در سیدی «خشم» آقای مهندس فرمودند: بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیشود. در دانشگاه و مدرسه مخاطب شخص مشخص است؛ ولی در درس جهانبینی مخاطب مشخصی وجود ندارد و صحبتها برای همه حتی آیندگان است و هرکسی به اندازهٔ خودش برداشت میکند.
در کنگره همه چیز راستیآزمایی میشود. هنگامی که شما میخواهید روان را درست کنید باید در ابتدا بدانید روان چیست و تعریف قاطعی را داشته باشیم که همه آن تعریف را پذیرفته باشند و برایشان قابل قبول باشد؛ مانند اینکه مثلث سه ضلع دارد و همهٔ ما این تعریف را قبول کرده و به یک تعریف واحد رسیدهایم. حس درون که شامل بینایی، بویایی، چشایی، شنوایی و لامسه است قابل فهم است، چشم و گوش در بدن هستند بههمیندلیل گفته میشود حس درون، پنج حس بیرون از بدن قابل رؤیت نیستند، همان پیکره که در خواب میبینیم حس بیرون است، حس ششم رابط بین حسهای درون و بیرون است، پس در مجموع یازده حس داریم. شما تا زمانی که حس گرسنگی، خوابیدن، انتقام، کینه، عشق ورزیدن و درمان اعتیاد را نداشته باشید به سراغ آن نمیروید. حس باید حتماً وجود داشته باشد تا باعث حرکتی در آن جهت شود. از نظر علمی ثابت شده است که در زمان خشم ضریب هوشی یکسوم حالت معمولی است و بههمینخاطر انسان در حالت خشم رفتارهای عجیبی از خودش نشان میدهد که در حالت معمولی آن کارها را انجام نمیدهد یا کسی که حس ناامیدی را دارد از انجام هر کاری و حتی ادامه زندگی بازمیماند که این ابزار نیروهای شیطانی است. فرورفتن در حسهای مختلف باعث تشدید آنها میشود.
پیبردن به آنچه که وجود دارد تمنای دل میخواهد، یعنی باید دل و حس بخواهد که جویای دانستن و رسیدن شویم. وقتی تمنای دل باشد و نفس به مرحلهای خوب برسد، الهامات از منبعی بسیار بزرگ به کمک آن میآیند و به آن شکل میدهند، بسته به خواسته ما الهامات میتوانند منفی یا مثبت باشند. انسان در جستجوی هر چیزی که باشد در رابطه با همان خواسته به او الهام میشود، کسی که در مسائل منفی است مرتب به او مسائل منفی الهام میشود و شخصی که در جستجوی مسائل مثبت و خوب باشد به او موضوعات خوب و مثبت الهام میشود. الهامات باعث نقش تصویر در ذهن ما میشوند و اگر مسیر و الهامات مثبت باشد، هرچه پالایش انسان بیشتر شود تراوشها بیشتر میشوند و باعث صعود انسان میشود.
حس مانند خداوند است و در تمام ذرات هستی و نیستی وجود دارد؛ ولی قابل رؤیت نیست و با همنام خودش قابل درک و حس است و همنام خودش را میجوید. هر کاری یک شروعی دارد و برای این آغاز باید یک بخش مشخص باشد که ما بتوانیم از روی آن به مجهولات برسیم، مانند درمان اعتیاد که شرط اول دانستن صورت مسئله اعتیاد است. هر مسئله مانند یک معادله ریاضی است که بخشهایی از آن مشخص است و یک مجهول یا دو مجهول هم دارد که از روی معلومات میشود به یکسری از مجهولات رسید.
لحظههایی است که ما در حال نگاه کردن و شنیدن هستیم؛ ولی در افکار خود به زمان و مکانهای دیگری میرویم و تصاویر دیگری را میبینیم، پس سفر کردن در مکانهای دیگر و زمانی دیگر با کمک نیروی حسهای بیرونی انجام میپذیرد، بنابراین پنج حس دیگر ما نیاز به ابزار ندارد و به هرکسی هم داده نمیشوند، مگر اینکه فرمانی را داشته باشند.
برداشت من از این سیدی این است که حس نقش خیلی مهمی در انجام کارهای روزمره و در تمام سطوح زندگی دارد، برای داشتن حس خوب باید به تزکیه و پالایش بپردازم، یعنی با آموزشهایی که دریافت میکنم رفتهرفته از ضدارزشها دوری کنم. زمانی که فردی با حس و حال خوب کارهایش را انجام میدهد مطمئناً آن حس خوب به دیگران هم منتقل میشود. نکته دیگر اینکه در هنگام عصبانیت تصمیم نگیرم، زیرا آن تصمیم اشتباه و غیرعقلانی است و نتیجه آن پشیمانی است. برای شروع هر کاری در ابتدا باید نسبت به آن موضوع شناخت کافی داشته باشم و بدون تفکر اقدام به انجام کاری نکنم.
نویسنده و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
53