مطلب مربوط به تاریخ ۸۰/۱۲/۱۷ است، تحت عنوان بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیگیرد. قبل از صحبت در مورد مبحث جدید آقای مهندس فرمودند: مباحث جهانبینی که درس میدهم، مربوط به مخاطب خاصی نیست؛ بلکه برای همه و نهتنها برای زمان حال، بلکه برای آیندگان هم است. ما برای درمان اعتیاد، سه مقوله جسم، روان و جهانبینی را موردبحث قرار میدهیم. جسم؛ همان فیزیولوژی است و جهانبینی که با چهارده وادی آغاز میشود و روان که مسئله مهمی است. ما در ابتدا باید بدانیم، روان چیست؟ و زمانی به یک تعریف واحد میرسیم که همه آن را پذیرفتهاند.
موضوع اصلی حس؛ بدون حس هیچ حرکتی در صور پنهان و صور آشکار انجام نمیگیرد. اصولاً حس، گیرنده است و مرکز حس در سینه قرار دارد. به عبارتی میتوانیم همان قلب در نظر بگیریم. حالا این گیرنده حسهایی مثل حس تشنگی، گرسنگی، حس درمان اعتیاد، حس کینه، حس عشق ورزیدن و... است و برای انجام هر کار و هر حرکتی، اول باید حس آن در وجود آدمی باشد؛ چون در غیراینصورت هیچ حرکتی انجام نمیشود؛ پس منشأ تمام حرکات ما حس است و مهم است که حس ما چگونه حسی باشد؛ حس مثبت یا حس منفی! زمانی که حس منفی به سراغ ما بیاید، خشمگین میشویم و وقتیکه حس خشم در انسان شکل میگیرد، ضریب هوشی فرد سه مرحله کاهش پیدا میکند، تفکر او به پایینترین حد میرسد و ممکن است، بدترین تصمیم را بگیرد؛ چون ترس و خشم، تفکر انسان را میخورد؛ پس حسها در تمام مراحل زندگی، برای ما تعیینکننده هستند و این حسها میتواند، حس ناامیدی، حس تنفر، عشق ورزیدن، حس شادمانی و یا حس خدمت کردن را به انسان انتقال بدهد.
بدترین گناه حس ناامیدی است که شخص را از حرکت و تلاش بازمیدارد و درواقع یک القا از طرف شیطان است و انسان را دچار سکون و تخریب میکند؛ مثلاً اگر در درس خواندن ناامید بشویم، دیگر آن را ادامه نمیدهیم. زمانی که انسان در ناامیدی فرو رود ناامیدتر میشود. مسئله مهم این است که ما دارای چه نوع حسی باشیم، اگر حس ما خوب باشد؛ مانند حس خدمت و کمک به دیگران تا آخرین مرحله خوب پیش رفته و از خدمت کردن لذت میبریم؛ مانند ایجنت، مرزبان، راهنما و دیگر اعضا کنگره۶۰ که با آموزش گرفتن حسهای خوب را فعال میکنند.
ما حسهای بویایی، چشایی، لامسه، بینایی و شنوایی داریم و چون داخل بدن هستند به آنها حسهای درون میگوییم؛ ولی حسهای که در خواب داریم را حس بیرون میگوییم. یک حس مشترک هم داریم که رابطه بین این دو حس است و به آن حس ششم میگوییم. حس غیرقابل رؤیت است؛ اما همنام خودش را مییابد؛ مثلاً حس زنبورعسل را ما نمیتوانیم درک کنیم. زمانی یک حس برای ما قابلدرک میشود که با آن همنام باشیم.
به آنچه هست، پی بردن تمنای دل میخواهد؛ یعنی انسان برای اینکه بخواهد به چیزی پی ببرد، باید دلش بخواهد یا تمنای دل داشته باشد. وقتی تمنای دل داشته باشیم، الهام به آن شکل میدهد؛ مثلاً میخواهیم بدانیم روح چه هست، آنوقت الهام از یک منبع که نمیدانیم از چه است به آن شکل میدهد. الهام میتواند هم مثبت باشد و هم منفی، این بستگی به ما دارد که چه انتخاب کردیم؛ مثلاً انسانی که دائم در جهت منفی باشد، الهامات منفی به او میشود؛ ولی اگر دنبال مسائل مثبت باشد، الهامات مثبت به او میشود و قدر مسلم اگر تاریکیها را انتخاب کند، تاریکیها به او الهام میشود و بیشتر در عمق تاریکیها فرو میرود. انسان هرچقدر پالایش بیشتری داشته باشد، دریافتهای بیشتری دارد و موفقتر است. حس در تمام هستی و نیستی وجود دارد؛ حتی در یک اتم، ولی قابلدیدن نیست و حس مانند خداوند است. حس با همنام خودش قابل حس است. زمانی که حسها همنام باشند یکدیگر را درک میکنند؛ مثلاً آدم عاشق حس آدم عاشق را درک میکند.
برای رسیدن و به دست آوردن هر چیزی، ریشه و منشأ آن از قفس تن آغاز میشود؛ یعنی اگر بخواهیم به خارج از جسم حرکت کنیم، باید از قفس تن رها شویم. عرفا که سیر و سلوک میکردند از جسم خارج میشدند. هر کاری بخواهیم انجام دهیم یک آغازی دارد؛ یعنی یک کاری را میخواهیم انجام بدهیم باید یکچیزی از آن مشخص باشد؛ مثلاً برای درمان اعتیاد، اولین شرط این است که صورتمسئله آن را مشخص کنیم تا بتوانیم به مجهولات برسیم؛ یعنی باید مقداری یا یک جزئی از مسئله معلوم باشد تا بر مبنای آن بتوانیم به مجهولات دستیابیم. گاهی اوقات لحظههای هست که ما در حال نگاه کردن و یا شنیدن هستیم؛ ولی در افکار خود به زمان و مکانهای دیگری میرویم و تصاویر دیگری را میبینیم، این سفر کردن در مکانهای دیگر و زمانهای دیگر با کمک حسهای بیرون هستند.
منبع: سیدی خشم آقای مهندس
رابط خبری: همسفر زهرا لژیون راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
عکس: همسفر منصوره لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
تایپ و ارسال: همسفر مهتاج نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
48