جلسه هفتم از دوره پنجاه و هشتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سمنان، با استادی راهنمای محترم مسافر داوود، نگهبانی موقت مسافر عباس و دبیری موقت مسافر وکیل احمد با دستورجلسه «وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من» در 04 بهمن ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان داوود هستم مسافر. خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم و خدمت کنم. از مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را برای من و امثال من فراهم نمودند تا به درمان و حال خوش برسیم از راهنمای خوبم آقا نادر تشکر میکنم که آموزشهای کنگره را به من آموزش دادند. جلسه امروز از دو بخش تشکیلشده اوی در مورد دستور جلسه هفتگی و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر صفر عزیز هست. در مورد دستور جلسه وادی دوازده در آخر امر امر اول اجرا میشود بخواهم صحبت کنم، باید بگویم که این وادیها در زندگی روزمره ما جاری هستند و اگر کاربردی بشوند در آرامش و آسایش و کیفیت زندگی ما تأثیر زیادی دارند. چهکاری باید انجام بدهم آخر امر امر اول من اجرا بشود اول امر یک تصور ذهنی است از آن هدف یا برنامهای که میخواهم انجام بدهم در ذهن خود تداعی میکنم، مثلاً میخواهم ماشین یا خانه بخرم برای آن برنامهای در ذهن خود تجسم میکنم این میشود اول امر، حال وقتیکه خانه و ماشین را خریدم این میشود آخر امر، اما چیزی که بسیار مهم است فاصله بین این دو امر هست این فاصله تعیینکننده کیفیت آخر امر من میباشد. اتفاقاتی، در این مسیر برای تغییر و تبدیل من قرار است بیافتد.
به طور مثال وقتی بذری در شرایط رشد قرار میگیرد اولین جوشش از درون خود آن آغاز میشود، از مواد مغزی درونش استفاده میکند وبِه وسیله عوامل محیطی به هدف خودش میرسد. برای ماهم اینگونه است وقتی رهجو وارد کنگره میشود باید جوشش از درون خود او آغاز گردد و اگر خواسته در درون او وجود داشته باشد بستر کنگره همیشه آماده است تا او را به خواستهاش برساند. اگر رهجو بهعنوان تماشاگر وارد کنگره بشود، همان اندازه تماشاگر بودن عایدش میشود درصورتیکه باید بازیگر بود. بعضی از مسافران میگویند سفرمان به پایان رسیده است اما مشکلات ما تازه شروعشده است علتش این است که چون سایه اعتیاد بسیار گسترده است با کنار رفتن آن، تازه مشکلات مشاهده میگردد و بندهایی که به ما بستهشده است دیده میشوند، با آموزشها و تغییر و تبدیل که صورت میگیرد از آن بندها بهتدریج رها میشویم. بعضیاوقات هدفی که در نظر میگیریم آنقدر بزرگ است که باوجوداینکه تمام سعی و کوشش خود را انجام میدهیم بازهم به آن آخر امر اجرا نمیشود و حتی عمر ما نیز در این بعد کفاف انجام آن را نمیدهد، اینجا است که به ما میگوید که به آن آگاهی و رشد نرسیدهاید و یا زمان آن نرسیده است و میخواهم چیزی بهتر و بالاتر از آن را که خواستهای به تو بدهم، اما ما با پافشاری آن را درخواست میکنیم که دریافت آن در آن شرایط مارا به تاریکیها و تخریب میبرد.
همانند افرادی که در آزمون راهنمایی شرکت کردند بااینکه هدف درست بود، اما نشد چون وقتش نبود ولی زمان آن خواهد رسید. مغز انسان همیشه به دنبال کمتر مصرف کردن انرژی میباشد، برای همین وقتی کاری را مکرر انجام میدهیم به آن عادت میکنیم برای همین عادتها بسیار قدرتمند میشوند و تغییر هم دشوار میگردد. بهطور مثال وقتیکه به کنگره میآییم اگر کار خاصی نداشته باشیم خودکار شما به کنگره میآیید. این عادتی است که ذخیرهشده و تغییر آن سخت هست، پس مراقب شکلگیری عادتها باشیم. در قسمت دوم جلسه، تولد یک سال رهایی مرزبان محترم مسافر صفر هست، در ابتدا این جشن را به راهنمای نیکوتین، صفر عزیز آقا نادر و در ادامه به خانواده محترم ایشان تبریک میگویم. وقتیکه به لژیون من وارد شد در چهره او پرسش و سؤالات زیادی را میدیدم و در جلسات اول خودم را آماده پاسخگویی به سؤالات او کرده بودم، اما او با خواسته شدید قلبی آمده بود تا رها شود یکی از خصلتهای خوبش این است که پشتورو ندارد و خود واقعیاش میباشد وقتیکه شال مرزبانی را گرفت، من کمی دیر آمده بودم در اولین حرکت لژیون من را بست. به او گفتم که کار درست را انجام دادهای و امیدوارم که همیشه در کنگره پایدار و ثابتقدم باشید.
پیام تولد: هر رودی که از جایی بیرون میآید همه تلاش هارا میکند و خود را به تختهسنگها و قلوهسنگها میزند تا راهش را هموار نماید، راه سخت است اما امکانپذیر است که به بحر، ملحق شود.
آرزوی مسافر: به گفته مهندس دانشگاه کنگره60 بین المللی شود و دنیا در صلح آرامش به سر ببرد.
خلاصه سخنان مسافر: تشکر میکنم از دوستان و همراهان که در این راه کمک کردن به من در این مسیر.راهنمای نیکوتین من در ابتدای ورودم به لژیون از من پرسید چه میزان مصرف سیگار دارم؟ گفتم در روز یکی دو پاکت، که در جوابم گفتند به نظرم خیلی راحت میتوانی سفر بکنی و همین طور هم شد، از خودم که بگویم فردی بسیار خانواده دوست و احساسی هستم، قبل از اینکه بیام کنگره برای تولدم رفتم سره خاک مادر مرحومم، چونکه مادرم خیلی دلش میخواست که من وارد کنگره بشوم، حتی داخل منزل به خواهرانم این موضوع را میگفت، به هرحال زمانی که من وارد کنگره شدم و پیراهن سفیدم را به تن میکردم مادرم در بستر بیماری بود که من سی دی هارا مینوشتم ایشانکه این تغییرات و انرژی را در من میدید حس میکردم توانسته ام خوشحالش کنم که این برای من بسیار ارزشمند بود. در کل از تمام اعضای خانواده ام به ویژه همسفرم و راهنما عزیزم تشکر و قدردانی میکنم. متشکرم.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر: این روز بسیار زیبا را به آقا صفر و همسفر ایشان و به راهنمایشان و خانواده محترمشان تبریک میگویم. همچنین به تمامی کسانی که باعث این اتفاق زیبا شدند نیز تبریک میگویم.
خلاصه سخنان همسفر: تشکر ویژه از راهنمای مسافرم و همینطور از راهنمای خودم و آموزش هایی که در این مدت باعث روشنایی و آگاهی خودم و مسافرم شده است بسیار بسیار سپاس گذارم. خیلی خوشحالم از این همه تغییر مثبت که در زندگی خودم و مسافرم به وجود آمده است.
عکاس : همسفر قادر لژیون ششم
نگارش متن : مسافر علی لژیون چهارم
ارسال مطلب : مسافر محمود لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر رامین
- تعداد بازدید از این مطلب :
142