(رباعی) .زنده شدم.از مسافرامید:
من بودم ولیک بااعتیادنابودشدم
دنبال دودرفتم وخود دود شدم
دنباله رو نفس اماره خود شدم
پوچ گشتم من و هیچ شدم
واردیک دنیای تاریک شدم
بودم ولی بی تارو بی پود شدم
طعنه دیگران وکنایه خردم کرد
ذره ذره شدم و نابود شدم
بیست سال به خودمشغول شدم
تا به خود امدم دیدم پیر شدم
به سور چرانی دنیا سر گرم بودم
در اماره غوطه ور.از اصل خوددورشدم
دیگرنماندجسمی و رنجور شدم
نماندرمقی چون شمع اب شدم
به خماری ونعشگی مشغول بودم
دیوانه بودم و شیدا ومجنون شدم
با گدایان شهرمن مشهور شدم
برای اعتیادم به ریا وتزویرمجبورشدم
اخردعای پدرو ومادربه دادم رسید
با کنگره اشنا شدم و کیفور شدم
بادروس کنگره هوشیاروخشنودشدم
کنگره مرااحیاء کردو از نوشروع شدم
باجسم وجان خود باز گشتم اشنا
بار روانی شاد وارد جهان بینی شدم
کم کم ازنادانی و ضلالت برون شدم
بادانایی خرسند وارد روشنایی ونورشدم
دیگراز دنیاو قیدو بندش من بریدم
بایارآشتی کردم،سر سجاده مشغول شدم
کنون که من در کنگره زنده شدم
سحرگاهان به دعا و ثنامشعوف شدم
سپاس از دژاکام و کنگره و راهنما
که من مدهوش بودم درکنگره باهوش شدم
دیگر ازرنگ وریا و تزویر دور شدم
درشعبه بیستون من مسرورشدم
شکریارب که راه نشانم دادی
دنبال ره صراط مستقیم شدم
شعرزنده شدم از امید(تنها)
مرزبان خبری :مسافر اکبر
ویرایش و ارسال:مسافر رضا
عکس :مسافر امین
- تعداد بازدید از این مطلب :
17