مبحث این سیدی راجعبه حس است، تحت عنوان «بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیگیرد؛ چه در صورپنهان، چه در صورآشکار». وقتی در مقطع دبیرستان مشغول تحصیل هستیم، همه در یک سطح هستند، دانشگاه هم به همین صورت است؛ مخاطب کاملاً مشخص است. مطلبی هم که ما در جهانبینی تدریس میکنیم نیز کاملاً مشخص است؛ اما مخاطب مشخص نیست و ممکن است مخاطب، فردی باشد که تحصیلات ابتدایی دارد. مطلب مهمی که حائز اهمیت میباشد این است که در کنگره۶۰ فرد بیسوادی وجود ندارد؛ چراکه بایستی همه اعضاء برای ورود به کنگره، سواد خواندن و نوشتن داشته باشند. درواقع میتوان گفت این صحبتها مخاطبهای مختلفی دارد و عرایض جناب مهندس، معمولاً برای همه قابل استفاده است.
آقای مهندس میفرمایند: «قسمتی از صحبتهای من مربوط به آیندگان میباشد». از صحبتهای ایشان هرشخصی بهاندازه ظرف وجودی خودش برداشت میکند. یکی از قوانین کنگره این است که تازهواردینی که در کنگره سفر میکنند؛ باید ابتدا سفر خود را با نوشتن ۴۰ سیدی آغاز کنند. لزومی بر نوشتن سیدیهای جدید که بهصورت هفتگی منتشر میشوند، نیست. درواقع همین ۴۰ سیدی هم مربوط به وادیها است که با مکتوب کردن آنها، میتوانند پایههای علمی خود را قوی و مستحکم نمایند. همانطور که برای درمان اعتیاد، سه مؤلفه جسم، روان و جهانبینی را مطرح کردیم، حال پیرامون هرکدام از این مؤلفهها نیز میتوان بحث و گفتوگو کرد. برای پرداختن به مقوله جسم یا فیزیولوژی در جهانبینی، درسها و مطالب مهمی وجود دارد که از ۱۴ وادی شروع میشود که ۱۴ گام برای پیشرفت میباشد.
روان مسئلهای است که اصلاً مشخص نیست که چهچیزی میتواند باشد. ما رشتههای تحصیلی روانپزشکی و روانشناسی داریم؛ اما بهدرستی مشخص نیست که روان چیست (؟) هنوز علما به نقطه مشترکی مبنی بر اینکه بدانند روان چیست نرسیدهاند؛ پس باید از ابتدا روان را تعریف کنیم. وقتی از فیزیولوژی اعتیاد سخن میگوییم این مسئله مطرح است که تابهحال کسی (خارج از کنگره۶۰) اعتقادی به درمان اعتیاد ندارد. از نظر برخی از گروههای خیلی بزرگ، اعتیاد یک بیماری مرموز، لاعلاج، پیشرونده و غیرقابل درمان است. آقای مهندس میفرمایند: «مثلث دارای سه ضلع میباشد و مجموعه زوایای داخلی مثلث، ۱۸۰ درجه است؛ وقتی به تعریف واحد میرسیم، پس تقريباً به نتیجه نیز نزدیک هستیم».
در مسئله اعتیاد، سمزدایی اصلاً جواب نمیدهد؛ چراکه آبروی علم به عمل آن میباشد و اگر علمی که بهنتیجه رسیده است، عملکرد، نتیجه و راندمان داشته باشد، قابل قبول میباشد. ایشان با اشاره به برنامهها و پروژه درمانی کنگره۶۰ فرمودند: «ما اقدام به تأسیس دانشگاهی در جزیره قشم کردهایم تا عدهای در مقطع کارشناسیارشد و رشتههای مهندسی، فارغالتحصیل شوند و انشاءالله بتوانیم در دو سال آینده، امکان تحصیل در رشتههای علوم انسانی را هم در این مکان فراهم کنیم؛ چون مسئله آکادمیک و دانشگاهی میباشد». ایشان افزودند همانطور که مکتوبات، ارزش واقعی خود را جهت بیداری انسانهایی که میخواهند در صراطمستقیم بروند، نشان میدهد که خواستهها و جهت خود را بهطور حتم در آن نوشتارها مییابند.
ما این موضوع را تجربه مینماییم و خوشحال هستیم؛ اما در مورد حس، از حس درون که میدانید در بدن قابل فهم است و پنج حس نام برده شده است؛ بینایی، چشایی، بویایی، شنوایی و لامسه؛ اما بحث ما، پنج حس دیگر برون بدن است که با هفت اندام نزدیکی بیشتری دارند. حس ششم نیز رابطه بین درون و برون است که حس مشترک نامیده میشود. در کل یازده حس است که حسهای برون، قابل رؤیت نیستند؛ چراکه بارها گفته شده حس غیر قابل رؤیت بوده؛ اما همنام خودش را میجوید. حس، مانند خداوند است در تمام هستی و نیستی، موجود و رؤیتناپذیر؛ اما همنام خودش، قابل حس است، مانند حسی که در یک اتم یا مولکول وجود دارد. حس اصولاً یک گیرنده است قبلاً هم گفته شده که مرکز حس در قلب قرار دارد و حال این گیرنده، شرایط متعددی دارد، مانند حس گرسنگی، تشنگی، خوابیدن، مالاندوزی، ورزشکردن و کینهتوزی؛ پس هرکاری که بخواهیم انجام دهیم؛ ابتدا باید آن حس در وجود آدمی باشد.
اگر حس وجود نداشت، هیچ حرکتی انجام نمیگرفت؛ پس منشاء تمام حرکتها، حس ما میباشد و بستگی به این دارد که حس چگونه باشد. طبق ضریب هوشی متفاوت در افراد که در سیدی قبل گفته شد؛ این نکته از نظر علمی نیز ثابت شده است که وقتی خشمگین میشویم، چه فرصتهایی را از دست میدهیم. هنگام خشمگین شدن در واقع، مانند انسانی احمق، رفتار میکنیم که در حالت عادی مرتکب آن رفتارها نمیشویم. پس موقع خشمگین شدن تفکر خورده میشود و تفکر خورده شده، مانند غذای ماندهای است که انسان را مسموم میکند. مسئله احساس و حس، نقش سازندهای دارد که در تمام قسمتها تعیینکننده است.
بدترین گناه، حس ناامیدی است، کسی که حس ناامیدی دارد از همه چیز دست بر میدارد که بهعقیده من، القاء شیطان است. جالب است که بدانید حس ناامیدی، شادی و افسردگی خودش، خودش را تقویت میکند، مانند اشعه لیزر. انسان هم همینطور است، وقتی در ناامیدی فرو میرود ناامیدیاش زیادتر میشود یا فرد افسرده، افسردهتر میشود. مریضی هم از این قضیه مستثنی نیست و این عمل ادامه دارد تا وقتی که به عمق تاریکی و ظلمات برسد. همهچیز به حس ما بستگی دارد که امیدوار یا ناامید باشیم. بعضی افراد به کنگره میآیند و حس کمککردن به دیگران را میآموزند؛ اما ممکن است بعضیها هم نیاموزند. این افراد در کل به آگاهی لازم نرسیدهاند؛ اما یک روز، روزگار به آنها خواهد آموخت. اگر انسان از آموزگار آموخت که آموخت اگر نیاموخت از روزگار میآموزد؛ پس همه اینها بستگی به حس ما دارد. (آنچه هست تمنای دل میخواهد)
بهطور مثال اگر بخواهید بدانید که درکتاب آسمانی چه نوشته شده است باید دلتان بخواهد که به مطالعه بپردازید، اگر میخواهید ببینید در فلسفه ماوراء طبیعت، بزرگان چه گفتهاند باید تمنای دل داشته باشید و سپس مطالبی را مطالعه کنید؛ پس هرچه که بخواهید باید تمنای دل داشته باشید و در ادامه، الهام به آن شکل میدهد. درمراتب پایینتر، حتی به زنبور عسل هم الهام میشود. وقتیکه نفس به یک مرحله میانه یا آراستگی خوبی برسد، فجور و تقوا الهام میشود. این الهام میتواند مثبت یا منفی باشد؛ بستگی به خود شخص دارد که چه موضوعی را انتخاب کند. اگر قصد کشف یا مطالعه روی یک میکروب را دارید؛ بایستی بدانید که در پی درمان انسانها، الهام تقوا میشود، یعنی الهام مثبت.
همچنین اگر خواست و هدف شما ساخت بمب شیمیایی یا کشف میکروبی برای بهخطر انداختن سلامتی انسانها باشد، فجور منفی به شما الهام میشود. بنابراین میتوان گفت انسان درپی هرچه باشد، همان حس به او الهام میشود؛ وقتیکه در تاریکی باشد، مرتباً تاریکی به او القاء میشود تا بیشتر در این ظلمات فرو برود، در ادامه با دریافت الهام، تصاویر ایجاد میشوند و شروع به حرکت و اقدام در جهت الهام میکند. در کتاب آسمانی وقتی به زنبور عسل الهام میشود، تصویر را میگیرد و شروع به حرکت میکند؛ البته بایستی خاطر نشان شد که تصاویر سینمایی نیست، مثل افکاری است که تصویر میگیرد. حال اگر الهام در جهت مثبت را در نظر بگیرید، درخواهید یافت که انسان هرچه پالایش بیشتری داشته باشد، تراوشهای او نیز بهمراتب بیشتر میشود و موفقیت بیشتری را هم کسب میکند.
اینجا تنها چیزی که تعیینکننده است پالایش، یعنی تزکیه است. پالایش، یعنی آب کثیف وگل آلود را تبدیل به آبی زلال و تصفیه شده کنیم. انسان هم باید پالایش شود و تا زمانیکه پالایش نشود، هیچ فایده ای ندارد؛ چراکه پالایش در جهت مثبت، به انسان استحکام میبخشد. اگر میخواهید به خارج از جسم حرکت کنید؛ باید بدانید که مکان، مبدأ، منشأ و ریشه از خود جسم است. اگر بخواهید به تمنای دل پی ببرید؛ ریشه و پایهاش قفس تن است. همه مسائل ماوراء و فیزیکی، مبدأ و ریشهاش از قفس تن یا شناخت تن آغاز میشود و بعد به بیرون ماوراء اندیشه، ما را هدایت میکند، یعنی از بدن شروع شده و به خارج میرود.
از وقتیکه حضرت آدم خلق شد تا اکنون، صورت مسئله اعتیاد غلط بوده و بسیاری راهکارهایی نیز ارائه کردهاند؛ اما کامل نبوده و مقدار آن درست نبوده است. ما در کنگره۶۰ به جواب رسیدهایم و میدانیم که برای درمان اعتیاد، اولین شرط این است که بایستی صورت مسئله اعتیاد را بدانیم و بفهمیم که واژه اعتیاد به چه معنی میباشد و تا زمانیکه متوجه نشویم، نمیتوانیم کاری هم انجام دهیم. بارها گفته شده که اعتیاد جایگزینی است، بدین معنی که مخدرهای بیرون جایگزین مخدرهای درون شدهاند. سرطان به مفهوم از تنظیم خارج شدن یکسری بیان ژنها و RNA میباشد که برای درمان باید تنظیم شوند.
ما هرکاری را بخواهیم شروع کنیم باید اول صورت مسئله آن مشخص باشد؛ چون ما بر مبنای آن میتوانیم قدم بعدی را برداریم و مجهولات دیگر را از روی آن بیابیم. نیرویی که انسان را به مکانهای مختلفی میبرد و دوباره میآورد؛ حسهایی هستند که طبق فرمان انجام عمل مینمایند، هرچند انسان اصلاً آگاه نمیشود و بهیاد نمیآورد. حسهای بیرون و بقیه پیکرهها این کار را انجام میدهند و اطلاعاتی که به بدن انسان داده میشود، همه به انسان داده نمیشود؛ بلکه در ضمیر ناخودآگاه باقی میماند؛ زیرا با مسائل اطراف انسان، مطابقت ندارد و باعث مشکلات میشود. پنج حس دیگر شما نیاز به ابزار ندارند و به هرکس داده نمیشوند؛ مگر فرمان داشته باشند.
رابط خبری: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
ویراستاری، تصویر و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
134