در سیدی مکر صحبتهای بین شاگرد و استاد راجع به حس مطرح میشود که حس مربوط به ساختمان جسم و شامل پنج حس بیرونی و پنج حس درونی است. در واقع به آن چیزهایی که در درون جسم ما وجود دارد حس درون و آن چیزهایی که در خواب بدون ابزارهایی مثل چشم میبینیم حس برون و یا بیرون گفته میشود. در اعتیاد، افکار، عشق، دوست داشتن و همینطور کینه و نفرت هم صور آشکار و صور پنهان که همان حس پنهان و حس آشکار است وجود دارد؛ پس شخصیت انسانها به دو قسمت تقسیم میشوند، شخصیتهای آشکار و پنهان که ممکن است انسانها در ظاهر آن چیزی که هستند نشان ندهند. یکی از مسائلی که میتواند پنهان باشد مکر است که مکر به معنی حیله، تزویر، فریب و یا چارهاندیشی برای ضرر زدن به کسی یا چیزی است.
تشخیص دادن نیرنگ برای انسان خیلی مهم است؛ یعنی بتواند راه را از چاه تشخیص دهد و بداند که بعضی از تبلیغات دروغ و نیرنگ هستند مثل تبلیغ قرصهای لاغری که این کلاهبرداری و نیرنگها در تمام دنیا وجود دارد؛ پس ما باید مراقب باشیم. در حیوانات هم مکر وجود دارد؛ ولی در انسان این ویژگی خیلی بزرگتر است؛ وقتی حیوان میخواهد شکار کند مکر میکند مثلاً برای شکار در جایی بیحرکت میماند و در جهت خلاف باد میایستد که باد، بوی او را به سمت طعمه نبرد و گاهی چند روز بیحرکت برای رسیدن به شکار میماند و این چیزی است که انسان باید در نظر داشته باشد؛ چون برای انسان همیشه در تقاطع راه خطر در کمین است.
مشکلات بسیار زیادی برای انسان در اثر مکر و حیله دیگران به وجود میآید که بعضی اوقات در کنار مکر و حیله دیگران، طمع خود شخص هم برای او مشکل به وجود میآورد؛ حتی در جهانهای دیگر آنقدر موجودات ارگانیک و غیرارگانیک وجود دارد که به چشم ما نمیآید و میتوانند ضربات شدیدی به انسان وارد کنند؛ پس نباید فریب آدمهایی که میگویند میتوانند روح شما را در چند روز به پرواز در بیاورند را بخوریم. همیشه حیله و تزویر به یک صورت بسیار زیبایی به جلو میآید و هیچ فسادی در دنیا انجام نمیگیرد؛ مگر اینکه لباس تقوا به تن آن کنیم؛ وقتی کسی بخواهد شما را فریب دهد در ابتدا شما را متقاعد میکند. موضوع مکر در افسانههای ایرانی و یونانی هم بیان شده است و داستانهای زیادی وجود دارد که در آن شخصیتهای داستان از مکر، حیله و نیرنگ استفاده میکند.
مسئله نیرنگ در تمام سطوح برای ما وجود دارد به صورتی که تمام پروندهها در دادگاههای امروز مربوط به مکر است مثلاً در کنگره؛ وقتی یک رهجو پشت سر راهنما غیبت میکند خود نوعی مکر و در واقع چارهاندیشی برای ضربه زدن به آن شخص است. موضوع دیگر که انسان با آن برخورد میکند موضوع خشم است؛ وقتی که انسان خشمگین میشود تمام هوش او تقسیم بر 3 میشود؛ یعنی اگر جزو افراد تیزهوش باشد با خشمگین شدن از آدم خنگ و کودن هم پایینتر میآید؛ پس وقتی ما خشمگین میشویم پوئن از دست میدهیم و خیلی از کارهای اشتباهی را انجام میدهیم و همینطور؛ اگر انسانی در اثر خشم حرفی میزند و یا کاری انجام میدهد نباید از دست او ناراحت شویم؛ چون تعادل ندارد، ضریب هوشی او پایین آمده است و کنترلش در دست خودش نیست. باید خشم را بر مبنای آگاهی تحت کنترل قرار دهیم، زود عصبانی نشویم و قضاوت نکنیم.
در ادامه سیدی دوباره بحث حسهای درون و برون مطرح میشود که ما انسانها به غیر از این جسم فیزیکی، اندامهای دیگری هم داریم و فعلاً فقط دو تا از این پیکرهها را میشناسیم که یکی جسمی فیزیکی است که آن را باور داریم و دیگری کالبدی است که در خواب میبینیم؛ ولی نمیتوانیم بگوئیم کدام حقیقی است؛ چون پیکرههای دیگر برای ما قابل لمس نیست؛ ولی قابل حس است. پنج حس برون با پیکرههای دیگر در ارتباط هستند و آن چیزهایی که ما در خواب میبینیم با چشم دیگر، خویش دیگر و در عالم دیگر است که ثبت میشود. ما هر شب در هنگام خواب به دنیای دیگر میرویم و صبح که از خواب بیدار میشویم به این دنیا برمیگردیم در اصل همزمان در دنیاهای دیگر هم زندگی میکنیم و آنقدر مسئله ساده است که آن را باور نداریم به همین خاطر است که علم روانشناسی هنوز به نقاط بالایی دست پیدا نکرده است؛ چون با صور پنهان انسان سروکار دارد.
زندگی بعد از مرگ، روح و نفس مسئلهای است که کاملاً مشخص و وجود دارد؛ چون خوابیدن یک مرگ موقت است و در هنگام مرگ ارتباط با جسم و بندسیمین یا نقرهای قطع میشود؛ ولی بعضیها میگویند؛ چون با چشم خود نمیبینیم آنها را قبول نداریم. شما در خواب سیر و سلوکی میکنید که جسم در آن دخیل نیست و اندامهای دیگر در کار هستند که برای هر کس قابل رویت نیست. با مرگ همه چیز تمام نمیشود و زندگی بعد از مرگ ادامه دارد و هر چه را که در این جهان یاد بگیریم با خود به بعد بعدی خواهیم برد؛ وقتی گفته میشود، ظلم کنی، ظلم به تو برمیگردد دقیقا به همین شکل است.
هر آنچه در اندیشه باشد در دنیا هم وجود دارد. به عبارتی هیچ چیز در دنیا نیست؛ مگر اینکه در ابتدا در اندیشه وجود داشته باشد و این آغاز خلق است؛ پس آنچه در دنیا است اول باید در اندیشه باشد تا بعد به وجود آید و خلق شود در نتیجه زندگی و آینده خودمان را با اندیشه خودمان پیریزی میکنیم؛ پس اگر اندیشه ما درست باشد تولید درستی خواهیم داشت و خیال؛ یعنی اول تصویری در ذهن ما پدید آید و بعد آن تصویر، تفکر و اندیشه در جهان فیزیکی و خاکی خلق میشود.
منبع: سیدی مکر
نویسنده، ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه ( لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
172