پنجمین جلسه از دوره سی و پنجم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ شعبه نیما یوشیج بهشهر، با استادی راهنمای محترم مصطفی و نگهبانی مسافر محمدعلی و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من" امروز روز پنجشنبه 1403/11/4 رأس ساعت 16:30شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر،از جناب مهندس و تمامی خادمان کنگره شصت تشکر میکنم که خدمت خالصانه دارند و کمک میکنند که حال بنده روزبهروز بهتر بشود. از راهنمای خودم آقا بهرنگ تشکر میکنم،
دستور جلسه امروز ما دو قسمت دارد یکی دستور جلسه هفتگی که وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من و تولد یک سال رهایی آقا هانی که بهرسم کنگره از ایشان میخواهم که بلند شوند که بیشتر با ایشان آشنا بشویم.
در مورد قسمت اول دستور جلسه وادی دوازدهم. مورد مهمی که به ذهن بنده میرسد این است که برای رسیدن به هر چیزی نیاز به زمانداریم و متأسفانه بیرون از کنگره زمان یک حلقه گمشده است. خیلی از ماها دنبال این بودیم که بیرون از کنگره یکروزه به یک نقطهای برسیم
. درزمینهٔ درمان اعتیاد یا هر چیز دیگری میخواستیم خیلی سریع به یک نقطه بالاتری برسیم و زمانی که وارد کنگره شدهام این را آموزش گرفتهام که نیاز به زمانداریم برای رسیدن به هر هدفی که داریم. وادی دوازدهم میگوید که در آخر امر، امر اول اجرا میشود. آخر امر شاید برای من مصطفی شاید یک سال یا دو سال، سه سال یا چند ماه طول بکشد که تا به آخر امر برسم در مورد آن خواستهای که دارم. صور آشکار این قضیه این است که من آمدهام در کنگره و در ضمینه اعتیاد درمان بشوم و این اتفاق خواهد افتاد و بعد ده تا دوازده ما این اتفاق میافتد.
که اگر درست سفر بکنم ولی صور پنهان این قضیه این است که من بهعنوان انسان زمانی که از انسان میخواهد رونمایی کند به مخلوقات دیگر میگوید که این موجود دارای صور پنهان هست که مثل همه شماها است هیچ فرقی با شماها نمیکند. فقط یک فرقی دارد که آنهم اختیار است و من مصطفی بهواسطه داشتن اختیار باعث شدهام صور آشکار و صور پنهان بنده دچار خدشه بشود و از آن حالت پاکی و درجه رفیع انسانیت خارج بشود. بنده قبلاً هم گفته بودم که اذن هر کاری را باید خداوند صادر کند، اذن تشکر کردن هم خداوند به هرکسی نمیدهد. اینجا هم این اتفاق رخ میدهد اذن اینکه من برگردم به آن درجه انسانی به هرکسی داده نمیشود. همه ما میدانیم که نفس من بارها و بارها به این جهان برمیگردد تا برسیم به آن درجهای که باید برسیم. ممکن است دفعه اولی باشد که خداوند نفس من را فرستاده ممکنه که بار پنجم باشد نمیدانم ولی این فرصت برای من محیا شده است که بیاییم در کنگره بتوانم خودم را
ارتقاء بدهم و به آن حلقه انسانیت برسم و از این فرصت بهترین استفاده را بکنم. که اتفاقاتی که الآن برای من رخ میدهد خوش است ولی موارد بد آن برای من اتفاق رخ ندهد باید کاری بکنم و خیلی سریعتر به آن مرحله برسم دوباره من را برنگرداند اینجا دوباره از دست دادن عزیزان را تجربه بکنم دوباره از دست دادن سلامتی را تجربه بکنم از این فرصت سو استفاده را بکنیم برای اینکه به مرحله انسانیت برسیم و نجات پیدا بکنیم از این شرایط امیدوارم این اتفاق برای همه ما رخ دهد.
در مورد قسمت دوم: تولد آقا هانی، ایشان هم مثل بنده و خیلیهای دیگر زمانی که وارد کنگره شد حال خوبی نداشت و یکی از خوبیهایی که هانی داشت این بود که گوشبهفرمان بود هر چیزی که به او گفتم اجرا نمود و توانست نتیجه بگیرد. در طول سفر اولش اتفاقات ناخوشایندی افتاد. پدر ایشان به رحمت خدا رفتهاند. و یک وقفه کوتاهی در سفر ایشان رخداده بود که خدا رو شکر توانست از این مرحله بهخوبی عبور کند؛ و اینکه ایشان خدمتگزار هستند و جایگاههای مختلف، دنوری را تجربه کرده است برای پهلوانی هم اقدام کرده ولی اجازهاش صادر نشده است و در آخر امر، امر اول اجرا میشود,الآن با مسافران دیگر
در جایگاه شورا اوتی خدمت میکند و برای سر کشی به شعبات دیگر میروند، برای ایشان آرزو موفقیت میکنم و آرزوی سلامتی دارم و این تولد را به خودش و خانوادهاش تبریک میگویم. انشالله که در این مسیر مستدام باشند.
از اینکه با سکوتتان به صحبتهای بنده توجه کردهاید تشکر میکنم.
در ادامه جشن یکسال رهایی مسافر هانی در نمایندگی نیمایوشیج
به نام خدای رنگین کمان
سخنان راهنما همسفر فاطمه:
شکر یزدان پاک و سپاس از زحمات آقای مهندس و خانواده محترمشان که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادهاند که این احساس خوب را تجربه کنم. به خدمتگزاران شعبه در گروه مسافران و همسفران، ایجنت و مرزبانان گرامی خسته نباشید، میگویم. این رهایی و جشن تولد را در راس به آقای مهندس و به ویژه آقا مصطفی راهنما توانمند و به آقا هانی که بسیار در شعبه خدمتگزار و پرتلاش هستند و به همسفرانشان تبریک میگویم و به همسفر زهرا هم تبریک میگویم. انشاءالله خیر و برکت رهایی به زندگیشان برگردد. خصوصیات خانم زهرا آرامش و لبخند است که همیشه داشتهاند و انشاءالله همیشه این شادیها همینطور مستدام باشند.
انشاءالله که کانون گرم خانوادهها با بهرهگیری از آموزشهای کنگره گرم و گرمتر باشد، شادیها بیشتر باشد و آرامشها در خانوادهها عمیقتر باشد شادیهایتان پایدار باشد.
سخنان همسفر فاطمه:
از آقا مصطفی راهنما خوب پدرم و آقا کاظم و بقیه عزیزانی که در این راه پرفرازونشیب پدرم را همراهی کردهاند تقدیر و تشکر میکنم، از خانم فاطمه که همراه مادرم بودهاند تقدیر و تشکر میکنم. خیلی وقتها صبر به قول معروف گره گشایش است. اگر صبر نداشته باشید؛ حتی یک خطی را شروع میکنی، یک راهی را شروع میکنی این صبر است که تو را به نقطهای که مطلوب است، میرساند و من این صبر را واقعاً از پدر و مادرم دیدم؛ خصوصاً از مادرم که این چند سال را در تاریکی سپری کرد و این یک سال که صدر نهایی حاصل میشود را در واقع بهمطلوب رساند را صبر کرد تا توانست امروز ایت جایگاه زیبا را تجربه کند.
سخنان همسفر محمدیاسین:
خدا را شاکرم که در این مکان هستم و از آقای مهندس تقدیر و تشکر میکنم و از راهنما مسافر کاظم و مسافر مصطفی که پدرم را از تاریکی به روشنایی دعوت کرد تقدیر و تشکر میکنم
با تشکر از گروه سایت و مرزبان گروه همسفران
و مرزبان خبری مسافران . مسافر ابراهیم
عکس: مسافر شهریار لژیون پانزدهم
تایپ مسافر مقداد لژیون پانزدهم
ویراستاری مسافر منوچهر لژیون یکم
بارگزاری مسافر محمد باقر لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
132