در سیدی خشم در مورد حس صحبت میشود و مطالب بهگونهای است که برای همه قابلدرک و فهم باشد. تفاوت کنگره ۶۰ با جاهای دیگر، این است که آموزشهای آقای مهندس برای همه یکسان است و فرق نمیکند چه کسی با چه مدرکی در حال آموزش است. کسانی که وارد کنگره میشوند با چهل سیدی شروع میکنند و باعث میشود که آموزشهای جهانبینی را بهمرورزمان و بهخوبی درک نمایند. با آموزشهای آقای مهندس متوجه شدیم که فرد مصرفکننده از سه قسمت دچار مشکل شده است؛ جسم، روان و جهانبینی ولی افراد زیادی در رشته روانشناسی و روانپزشکی تحصیل کردهاند اما هنوز تعریف درستی از روان ندارند.
بیماری اعتیاد هزاران سال وجود دارد اما کسی نتوانسته برای آن درمان اصولی پیدا کند. تعریف اعتیاد در جامعه و گروههای دیگر این است که اعتیاد یک بیماری مرموز، لاعلاج و پیشرونده است اما در کنگره برای همه مشکلات تعریف درستی ارائه شده است. تعریف حقیقی و علمی که در عمل ثابت شده و هزاران شاهد زنده دارد این است که آقای مهندس همه مسائل را با گوشت، پوستواستخوان لمس کرده و چندین سال طول کشیده تا با ترکهای متفاوت و آزمایشهای زیادی که روی خود انجام دادهاند به نتیجه قطعی دست پیدا کنند و راه درمان اعتیاد را کشف کنند. قطعاً این دستاورد بزرگی در دنیای پزشکی است و حس زیبایی دارد، حسی که تا به امروز چیز زیادی از آن نمیفهمیدم.
حس، یک گیرنده است که تا چیزی را حس نکنیم به سمت آن نمیرویم و جای آن در سینه است، درواقع دو نوع حس داریم حس مثبت و حس منفی، یعنی حس رابطه مستقیمی با نیروهای الهی یا روشنایی و نیروهای بازدارنده یا تخریبی و تمام چیزهایی که یک انسان به آن دست پیدا میکند دارد. اگر انسان آموزش و اطلاعات درستی از هستی داشته باشد و به شناخت، آگاهی و معرفت برسد بهواسطه حس میتواند به کمال برسد و در صلح، آرامش، آسایش و امنیت زندگی کند اما ناآگاهی و جهل و داشتن حسهایی مانند کینه، نفرت، طمع، دشمنی، دروغ، خشم، انسان را نابود میکند. حس در انسان نقش بازیگری حرفهای را به عهده دارد که گاهی در نقش مثبت و گاهی هم منفی بازی میکند، اما یادمان باشد که زندگی فیلم و تئاتر نیست و یک بازی واقعی است.
خشم باعث میشود که کنترل خود را از دست دهیم و کارهایی انجام دهیم که در حالت عادی به آن فکر نمیکنیم و درواقع در آن لحظه اصلاً فکر نمیکنیم. ازنظر حسی یکآن بههمریخته میشویم و گاهی اتفاقاتی رخ میدهد که دیگر کاری از دستمان برنمیآید؛ پس حس نقش بسیار مهمی در تمام سطوح زندگی دارد؛ مثلاً حس امید، اگر امید نداشتم الآن معلوم نبود شرایط زندگی من چگونه بود، حس امید باعث شد که هرروز صبح که از خواب بیدار میشدم به این فکر کنم که امروز راهی برای درمان مسافرم پیدا میشود و مثل شمعی در دل تاریکی و کورسوی امیدی بود که باعث شد مسافرم به درمان برسد، امید حتی میتواند فردی که دچار بیماری لاعلاج شده است را به درمان برساند.
کنگره باعث شد احساسات قشنگی پیدا کنم؛ مثل حس بخشندگی که بسیار لذتبخش است، حس خدمت، دوستی، عشق و محبت که سالها از من دور بودند. در کنگره متوجه شدم که یازده حس داریم، همیشه فکر میکردم شش حس داریم یعنی چشایی، بویایی، بینایی، شنوایی، لامسه که حسهای درون است و حس ششم و اما پنج حس بیرون که هیچوقت به آنها فکر هم نمیکردم. حسهایی که واقعی هستند اما در عالم خواب و ذهن با آنها سروکار داریم و در مورد حس ششم و حسهای بیرون همیشه در ذهنم چیزهایی مجسم میکردم که اتفاق میافتاد اما نمیدانستم که مربوط به حسهای بیرون است، احساساتی که قابلدیدن نیستند و از طریق همین حواس به ما الهام میشود.
الهام میتواند منفی یا مثبت باشد و بستگی دارد چه راهی انتخاب کردهایم، راه ارزشها یا راه ضد ارزشها، ولی خدا را شکر کنگره باعث شد که ما به سمت ارزشها حرکت کنیم و هرروز تزکیه و پالایش شویم، یعنی از ضد ارزشها دوریکنیم و حس ما روزبهروز قشنگتر شود. قبل از ورودم به کنگره هر شب خوابهای وحشتناکی میدیدم و آنقدر در خواب میدویدم و صبح که میشد و میخواستم از خواب بیدار شوم تمام بدنم کوفته بود انگار از پرتگاه به پایین پرتاب شده بودم و دیگر توان هیچ کاری نداشتم اما با ورودم به کنگره خدا را شکر حسهای منفی دور شدند و دیگر خبری از آن کابوسها نیست.
در سیدیهای آموزشی و کتابهای آقای مهندس خواندهایم که حس مانند خداوند، رؤیت ناپذیر اما همنام خودش قابل حس است و در تمام هستی مثل حیوانات، جامدات، درختان و انسانها وجود دارد و بدون آن؛ عشق، محبت و دوستی وجود نداشت، بارها اتفاق افتاده که به یک حیوان و پرنده محبت کردهایم و آنها به نشان تشکر عکسالعملی نشان دادهاند، اما حس یک پرنده را به پرنده دیگر نمیتوانیم درک کنیم؛ حس در هستی و نیستی وجود دارد اما رؤیت ناپذیر است. برای مشاهده حسهای بیرون باید پالایش و تصفیه شویم تا از قفس جسم بیرون برویم و برای مشاهده باید چیزی معلوم باشد تا مجهول را پیدا کنیم یعنی مسیر باید مشخص باشد مانند صورتمسئله اعتیاد که به دست آقای مهندس حل شد و خیلیها درمان شدند.
آقای مهندس علاوه بر درمان اعتیاد؛ مسئله بیماری کرونا که هزاران کشته داد را بهراحتی حل کردند و حتی با مقالاتی که ارائه دادهاند به امید خدا بیماریهای لاعلاجی مثل سرطان که کسی تابهحال نتوانسته راهی برای درمان آن پیدا کند، حل میشود. قبل از ورود به کنگره برای درمان مسافرم، دست به هر روشی میزدیم اما کنگره باعث شد تا دیگر بهراحتی به هرکسی اعتماد نکنیم و تا مطمئن نشدهایم هرجایی هزینه نکنیم. خدا را شکر باوجود شخص بزرگی مانند آقای مهندس و آموزشهای تخصصی و اطلاعات دقیقی که به ما میدهند درس زندگی را بهخوبی فرامیگیریم.
نگارش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
37