مهندس حسیندژاکام، در مورد سیدی «خشم» فرمودند: این مبحث مربوط به تاریخ ۱۳۸۰/۲/۱۷ و تحت عنوان «بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیگیرد» است.
استاد در ابتدا فرمودند: من در کنگره درس جهانبینی میدهم و مخاطبهای من مشخص نیستند؛ در مدرسه و دانشگاه همه در یک سطح هستند و مخاطب مشخصی دارند؛ اما مخاطبین من شامل کسانی میشوند که حداقل سواد؛ یعنی خواندن و نوشتن را دارند تا کسانی که حداکثر مدارج عالی تحصیلی را دارا هستند و مضمون سیدیها برای همه افراد، حتی آیندگان است و بهطور کلی هر کس به اندازه درک خود از آن مطلب برداشت میکند؛ ضمن اینکه تازهواردین بایستی ابتدا با نوشتن چهل سیدی که مربوط به وادیهاست، شروع کنند تا پایه آنها محکم و قوی شود.
برای درمان اعتیاد بارها گفتیم نیاز به درمان جسم، روان و جهانبینی داریم و روی هر کدام بحثهای متعددی انجام شده است و در بیرون از کنگره تعریف درستی از هر کدام از این واژهها نشده است؛ ما هر چیزی را راستیآزمایی میکنیم و تعریف دیگری برایش میگذاریم و زمانی میتوانیم در مورد یک موضوع به یک تعریف واحد برسیم که همه آن مطلب را پذیرفته و قبول کرده باشند و تعریف باید قاطعانه باشد و موقعی تعریف قاطع است که همه افراد یک چیز را بگویند. بهطور مثال در مورد مثلث همه پذیرفتهایم که سه ضلع دارد؛ پس در مورد مثلث همه به یک تعریف و نتیجه واحد رسیدهایم؛ اما اگر تعریفها مختلف باشند، نمیتوان در عمل به نتیجه لازم رسید و آبروی علم به عملش است؛ اگرعلمی، عمل کرد و به نتیجه رسید، قابل قبول است؛ بنابراین در کنگره۶۰ ناگزیریم روی بحثهای متعدد که هم جسم، روان و جهانبینی است؛ یعنی روی هر سه شاخه حرکت کنیم؛ بهخاطر همین به تأسیس دانشگاه در جزیره قشم اقدام کردیم.
در ادامه استاد فرمودند: چند جلسه است که راجع به حس صحبت میکنیم و امروز این مطلب را ادامه خواهم داد. حس اصولاً یک گیرنده است و در حال حاضر مرکز حس در سینه یا قلب است و هر کاری بخواهیم انجام دهیم اول باید حس آن درون ما بهوجود آید؛ اگر حس وجود نداشته باشد، هیچ حرکتی انجام نمیشود؛ پس منشا همه حرکتها در هستی، حس است و حرکت به این بستگی دارد که حس ما چگونه حسی باشد. یک نفر با کوچکترین حرف فوراً احساسش تغییر کرده و عصبانی میشود و حس کینه و انتقام را میگیرد و شروع به ناسزا گفتن میکند و در این زمان، شخص دچار حس خشم شده و در نهایت درگیری همراه با وقایع ناگوار اتفاق میافتد؛ این در حالی است که شخص دیگری بهراحتی از کنار آن حرف عبور میکند، چرا که میداند وقتی عصبانی شود، ضریب هوشی ۳ مرتبه کاهش پیدا میکند و در هنگام خشمگین شدن تفکر از بین میرود و خورده میشود و مانند غذای فاسد میشود.
مسئله احساس و حس در انسان نقش سازندهای را دارد و در تمام قسمتها برای ما تعیینکننده است. حسهای متعددی وجود دارد: حس شادی، حس افسردگی، حس امیدواری یا ناامیدی، حسهای جاهطلبی یا حس کمک به دیگران. این حس باید باشد تا یاد بگیریم. اگر انسان از آموزگار آموخت، آموخت. اگر نیاموخت، از روزگار میآموزد. حس ناامیدی، بدترین گناه است؛ چون به عقیده من القاء شیطان به انسان است و کسی که ناامید شود هیچ حرکتی انجام نمیدهد.
دو نوع حس داریم؛ یکی حس درون که شامل پنج حس: بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه که درون بدن و قابل فهم و رویت هستند و دیگری پنج حس بیرون؛ یعنی آنهایی که در خواب با یک پیکره دیگر میبینیم و غیرقابل رویت، لمس و درک هستند و یک حس دیگر که رابط بین حسهای درون و بیرون است که به حس ششم معروف است و اطلاعات حسهای بیرون را بهصورت الهام به انسان خبر میدهد که در مجموع یازده حس میشود. گفتیم که حسهای بیرون قابل رویت نیستند و همنام خودشان را مییابند و بحث ما درباره حواس بیرون بدن هستند که قابل لمس نیستند.
در انسانها باید حسها همنام شوند تا بتوانند رد و بدل شوند و پی بردن به آنچه که وجود دارد تمنای دل میخواهد؛ یعنی باید دل و حس بخواهد که جویای دانستن و رسیدن شویم و وقتی تمنای دل داشتیم، الهام به آن شکل میدهد؛ ضمن اینکه الهام در جهت مثبت و منفی است و انسان در پی هر چیزی باشد از همان نوع به او الهام میشود؛ کسی که در مسیر تاریکی است مرتب به او الهام تاریکی میشود و تاریکی توانایی این را دارد که خودش را تکثیر کند؛ بهطور مثال کسی که مصرفکننده است چون در تاریکی قرار دارد هر روز مصرف مواد و تنوعش را زیادتر میکند.
انسان هر چه قدر بیشتر تزکیه و پالایش داشته باشد، الهامات بیشتری دریافت میکند و تراوش و دریافتش بیشتر میشود. حس مانند خداوند است و در تمام هستی و نیستی وجود دارد؛ اگر میخواهیم به خارج از جسم حرکت کنیم، باید بدانیم مبدأ، منشأ و ریشه از جسم است.
هر چیزی آغازی دارد. برای حرکت باید، یک وسیله قابل مشخص باشد تا از روی مشخص بودن آن بتوانیم مجهولات را پیدا کنیم؛ برای مثال: همین اعتیاد، اولین شرط این است که صورت مسئله اعتیاد را بدانیم که اعتیاد چه است. باید بعضی چیزها معلوم باشد تا مجهول را پیدا کرد. هر کاری میخواهیم بکنیم یک آغازی دارد و باید یک چیزی از آن مشخص باشد تا بتوانیم از روی آن بقیه مطالب را مشخص کنیم.
نویسنده و ویراستار: همسفر عفیفه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سعیده (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی بروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
40