکردند و یک روز در پشت سالن من جلسه عمومی شروع شد و بچهها گفتند که دو نفر از لژیون شما در بیرون نشستهاند و رفتم بیرون و دیدم که امیرحسین با سه نفر در بیرون نشسته است و اینجا خیلی ناراحت شدم گفتم که بیا به یکی دیگر از دوستان را هم گفتم که بیا آنهم مجرد بود مثل امیرحسین و این دو نفر را به مرزبانی آوردم و گفتم که از اینها تعهد بگیرید و من اگر یکبار دیگر در حد یک دقیقه آنها را بیرون از جلسه عمومی ببینم آنها را سر لژیون راه نمیدهم گفتم که من درمان را در پیشانی شما دیدهام و من این را رهجوهای خودم گفتم که گاهی شیطان و ابلیس از زبان بهترین دوست ما میآید صحبت میکند و فکر میکنید که شیطان همانی است که بروید و به آن سنگ بزنید نه اینگونه نیست شیطان حتی ممکن است بعضی وقتها حتی از زبان همسر ما هم جاری بشود، آنها آن روز به امیرحسین گفتم که آن سهنفری که شما فکر میکنید دوست شما است ابلیس دارد از زبان آنها با شما صحبت میکند و گفتم یا شما از این به بعد میچسبید به درمان و بدون غیبت میآیید یا اینکه بروید به دنبال مصرف مواد خود و خدا را شکر که هر دو برادر آمدند و به رهایی رسیدند، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.

خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان امیرحسین هستم یک مسافر، در اول تشکر میکنم از بنیانگذار کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس به خاطر این متد درمان بینظیر و از تمام راهنمایان بهویژه راهنمای خودم بسیار ممنونم که بسیار زحمت میکشند، ما همسفر که حقیقت نداشتیم و ما دونفری مصرفکننده بودیم کسی نبود که به ما کمک کند و مادر ما مجبور بود که با ما همراه باشد ولی نمیتوانست به کنگره بیاید حقیقتاً فرد مصرفکننده بیشتر به فکر خودش است تا فکر خانوادهاش و هرچقدر من به مادرم گفتم که بیا و مشارکت کن نمیتوانست ولی ما دستش را میبوسیم چون هم در حق ما پدری کرده است و هم مادری، بههرحال ما به کنگره آمدیم و گفتیم که باید هر جور که شده است جبران خسارت کنیم و خدمتگزار باشیم و خدا را شاکر و سپاس گذار هستم چون حالمان بسیار خوب است و امیدوارم که تمامی شما عزیزان این جایگاه را تجربه کنید، ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید دوستان.
خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، حقیقتاً حرف از ازدواج شد و همه صحبت از ازدواج میکنند در رابطه با ازدواج که والا ما از ازدواج به قول حسین آقا فقط قصد آن راداریم و خیلی از چیزها را هنوز نداریم و در رابطه با این تولد باید تشکر کنم از تمامی شما عزیزان که زحمت کشیدید وقت گذاشتید و تشریف آوردید ما زمانی که برای رهایی رفتیم داشتیم برمیگشتیم آقا یوسف توی قطار یک صحبتی کرد که الآن که دارم فکر میکنم به این نتیجه رسیدم گفت از این تعدادی که رفتید به رهایی و سه نفر از شما که کلاً میروید و مصرف میکنید و خالصانه که بخواهید حساب کنید سه چهار نفر از شما خدمتگزار و میمانید و در کنگره باقی میمانید و واقعاً همین اتفاق افتاد و من خودم به چشم دارم میبینم که زمانی که رها شدیم همین اتفاق هم افتاد و امروز که واقعاً جای خالی آقای قنبری احساس میشود و آنهم با ما به رهایی آمد ولی متأسفانه ماه پیش فوت کردند امیدوارم که روح ایشان شاد باشد و ما تقریباً ۱۳ سالمان بود که پدرمان فوت کرد و در شرایط سختی گیر کردیم که از همه بابت فشار روی ما بود.
ما از ۱۳ سالگی کار میکردیم و مادرم همیشه در کنار ما بوده و اما خودمان که یک خصلتی داریم زمانی که با کنگره آشنا شدیم، شما خوب هم که مصرف کنید در یک جای کلام اطرافیان به شما برمیخورد یک نفر مثلاً به کنایه میگوید که فلانی رنگت عوضشده است یعنی چه؟ یعنی اینکه ما میدانیم داری مصرف میکنی خود فامیل از مردم عادی بدتر بودند ولی در خود فامیل هم یکسریها بودند که حمایت کردند و من زمانی هم که مصرف میکردم درس میخواندم و نمرات من همیشه ۱۹ یا ۲۰ بود و من یک روز با امیرحسین نشسته بودم و گفتم که امیرحسین یکجایی یکی از دوستان به ما معرفی کرده همچنین جایی هست برای ترک مواد و گفتم که بیا برویم گفت نه من حوصله ندارم و بعد از یکی دو هفته در کنگره ۶۰ پذیرش شدیم و من سیدیهایم را و همهچیزم در ظاهر خوب بود ولی از باطنخراب بودم و به نظر من آن سقوط آزاد یک صعود آزاد بود که باعث شد که ما پیشرفت کنیم و به رهایی برسیم و از مادرم ممنونم که در این ۱۰ یا ۱۱ سال مثل یک مرد در کنار ما بود، ممنون از اینکه به صحبتهای من هم گوش کردید دوستان.





تایپ و نگارش: مسافر احسان لژیون هشتم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
319