آقای مهندس حسین دژاکام در سیدی «خشم» میفرمایند: وقتی به دبستان، دبیرستان یا دانشگاه که میرویم همه در یک سطح هستند و مخاطبشان مشخص است ولی جهانبینی که ما درس میدهیم مخاطبش این است که تحصیلات یکی در سطح فقط خواندن و نوشتن است و یکی بهترین مدارج تحصیلی را دارد و میبینیم که مخاطبهای مختلفی هستند ولی مطالبی که ما در سیدیها میگویم؛ شاید مقداری از آن برای آیندگان باشد و کسانی هم که تازه آمدهاند و سیدی گوش میدهند لازم نیست که همه مطالب را یاد بگیرند قدر مسلم برای آنها هم مطالبی است و هر کس به اندازه خودش برداشت میکند.
در کنگره ما برای درمان اعتیاد؛ روی جسم، روان و جهانبینی کار میکنیم و روی هر کدام بحثهایی داریم بحث جسم را داریم که روی فیزیولوژی است و بحثهای متعددی را انجام دادهایم و راجعبه جهانبینی درسهای را پیگیری میکنیم از جمله با چهارده وادی شروع میکنیم و بعدبه سراغ میرویم؛ میبینیم مسئله این است که اصلاً نمیدانیم روان چیست چون در روان به نقطه مشترکی نرسیدهایم و فقط میخواهیم روی روان کار کنیم. در ابتدا؛ باید بدانیم که روان چیست؟ باید ما از روان تعریف قاطعی داشته باشیم و این زمانی اتفاق میافتد که همه به یک تعریف واحد برسند؛ مثلاً مثلث که در همه جای دنیا سه ضلع دارد.
بهخاطر همین اعتیاد سالها به نتیجه نرسیده است. وقتی راجعبه اعتیاد و سمزدایی میگوئیم میبینیم که به نتیجه نرسیده است و آبروی علم به عملش میباشد اگر علمی به نتیجه رسید و عملکرد و نتیجه و راندمان داشت مورد قبول است. بهخاطر همین من در پروژه کنگره، دانشگاه را قرار دادهام. بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیشود چه در صور پنهان و چه در صور آشکار و حس اصولاً یک گیرنده است و شرایط متعددی دارد؛ مثلاً حس است که حس گرسنگی را میگیرد و باید برویم غذا بخوریم حس خوابیدن، حس مال اندوزی، حس کینه، حس انتقام، حس عشق ورزیدن، حس درمان اعتیاد پس ما هر کاری که میخواهیم انجام دهیم؛ باید حس آن کار در وجود ما باشد پس منشأ تمام حرکتهای ما؛ حس است.
بستگی دارد که حس ما چگونه باشد؟ کسانی هستند وقتی کسی حرفی میزند به سادگی از کنارش میگذرند ولی کسانی هستند که با کوچکترین حرفی حس خشم درونشان میآید و بلافاصله ضریب هوشی انسان سه درجه کاهش پیدا میکند؛ قبلاً گفته بودیم که ضریب هوشی یک انسان معمولی ۱۰۰، تیزهوشان ۱۲۰ و نابغهها ۱۴۰، یک انسان خنگ ۸۰ و کودن ۶۰ است. حالا کسی که جزء تیزهوشان است و ضریب هوشی او ۱۲۰ است؛ وقتی خشمگین میشود تقسیم بر سه میشود و به ۴۰ میرسد که از خنگ و کودن هم پایینتر است. وقتی خشمگین میشویم تبدیل به چه احمقهای میشویم چون در حالت خشم تفکر خورده میشود و یک مرتبه میبینید با یک حس خشم یک اتفاق ناگوار و یا حتی یک قتل غیر عمد اتفاق میافتد و میبینید که چهقدر احساس و حس نقش سازندهای دارد.
حس ناامیدی؛ کسی که ناامید میشود هیچ حرکتی نمیکند و این القای شیطان است؛ مثلاً کسی که درس میخواند ناامید شود دیگر به درسش ادامه نمیدهد، حالا جالب اینجاست که این ناامیدی و افسردگی خودشان را تقویت میکنند و بیشتر ناامید و ناامیدتر میشوید و این بستگی به حس ما دارد. وقتی بیمار هستیم با چه حسی با آن روبهرو میشویم؟ با حس خوب به خودمان روحیه میدهیم یا با حس ناامیدی به عمق تاریکیها فرو میرویم و یا حس خدمت به دیگران که راهنماها آن حس خدمت را یاد گرفتهاند و خدمت میکنند و همه اینها به حس ما بستگی دارد.
استاد میفرمایند: إنشاءالله همانطور که مکتوبات ارزش واقعی خود را جهت بیداری انسانهایی که میخواهند به صراط مستقیم بروند، نشان میدهند. در کنگره کتابهای ۶۰ درجه و عشق که به جهت بیداری انسانها است چندین مرتبه به چاپ رسیده است. برای درمان اعتیاد چون مصرفکننده با آن همزاد پنداری میکند و خودش را در آن میبیند. از حس درون که میدانید در بدن و قابل فهم است و پنج حس نام برده شده است بینایی، چشایی، بویایی، شنوایی و لامسه و این پنج حس داخل جسم هستند و پنج حس بیرون هم داریم که قابل شناخته شدن نیستند و زیاد راجعبه آن صحبت نمیشود.
حسهای بیرون مانند حس درون هستند و پنج حس بیرون با هفت اندام نزدیکی بیشتری دارند و حس ششم رابطه حس درون و بیرون است. حس بیرون آن حسهایی است که در خواب میبینیم و حسهای بیرون قابل رویت نیستند؛ ولی همنام خودشان را مییابد شما حس را نمیتوانید ببینید؛ مثلاً حسی که یک فرد به فرد دیگری دارد را نمیتوان دید یا حس کبوتر به کبوتر دیگر را نمیتوان دید و درک کرد؛ موقعی میتوان حس یک پروانه به یک پروانه را درک کرد که مثل خودش و هم نام خودش باشد. به آنچه که هست پی بردن تمنای دل میخواهد و اگر میخواهید به چیزی پی ببرید؛ باید دل و حستان بخواهد تا پی ببرید.
اگر میخواهید به کتاب آسمانی پی ببرید؛ باید تمنای دل داشته باشید، وقتی تمنای دل داشته باشید الهام هم به آن شکل میدهد، از یک منبع قوی به شما الهام میشود مثل همان منبعی که به رسول خدا و حضرت عیسی الهام شد. وقتی که نفس به یک مرحله میانه رسید فجور و تقوا هم الهام میشود؛ پس الهام میتواند منفی هم باشد و این بستگی به ما دارد که ما چه چیزی را انتخاب کنیم. انسان در پی هر چیزی که باشد همان الهام میشود. وقتی انسان در تاریکیها است بیشتر تاریکی القا میشود و بیشتر در تاریکی فرو میرود؛ مانند مصرف مواد که هرچه بیشتر مصرف کند بیشتر در مواد فرومیرود.
در صراط مستقیم هرچه که پالایش بیشتری داشته باشید دریافت بیشتری دارید و موفقتر میشوید. حس در تمام هستی و نیستی وجود دارد و مانند خداوند است و در تمام حیوانات و انسانها و همه موجودات؛ حتی اتم و مولکول هم وجود دارد ولی قابل رؤیت نیست و فقط همنام خودش قابل حس است. مثلاً یک عاشق، آدم عاشق را درک میکند و یک آدم متقلب هم حس یک آدم متقلب را درک می کند و دو انسان پالایش شده یکدیگر را درک میکنند و دو کلاهبردار هم یکدیگر را درک میکنند؛ چون حس همیشه دنبال هم نام خودش است.
هر چیزی آغازی دارد برای این آغاز؛ باید یک وسیله یا چیز مشخصی وجود داشته باشد وقتی مشخص بود مجهولات را میتوان پیدا کرد؛ مانند اعتیاد که اول باید بدانیم اعتیاد چیست تا بتوانیم آن را درمان کنیم وقتی صورت مسئله اعتیاد را بدانیم که اعتیاد یک جایگزینی است بقیه مجهولات هم پیدا میشوند و اعتیاد درمان میشود. وقتی سرطان را ندانیم که چیست نمیتوانیم درمان کنیم و وقتی بدانیم که سرطان؛ یعنی از تنظیم خارج شدن ژنها میتوانیم با تنظیم کردن بیان ژنها درمانش کنیم پس ما هر کاری را که میخواهیم انجام بدهیم؛ باید صورت مسئلهاش معلوم باشد و ما بر مبنای آن معلوم میتوانیم قدمهای بعدی را برداریم و مجهولات را پیدا کنیم.
استاد میفرمایند: آیا متوجه شدهاید شاگرد وقتی میگوید من نمیتوانم اکنون بگویم؛ باید فکر کنم آیا فکر و خیال و تصور کردن جزء حس میباشد؟ استاد میفرمایند: اینها جز مجموعه حس هستند اگر حس نباشد هیچ حرکتی صورت نمیگیرد شما وقتی نگاه میکنید فقط با چشم نگاه نمیکنید بلکه با حس هم درگیر هستید؛ مثل زمانی که به یک جا خیره شدهاید اما فکرتان به هزار جا میرود شاید کمتر از یک دقیقه هم نگذشته باشد که فکر میکنید ولی در بعد دیگر ساعتها زندگی کردهاید. آن نیرویی که شما را جای دیگر میبرد و شما نمیفهمید همان حسهایی هستند که طبق فرمان عمل میکنند. بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیشود و حس خیلی تعیین کننده است؛ که چه حسی داشته باشیم، حس ناامیدی یا حس امیدواری و اینکه؛ باید در هر مسئلهای صورت مسئله هم مشخص باشد.
نویسنده: همسفر گلناز رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون دوازدهم)
منبع: سیدی خشم
رابط خبری: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر منیژه (لژیون شانزدهم)
ارسال: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هجدهم)
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
27