«در مسائل حیاتی؛ به خداوند سپردن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن» هیچ موجودی در دنیا نیست که مسئولیتهایش یک طرفه باشد. برای مثال؛ پدر و فرزند در قبال هم مسئولیت دارند و همیشه مسئولیتها دو طرفه میباشند. حتی خداوند هم در قبال ما انسانها دارای مسئولیت میباشد و همانگونه هم ما در قبال خداوند مسئول هستیم و نمیتوانیم هرگز مسئولیتها را یک طرفه تصور کنیم. اکنون میخواهیم بدانیم خط و خطکشی این مسئولیتها در کجا است؟ اگر این خطها را ندانیم یک گریزگاه به وجود میآید.گریزگاه یک راه فرار است یعنی؛ همه مسئولیتها را به خداوند واگذار کنیم.
در وادی دوم و سوم آموختیم که بیشترین مسئولیت زندگیمان بر عهده خودمان است. گاهی اوقات ما انتظار داریم که خداوند تمام مشکلات و مسائل ما را حل کند، گویی خداوند فرمانبردار ما شده است که ما هر دستور و یا خواستهای داریم باید انجام دهد و ما را به خواستههایمان برساند،گاهی ما خداوند را با غول چراغ جادو اشتباه میگیریم که باید آرزوهای ما را برآورده کند. اما برخی به خداوند معتقد نیستند و میگویند: ما روی شانس حساب میکنیم، اما ما به آنها میگوییم که اینطور نیست؛ ما فقط بر روی تلاش و کوشش، اندیشه، تفکر و آموزش خودمان حساب میکنیم.
اگر ما کلیه وظایف و تکالیف خودمان را در مقابل خداوند و بندگان او انجام دهیم آن وقت میتوانیم از خداوند و نیروهای مافوق انتظار مساعدت و هدایت داشته باشیم. دستهای آسمانی فقط القاء افکار میکنند و هیج کاری انجام نمیدهند، مسئولیت کارها همه به عهده خود ما است. زمانی که انسان خلق شد بر سر یک دو راهی قرار گرفت و به او اختیار داده شد که هر راهی را میخواهد انتخاب کند؛ یکی کژی و دیگری راستی. در اینجا سؤالی مطرح میشود که؛ دعا و راز و نیایش چه زمانی میتواند به صورت مطلوب مؤثر واقع گردد؟ زمانی که ما در مسیر ارزشها و صراط مستقیم حرکت کنیم و از فرامین الهی پیروی کنیم و مسئولیت زندگی خود را بپذیریم و از هیچ تلاشی هم فرو گذار نباشیم.
وقتی انسانی کوهی از مشکلات و افکارش پریشان است و استرس و بیماری افسردگی دارد و شبها خوابش نمیبرد، خوب این فرد هنوز قدرت مطلق خود را نشناخته است. اگر افکار و اندیشه ما منفی باشد روی جسم ما اثر میگذارد مثلاً روی دستگاه گوارش ما هم اثر میگذارد. انسان اگر از گفتارها و نوشتارها جلوتر نباشد نمیتواند به صحت و سقم، درستی و یا نادرستی آن گفتهها پی ببرد. خداوند آنقدر عظیم و بزرگ و قدرتمند است که ما نمیتوانیم آن را ببینیم، برای مثال ما روی کره زمین ایستادهایم اما نمیتوانیم آن را ببینیم.
ما اگر بخواهیم نیروی قدرت مطلق را بشناسیم باید از دروازه خود عبور کنیم؛ یعنی انسان اول باید خودش را بشناسد تا خدا را بشناسد؛ یعنی یکسری اطلاعات در مورد صور آشکار و صور پنهان پیدا کند. اگر هسته انسان را بشکافیم، انسان شامل دو بخش است: ۱- هسته جسم؛ که کاملاً قابل رؤیت است. ۲- هسته خارجی؛ که همان بقایایی است که بعد از مرگ یا خواب از انسان جدا میشود و به مکانهای دیگر میرود. اگر ما در بعد جسمی به درون خودمان نگاه کنیم و خوب هسته انسان را بشکافیم به مرکزیت آن و بخارات هستی میرسیم و به جهانهای دیگر پی میبریم و میتوانیم مشکلات بعد جسمی خودمان را پیدا کنیم.
این امواج هستند که متراکم شدهاند تا ماده به وجود آمده و از شکافتن ماده دوباره میتوانیم به امواج برسیم به نفس و روح برسیم. در خارج از جسم ما یک جهان نیست بلکه جهانهای متعددی وجود دارد که شامل آخرت هم میشود و هرکسی بخواهد به این مکانها برود باید لطف فر ایزدی با او همراه باشد و این فقط با تزکیه و پالایش میتواند انسان را به آن مرحله برساند. فیزیک آن چیزی است که ما میشناسیم، متافیزیک آنچیزی است که ما نمیشناسیم.
نویسنده : همسفر فرحناز رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون دوازدهم)
منبع: سیدی وادی چهارم بخش ۱
رابط خبری:همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر خدیجه(لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر پریناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هجدهم)
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
57