دلنوشته همسفر فاطمه
به نام قدرت مطلق الله
اکنون سفری را آغاز کردم از ظلمت به نور و از سیاهی به سپیدی.
روزی که پا نهادم در کنگره۶۰، را به خوبی یاد دارم، آن روز من با ناامیدی تمام بدون هیچ انگیزه فقط برای اینکه بتوانم به روزهای خود ادامه دهم تا تمام شود پا به آن جای مقدس گذاشتم، من همیشه در این اندیشه بودم که دیگر زندگیام از دست رفته و هیچ راهی نمییابم که بتوانم به حیات خود ادامه دهم.
تفکر من این بود که زندگی بر من بسیار سخت گرفته و هستی میان انسانهای خود تبعیض قائل است، اما اکنون خداوند را بسیار سپاسگزارم که من را در این راه قرار داد تا به درک آن برسم که همیشه هستی و طبیعت کاملا طبق عدالت رفتا میکند.
این ما انسانها هستیم که اگر اشتباهی کنیم باید پاسخگو باشیم، پس عدالت پابرجاست من آن روز را به خوبی به خاطر دارم که با چشمانی گریان، با صورتی پژمرده وارد شدم، اما در طول زمان بسیار آموختم، بسیار انگیزه و انرژی گرفتم من این شادابی خود را مدیون راهنمای تازهواردین و راهنمای خودم میدانم که با روی باز از من استقبال کردند و من را در آغوش گرفتند، برای من بسیار تلاش کردند، زحمت فراوان کشیدند و وقت پرارزش خود را تقدیم من کردند تا بتوانم به آن چه میخواهم دست یابم.
به من آموختند که اگر هدفی برای زیستن دارم باید تلاش کنم، من مدیون تمام کسانی هستم که در این راه زحمت کشیدند، تا آدمهایی مانند من بتوانیم در آنجا به راحتی آموزش ببینیم و به راحتی به آرامش برسیم و دیگر برای خودم باشیم، برای خودم زندگی کنیم و دیگران را قضاوت نکنیم.
خدا را شاکرم که من در این راه قدم نهادم تا راه خوب زندگی کردن را یاد بگیرم و چگونه با خودم، مسافرم و فرزندانم برخورد کنم و آرزوی ازدواج پسرم را دارم، از خدا میخواهم که ازدواج خوب و پایداری برایش رقم بزند، از خدا میخواهم که پسرم را به کنگره دعوت کند تا راه درمان خود را پیدا کند، به حال خوش برسد و به آرزوهای دست نیافتنی خودش به کمک کنگره برسد.
باز هم از راهنمای خودم خانم اعظم و همه کسانی که در کنگره زحمت میکشند تا ما به حال خوش برسیم تشکر میکنم، از آقای مهندس و خانوادهاش تشکر میکنم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا همه مسافران و همسفران به حال خوش برسند.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
تنظیم و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
- تعداد بازدید از این مطلب :
11