اولین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی راهنما مسافر صدیقه، نگهبانی راهنما مسافر زهره و دبیری مسافر فاطمه با دستور جلسه «وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من» در تاریخ ۳ بهمنماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان صدیقه هستم یک مسافر
خداوند را سپاس و شکرگزار هستم که پس از مدتها در این جایگاه قرار گرفتم. از خانم زهره نگهبان و کادر مرزبانی و خانم نیکی تشکر مینمایم که به من اجازه خدمت در این جایگاه را دادند. دستور جلسه وادی دوازدهم است که میگوید؛ «در آخر امر، امر اول اجرا میشود.»
زمانی که کسی وارد کنگره میشود و هنوز از وادیها هیچ اطلاعی نداشته باشد، مفهوم این وادی برای او سخت است و متوجه این که وادی چه مفهومی دارد و از او چه میخواهد و چه چیزی را به او آموزش میدهد، نیست.
من راهنمای لژیون جونز هستم و یک رهجو را مثال میزنم، زمانی که وارد لژیون جونز میشوم و وزنم ۹۰ کیلو و قد من ۱۶۰ است و میخواهم ۳۰ کیلوگرم وزن خود را کم کنم؛ هر زمان تصمیم گرفتم و وارد لژیون جونز شده و ۳۰ کیلوگرم وزن خود را کم کردم، یعنی در آخر امر، امر اول اجرا شده است. زمانی که من به درمان میرسم آخر امر، امر اول را اجرا کردهام و تغییرات در نهایت در من شکل میگیرد.
پروسه زمان باید طی شود تا آن تغییراتی که خواستهام هست، ایجاد شود و در آخر امر به آن چیزی که دوست دارم برسم؛ وقتی به رهایی رسیدم و ۳۰ کیلوگرم را کم کردم، امر اول در آخر برای من اجرا شده است.این وادی پروسه زمان را به ما یاد میدهد. ما وقتی وارد کنگره میشویم سفر در وادیها است. من اگر وادیها را متوجه نشوم، نمیتوانم نتیجهای که از کنگره میخواهم بگیرم.
نوشتن ۴۰ سی دی را برای سفر اولیها قرار دادند و ۳۰ سی دی را برای سفر دومیها، ادامه وادیها در آنها تعیین شده است، به این معنی که ما باید بخش عمدهای از سفر خود را در وادیها آموزش بگیریم؛ این وادیها را تجربه کرده و متوجه آن شویم. اگر وادی اول را متوجه نشویم، تمام وادیهای دیگر را نیز متوجه نخواهیم شد.آقای امین در سی دی D.SAP فرمودند: وادیها مثل خونی است که در رگها جریان دارد. یعنی وادیها روشنایی راه ماست.
اگر وادیها را آموزش بگیرم، متوجه این که کجای کارم اشتباه است، میشوم. تغییر واقعاً سخت است، و درد دارد. من که یکعمر مشغول انجام کاری بودهام، اگر بخواهم تغییر کنم، سختی دارد و باید درد بکشم تا بتوانم از آن تاریکی خارج شوم. زمانی که من وارد کنگره شدم از چرخه خود، یعنی جسم خود، صور پنهان خود و صور آشکار خود. خارج شده بودم.
با جهانبینی همه چیز در من دچار تغییر میشود؛ میآیم، آموزش میبینم، سی دی مینویسم، دارو میخورم، وادیها را کار میکنم و این چرخه را تغییر میدهم. زمانی که این چرخه را تغییر دادم، از یک فردی که اصلاً وارد تاریکیها نشده، کارآزمودهتر، بهتر و داناتر میشوم و میتوانم زندگی خود را تغییر داده و بهتر زندگی کنم. زمانی که یک سفر اولی را میبینم که دو ماه است که به کنگره آمده و آموزشدیده است، تغییرات را در او احساس میکنم.
این وادی برای من توضیح میدهد که حتماً پروسه زمان باید در هر کاری در نظر گرفته شود. زمانی که یک نفر مصرفکننده میشود، نمیتواند سمزدایی کند و سریع مواد را کنار بگذارد. ما در تمام مواردِ زندگی باید زمان را در نظر بگیریم.
مثلاً ما نمیتوانیم رژیم بگیریم و سر دو ماه بخواهیم ۲۰ کیلو وزن کم کنیم و تبدیل، تغییر و ترخیص جزء زندگی است، یعنی هر کاری که انجام میدهیم، اول تغییر، تبدیل و بعد ترخیص است. زمانی کسی وارد کنگره میشود، باید تغییر کند، بعد تبدیل و ترخیص شود. مثل نوزادی که در شکم مادر است باید ۹ ماه زمان سپری شود تا به دنیا بیاید. یک راهنما باید سفر کند تغییر و تبدیل شود تا در آخر ترخیص شود.
تایپ: مسافر پریسا از لژیون ۲۱ نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: همسفر بدری از لژیون ۱۴ نمایندگی یاس اصفهان
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
29