خدمت کردن در کنگره خواسته قوی میخواهد که هر شخص برای رسیدن به آن باید مسیر سخت و سهلی را طی کند تا دریافت دلچسبی داشته باشد، دریافت هر شخص متفاوت است و به خلوص نیت او در انجام خدمت بازمیگردد؛ اینک در پایان مسیر و شروع مسیری دیگر حال همه خدمتگزاران خوب است و نشان میدهد که ایشان با قلبی سرشار از محبت خدمت کردهاند.
همسفر فاطمه و مسافر ایشان با آنتیایکس مصرفی تریاک و شیره با ۲۳ سال تخریب وارد کنگره شدند و به مدت ۱۱ ماه و ۲ روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی همسفر زیبا و مسافر آقای قادریان سفر کردند، هماکنون ۸ سال ۱۱ ماه و ۱۲ روز است که با دستان پر مهر جناب آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش همسفر فاطمه در کنگره شنا است.
شما بهعنوان یک ایجنت، استاندارد بودن و نظم را شما در چه میبینید؟
آقای مهندس در صحبتهای خود، همیشه از اهمیت نظم صحبت میکنند؛ ایشان معتقد هستند نظم نه تنها در زندگی فردی بلکه در روابط انسانی و مسیر رشد و تکامل افراد، نقشی اساسی ایفا میکند. از نظر من یک ایجنت یا یک خدمتگزار ابتدا باید در درون خود نظم را ایجاد کند؛ زیرا اگر شخص این نظم درونی را نداشته باشد، نمیتواند در دنیای بیرون نظم ایجاد کند. آقای مهندس تأکید میکنند که در مسیر رشد هر فرد، نظم باید بهعنوان یک ویژگی اساسی و سازنده در زندگی گنجانده شود. یک ایجنت باید در مکانی که سرشار از حس محبت و عشق است، نظم را به شکلی منعطف و پویا پیادهسازی کند تا محلی برای رشد، تکامل و همدلی وجود داشته باشد. وظیفه من بهعنوان یک خدمتگزار باید بهگونهای باشد که همه اعضا احساس آرامش و حمایت کنند تا بتوانند در پرتو آن نظم، به اهداف خود برسند. یک ایجنت، قانون و نظم را نه بهعنوان قوانینی خشک؛ بلکه بهعنوان ابزارهایی برای تقویت و هماهنگی بین اعضا آن نمایندگی پیادهسازی میکند. اعضا؛ از مرزبانان گرفته تا راهنمایان و نیز همه رهجویان، باید قادر باشند در پرتو قوانینی که هدف آن ایجاد نظم است، به آسایش و امنیت دست یابند تا به هدف خود که همان آموزش گرفتن است، برسند.
طبق نوشتارها ایجنت، حکم ناظر و ریشسفید شعبه را دارد، به نظر شما ناظر بودن سخت است و یا کار اجرایی داشتن؟
به نظر من هر دو مورد در بسیاری از زمینهها بسته به شرایط و وظیفه خاص خود، دارای چالشهای متفاوتی هستند. ناظر باید توانایی نظارت کلی بر یک مجموعه یا فرآیند را داشته باشد و همزمان به جزئیات نیز توجه کند. یک ایجنت بهعنوان ناظر باید ارتباط مؤثر و خوبی همراه با احترام و اطمینان با سیستم اجرایی یعنی مرزبانان برقرار کند تا از ایجاد هرگونه مشکل جلوگیری کند. افرادی که کار اجرایی میکنند (مرزبانان) باید از تمرکز و مهارت بالا برخوردار باشند، نمیتوانم بگویم که کدام سختتر و یا سهلتر است؛ زیرا هر دو نقش مهمی برای اینکه یک فرآیند یا یک نمایندگی به موفقیت برسد، دارند و چالشهای خاص خود را دارا هستند.
شما ایجنت نمایندگی بودید و امروز بهعنوان یک همسفر و رهجو در شعبه حضور دارید، آیا این دو حضور متفاوت در حس شما تأثیر دارد؟
من بهعنوان یک رهجو و همسفر پا به کنگره گذاشتم و همیشه به دنبال یادگیری بودم؛ روند آموزش هر زمان در هر جایگاهی برای من اتفاق افتاده است؛ زیرا من همیشه اشتیاق به دانستن و میل به تغییر را درون خود داشته و دارم، هر جایگاهی را فرصتی برای گسترش آگاهی خود میدانم و از آن هم بهره میبرم؛ هر دفعه که سعادت حضور در نمایندگی را پیدا میکنم، با هدف کسب آموزش و مطلب جدیدی میآیم؛ مهم نیست من در چه نقشی هستم؛ زیرا همیشه یک رهجو هستم که به آموزشهای مستمر، نیاز دارم. یادگیری و تغییر، یک روند تدریجی است و برای من تفاوتی ندارد که در کدام جایگاه نقشآفرینی میکنم، یک ایجنت یا یک رهجو باشم.
همسفر فاطمه و مسافر ایشان با بیش از ده سال تخریب و آنتیایکس مصرفی حشیش وارد کنگره شدند، 10 ماه و ۲۸ روز به راهنمایی مسافر پیمان و همسفر اعظم باقری با متد DST و شربت OT سفر کردند، هماکنون ۷ سال و ۶ ماه و ۹ روز است که به دستان پرمهر جناب مهندس از بند اهریمن اعتیاد آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر فاطمه شطرنج و رشته ورزشی مسافرشان باستانی است.
شما جایگاه راهنمایی را پیش از مرزبانی تجربه کردید، آیا داشتن تجربه و دانشی در حد راهنما برای مرزبانی لازم است یا اینکه هر رهجویی با داشتن شرایط مرزبانی نیز میتواند آن را انجام دهد؟
قطعاً تجربهای که انسان از جایگاههای پیشین کسب میکند، در جایگاه خدمت فعلی و خدمت آینده او بسیار کمککننده است؛ زیرا شانس موفقیت شخص بیشتر میشود؛ در سمت دیگر سایر رهجویانی قرار دارند که چنانچه سایر شرایط لازم را داشته باشند، میتوانند از خدمت مرزبانی استفاده کنند و در حین خدمت، آموزش بگیرند و محدودیتی برای این موضوع نیست؛ زیرا اگر غیر از این بود، قوانین تغییر کرده و الزام میشد که لازمه دوره مرزبانی، گذراندن دوره راهنمایی است.
این دو خدمت میتوانند برعکس باشند؛ مرزبانی که در آینده لژیون تشکیل میدهد و راهنما میشود، میتواند از تجربه مرزبانی خود استفاده کند و برعکس نیز وجود دارد که من نمونه برعکس هستم، تجربه داشتن لژیون در بسیری از مراحل به من کمک کرد تا بتوانم مرزبانی خوبی را پشت سر بگذارم و امیدوارم اینگونه بوده باشد.
ما در کنگره هر لحظه در حال دریافت آموزشها هستیم، همزمان آنها را به کار میگیریم و سعی میکنیم که بهترین خدمت را داشته باشیم.
آیا برای تغییر نیز نیاز به اذن و فرمان الهی داریم؟
بله بهطور قطع لازم است که برای تغییر، اذن و فرمان الهی صادر شود. انسانی که قرار است تغییر کند، باید خواسته داشته باشد؛ زمانیکه خواسته داشته ، در مورد آن تفکر کرده و در ادامه جهت رسیدن به آن حرکت کند؛ اذن و فرمان الهی در مورد او صادر میشود و مسیرهایی که باید باز شود، باز میشود؛ در ادامه القا و الهامهای لازمی که آقای مهندس مکرر در سیدیها فرمودند، برای شخص صادر میشود و در طول زمان، با حرکت و بسته به بستری که برای خود فراهم کرده و همچنین نسبت به تلاش خود، تغییرات در او شکل میگیرد.
مرزبانی از جمله خدمتهایی است که بار آموزشی فراوانی دارد، این آموزش از کجا میآید؟
منبع آموزشی همه اعضای کنگره آموزشهایی است که از کنگره و جناب مهندس میگیریم؛ این آموزشها به ما داده میشود و ما آنها را دریافت میکنیم؛ اما آموزشها از کجا میآید، مطمئن نیستم این تعبیر درست باشد یا خیر؟ زمانیکه انسان بتواند آموزشها را دریافت کند، اصل بار آموزشی را از درون خود دریافت میکند؛ هنگامی که در مرحله نفس اماره قرار داریم، میتوانیم خود را محک بزنیم. مواقعی که کار اشتباهی میکنیم؛ این موضوع برای ما بار آموزشی بسیاری دارد؛ زیرا پس از آن میتوانیم خود را محک زده که کدام قسمت کار صحیح یا غلط بوده است. به جرأت میتوانم بگویم که این آموزشها از درون هر فردی، بنا به خواسته تغییری که دارد، میآید؛ بستگی دارد که انسان در چه مرحلهای بخواهد تغییر کند و برای این تغییر چه هدف و مقصدی را در نظر گرفته باشد.
قطعاً همه ما به منبع آموزشی کنگره متصل هستیم؛ اما سرچشمه همه آموزشها درون خود ما است.
وقتی در مرحله نفس اماره قرار داریم نسبت به خواسته تغییری که در ما وجود دارد بهراحتی میتوانیم در مورد خودمان قضاوت کنیم، چرتکه بیندازیم و این قدرت تشخیص را در مورد تفکر، گفتار و رفتار خود داشته باشیم که در ادامه در مسیر ارزشها در حال حرکت هستیم یا خیر.
بهطور خلاصه خود شخص میزان و ترازویی برای تشخیص رفتار خود میشود که معیار سنجش، آموزشهای کنگره است و جایی که فرد در لحظه خود را بسنجد، میتواند بهترین آموزشها را از درون خود دریافت کند.
همسفر شقایق و مسافر ایشان با آنتیایکس مصرفی تریاک و شیره با بیش از ۱۰ سال وارد کنگره شدند و به مدت ۱۲ ماه و ۸ روز با متد DST و داروی OT با راهنمایی همسفر خانم لیلا رحیمی و راهنمای مسافر آقای سعید محسن سفر کردند، هماکنون ۶ سال است که با دستان پر مهر جناب آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش همسفر شقایق در کنگره بسکتبال است.
نقش زمان در مراحل تغییر، تبدیل و ترخیص چیست؟
یکی از پیکرهایی که نفس انسان در آن زندگی میکند، جهان مادی یا جهانی است که اکنون در آن زندگی میکنیم. از جمله پارامترهای مهم در این حیات، زمان است؛ زمان را هیچگاه نمیتوانیم حذف کنیم و یکی از حقههایی که انسان میخورد حذف زمان است؛ برای همه کارها میخواهد زمان را حذف یا کوتاه کند تا سریعتر به خواستههای خود برسد که اکثر اوقات نیز نتیجه منفی میگیرد. در وادی دوازده و سیزدهم میتوانیم نقش زمان را بهتر متوجه شویم؛ تغییر، تبدیل و ترخیص نیز از این ماجرا مستثنی نیست و من در کنگره آموزش گرفتم که چه دورهای باید طی شود؛ ابتدا انسان باید آموزش بگیرد، پس از آن به آموزشها عمل کند، هر نوع آموزشی که باشد هر چند کوچک؛ زمانیکه من آموزشها را عملی کنم، میتوانم وارد مسیر تغییر بشوم، بهمرور تغییر کنم و زمانیکه تغییر کردم به نقطهای میرسم که تبدیل ایجاد میشود؛ مانند مثال دلو و چاه، شخص به تبدیل میرسد، انسان باید دوباره ادامه دهد، زمان بگذرد و این تبدیلات افزایش یابد تا انسان به تبدیل برسد. ترخیص همان یومالفصل است یعنی کار شما در یک نقطه تمام میشود و میرسید به «پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است» که این موضوع در تمام مراحل زندگی وجود دارد.
انسان از کلاس درس ابتدایی ترخیص شده، وارد مقطع راهنمایی میشود، از آن نیز ترخیص و وارد دبیرستان میشود که کنگره۶۰ از این قانون و الگو مستثنی نیست.
من در سفر اول به وظایف خود عمل کردم، با گذشت زمان تغییراتی درونم حاصل شد واز سفر اول ترخیص شدم، پس از آن توانستم وارد سفر دوم شده و تبدیلاتی را انجام دهم. در حال حاضر از خدمت مرزبانی ترخیص میشوم، انشاءالله بتوانم در کنگره خدمتی دیگر انجام دهم و آن خدمت جایگاه راهنمایی باشد، امیدوارم به این خواستهام برسم، البته این موضوع مستلزم زمان، تلاش و عمل کردن است. از آن خدمت نیز روزی باید ترخیص شوم.
چرا آقای مهندس میگویند اگر مرزبانی بتواند یک شعبه را بهخوبی اداره کند، قطعاً میتواند یک شهر را اداره کند؟
به دلیل اینکه در جایگاه مرزبانی با انواع نفس و انسانها معاشرت داریم، اقسام حسها را دریافت میکنیم و باید واکنشهای مختلفی نشان بدهیم، پس انسان تجربه بالایی به دست میآورد. تجربههایی که به دست میآورد باعث میشود که جایگاه خود را از دیگران بالاتر نبیند و به این فکر میکند که چگونه واقع شوم.
فکر میکنم از این جهت میگویند: « یک مرزبان میتواند یک شهر را نیز اداره کند»؛ زیرا او میتواند نقاط ضعف و قوت خود، جایگاهش و دیگر اعضا را ببینند و ارزیابی کنند که این موضوع بهمرور زمان و با تجربه به دست میآید.
آقای مهندس میگویند: « شخصی که ۱۴ ماه خدمت مرزبانی، ایجنتی یا هر خدمت دیگری انجام میدهد، زمانیکه آن را تحویل داد و از آن مرحله ترخیص شد، تازه میتواند آن جایگاه را کسب کند».
حس شما اکنون پس از تحویل شال مرزبانی چیست؟
در حال حاضر و پس از ۱۴ ماهی که خدمت انجام دادم، تجربه و آموزشی که گرفتم، فکر میکنم توانستم جایگاه مرزبانی را کسب کنم. از این بابت بسیار خوشحال هستم که خداوند، آقای مهندس، راهنمای عزیزم و تمامی خدمتگزاران و اعضا به من اعتماد کردند تا بتوانم در این جایگاه باشم.
امیدوارم که در این خدمت خیانت نکرده باشم؛ از دیدگاه من این مهم است که خیانت نکرده و توانسته باشم وظایف خود را بهدرستی انجام داده باشم؛ بههرحال در وظیفهای که داشتم و انجام میدادم، بسیاری افراد ناراحت و تعدادی خوشحال شدند؛ قصد من حلالیت طلبیدن نیست؛ زیرا از نظر خود کار درستی انجام دادهام. امیدوار هستم نظر دیگران نیز با نظر من همسو باشد.
همسفر مرضیه و مسافر ایشان با آنتیایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند و به مدت ۱۶ ماه با متد DST و داروی OT با راهنمایی همسفر خانم اعظم و راهنمای مسافر آقای مهدی بناییان سفر کردند، هماکنون ۲ سال و ۱۱ ماه است که با دستان پر مهر جناب آقای مهندس از تاریکی اعتیاد خارج شدند. ورزش همسفر مرضیه در کنگره والیبال است.
استاد امین میگویند اجرای قانون مهم است؛ اما نحوه اجرای قانون از آن مهمتر است. شما کدام مورد را بیشتر مدنظر قرار میدادید؟
وظیفه یک مرزبان اجرای قانون است. آقای مهندس همیشه به ما میگویند: « سلاح ما در زندگی محبت است»؛ در اجرای قانون، نحوه اجرای آن بسیار مهم است و در واقع، محبت ما است که نحوه اجرای قانون را تغییر میدهد. قانون خواهناخواه بایستی اجرا شود و اجرای این قانون به نفع همه ما است؛ چه شخصی که مجری قانون است مانند مرزبان و چه شخصی که قانون برای او وضع میشود تا آن را اجرا کند. استاد امین میگویند: « زمانی که شخصی قانون را اجرا نکرده و ما میخواهیم تنبیهی در نظر بگیریم، تنبیه باید بهگونهای باشد که شخص بیشتر علاقهمند به آمدن به کنگره شود نه اینکه پای شخص از کنگره بریده شود». بسته به شرایط، حال درونی و اوضاعی که هر فردی دارد، نحوه اجرای قانون برای او متفاوت است.
آنچه که در یکسان بودن آخر امر با اول امر نقش دارد، چیست؟
این قانون طبیعت است که اگر من بخواهم به چیزی برسم، ابتدا باید خواستهاش را در ذهن خود تصویرسازی کنم و خود را به شکل آن هدف ببینم، و در نهایت پارامتر زمان را در نظر بگیرم، بهطور مثال: من میخواهم راهنما شوم، زمانیکه این خواسته را دارم، آخر امر را در ذهن خود تصویرسازی میکنم؛ زیرا در حال حاضر من یک سفر اولی بوده که تازه وارد کنگره شده، لژیون انتخاب کرده و در حال سفر هستم، پس در ذهن خود، خود را به شکل یک راهنما با شال نارنجی میبینم، همچنین بایستی برای رسیدن به این خواسته زمان و مراحلی را طی کنم که شامل طی کردن سفر اول با موفقیت، رسیدن به سفر دوم و تلاش در سفر دوم، قبول شدن در آزمون راهنمایی و پس از آن مراحل دیگری است که آنها را نیز باید بگذرانم تا به هدف و خواستهای که در ذهن خود تصویرسازی کرده بودم، برسم. این موضوع بهصورت یک قانون در طبیعت وجود دارد؛ زمانیکه من به چیزی میخواهم برسم و در ذهن خود آن تصویر را میسازم، آخر امر به آن اول امر میرسم.
شرط اول در یک دوره مرزبانی موفق چیست؟
ما در کنگره تحت آموزش قرار میگیریم، از سفر اول تلاش میکنیم تا به سفر دوم برسیم، خدمت میکنیم، شال مرزبانی، ایجنتی، راهنمایی، اسیستانتی میگیریم و یا خدمت مالی انجام میدهیم؛ همه به این دلیل است که از وادی اول مسیر را طی کنیم تا به وادی چهاردهم یعنی وادی محبت برسیم. در دوره مرزبانی، مرزبان به دلیل اینکه با همه اعضای شعبه از تازهوارد تا سفر اولی، سفر دومی، راهنما و خدمتگزاران در ارتباط است؛ نخستین شرطی که باید دارا باشد، محبت و مردمداری است؛ زیرا او در طول روز با افراد متفاوتی برخورد دارد که این افراد حال درونی متفاوتی دارند، یک مرزبان باید با توجه به حال درونی هر فرد با او برخورد و صحبت کند؛ شخصی حال درونی خوبی دارد، شخصی عصبانی و یا ناراحت است، شخصی دیگر با کوهی از مشکلات وارد شعبه شده و انواع و اقسام رفتارهای مختلف، پس یک مرزبان باید بتواند درون هر فرد را پس از صحبت کردن با او بشناسد و با توجه به حال درونی فرد با او صحبت کند.
حال خوب یا بد یک شعبه به میزان بسیاری به مرزبان شعبه بستگی دارد؛ زیرا همه افرادی که تازه وارد شعبه میشوند، در ابتدا با مرزبان برخورد دارند، همچنین سفر دومی، راهنما و همه افراد ابتدا با مرزبان یک شعبه برخورد دارند؛ پس حال درونی مرزبان روی حال فرد تازهوارد تأثیر میگذارد و این موضوع به مرور روی حال شعبه تأثیر میگذارد. یک مرزبان برای اینکه بتواند یک دوره موفق را پشت سر بگذارد، در مرحله نخست باید بتواند حال درونی خود را خوب کند و با یک حال خوب وارد شعبه شود. همه ما میتوانیم عملکرد خود را پایان روز بررسی کنیم؛ یک مرزبان نیز همینگونه است، او میتواند پایان روز، ماه و یا پایان دوره مرزبانی، عملکرد خود را بررسی کند و با خود صادق باشد، ببیند که آیا یک دوره موفق را پشت سر گذاشته یا خیر؛ اگر در پایان دوره مرزبانی خود آماده ترخیص شدن از آن خدمت بوده و خوشحال باشد، پس با اطمینان میتواند بگوید که من یک دوره موفق را پشت سر گذاشتهام.
عکاس: همسفر هیلدا رهجوی راهنما همسفر لیلی (لژیون نوزدهم)
مصاحبه: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
تنظیم و ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
201