جلسه دوم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی ابنسینا به استادی راهنمای ویلیام وایت همسفر زهرا، نگهبانی همسفر پهلوان سهیلا و دبیری همسفر رویا با دستورجلسه (وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من) روز سهشنبه در تاریخ ۱۴۰۳/۱۱/۲ رآس ساعت ۱۲:۴۵ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
در ابتدا خدای خود را شکر میکنم که پس از سه سال این جایگاه را تجربه کردم، در کنگره هستم و از استاد سردار سپاسگزار هستم که لیاقت خدمت در این جایگاه را به بنده دادند. وادی دوازدهم «در آخر امر، امر اول اجرا میشود». این وادی یکی از پرمعناترین وادیها است؛ زیرا خود من اوایل، در جلسه که به وادی دوازدهم میرسیدم، روی این وادی متوقف میشدم که چه معنایی دارد و تلفظ آن را هم نمیدانستم که کجا نقطه و کجا سوال دارد؛ ولی در ادامه متوجه شدم و این وادی برای من شکافته شد و نقطه عطف همه وادیها است دقیقا مانند قران که از خلقت و بدو آفرینش شروع میکند.
یعنی از نقطه الست که انسان پیمان بست، شروع به صحبت میکند و میگوید تو بزرگتر از آن چیزی هستی که فکر میکنی و بایستی فراتر از قفس خارج شوی و اندیشه خود را باز کنی. دوران کودکی خوبی داشتم غصه چیزی را نمیخوردم و مشکلات بر من اثر نمیکرد؛ ولی وقتی وارد زندگی مشترک شدم تازه متوجه رنج، عذاب و درد شدم و ازدواج سکوی پرتاب من بود و همیشه به خدای خود میگفتم که کاش از همان ابتدا سختی را به من نشان میدادی که بدانم چیست؛ ولی الان متوجه میشوم که ازدواج سکوی پرتاب من بود که از روز اول با رنج بود و یکی از مشکلات بزرگ من مشکل مالی بود و خیلی تلاش میکردم که اوضاع زندگی را بهتر کنم و خیلی اصرار داشتم که به همه چیز برسم و فرزندانم در آسایش و آرامش زندگی کنند.
مسافر من آدم منفعلی بود و اصلا برایش مهم نبود و این خیلی مسئله برای من رنجآور بود؛ ولی حالا خدا را شکر میکنم که نشد و نباید میشد، زیرا من قانون را نمیدانستم و وقتی در آن زمان، من به نقطهای میرسیدم که پول داشته باشم و نمیدانستم که بخشش و رها کردن چیست، مانند کسانی که در اطراف ما هستند، پول دارند و ما آنها را میبینیم که نمیتوانند زندگی کنند و تفریح و گردش داشته باشند. به قول آقای مهندس، فرمان نیست که بخورد، بگردد و ببخشش داشته باشد و من هم اینطوری بودم، نمیدانستم بخشش چهجوری است.
چیزهایی از قبل شنیده بودم و دوست هم داشتم؛ ولی بخشش و رها کردن به معنای واقعی را نمیدانستم. شاید از نظر مالی به آن چیزی که میخواستم، نرسیدم؛ ولی خدا را شکر، گرههایی در درونم باز شده که قیمتی ندارد؛ چون انسان ذاتش غنی و ثروتمند است و فقر و ثروتی که هیچ منفعتی برایش ندارد، درسی است که بایستی پس بدهد. وقتی در وادی دوازدهم از مثلث تغییر، تبدیل و ترخیص عبور نکنی، مانند آن است که پولدار و غنی شدهای ؛ ولی ترخیص نشدهای و هنوز فقیر هستی و من داشتم همین کار را میکردم و خدا را شکر که نشد و اگر میشد، خیلی تخریب برای خود ایجاد میکردم و نمیدانستم که نبایست فخر بفروشم، پز بدهم و من اینطوری بودم که فلانی ندارد و من دارم.
خدا را شکر که نتیجه ندادنها چقدر خوب بود و اگر نتیجه میداد آیا حالا من اینجا بودم؟ اگر مسافر من، سلامت بود آنوقت گرههای من چهجوری باز میشد؟ کنگره سکوی پرتاب ما هست و خدا در بدو تولد ما چند راه در مسیر ما قرار داده و گفت: صراط مستقیم همین کنگره است و خداوند در بدو تولد در گوش ما زمزمه کرد و ما داریم با این شاهراهها در کنگره به سلامتی، زیبایی و ثروت میرسیم، نه به آن چیزی که من قبلا میخواستم و من الان غنی نیستم؛ ولی در درون، غنی هستم و مشکلات خیلی زیاد است و به سمت سرازیری میرود و مسافرم با سفر سیگارش خیلی به چالش افتاد و من تغییرات زیادی داشتم، دیدگاه من عوض شده و به رهایی رسیدهام که کلید همه مشکلات است.
چرا یک درخت خودش را به طبیعت میسپارد؟ چون زمستان، بهار، تابستان و پاییز میگذرد و رها است، نمیجنگد و نمیگوید که من زمستان را نمیخواهم؛ چون میداند که زمستان مقدمه بهار است. آقای مهندس همیشه از طبیعت الگو میگیرند و همه چیز را به زیبایی میبیند. ما نمیبینیم و ما برای اینکه خواسته داشته باشیم و حسهای ما باز شود از برگ باغچه هم بایستی درس بگیریم و من رها شدن را از طبیعت یاد گرفتم و اینکه یک پرنده خودش را به زندگی میسپارد و زندگی میکند؛ اما انسان همیشه در حال جنگ است و این همان رها کردن است.
ما گاهی رها کردن و ول کردن را تشخیص نمیدهیم، ولی یک پرنده ول نمیکند، رها زندگی میکند و ما هم جزئی از این طبیعت هستیم. اگر خودم را از این طبیعت جدا کنم، دوباره اصرار به رسیدنها ولی ترخیص نشدنها تکرار میشود. قبل از کنگره فکر میکردم در مسیر سلامتی هستم چون گره داشتم و تغییر، تبدیل و ترخیص نشده بودم و این مثلث در زندگی من جاری نبود اما حال در مسائل مالی سعی میکنم این مثلث را اجرا کنم و همیشه به خدا میگویم تو که از درون من آگاه هستی، به اندازه ظرفیت من بده و اگر ظرفیت نیست؛ آنوقت خودت میدانی. به قول قدیمیها که میگویند خداوند نه بخیل و نه ندار است و عاشق بندههای خود است و اگر بخواهد، میدهد و اگر نمیدهد مصلحتی دارد و تمام هستی در دستان او است؛ پس میتواند ببخشد در صورتیکه گرههای وجودی من باز شود و به اندازه آن بخشش، ظرفیت داشته باشم.
تایپ: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون دهم)
عکاس خبری: همسفر اعظم رهجوی رهاتما همسفر فرنگیس (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
81