English Version
This Site Is Available In English

کلید تغییر من در کنگره آموزش بود

کلید تغییر من در کنگره آموزش بود

جلسه ی سوم از دور سوم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی قشم با استادی مسافر ابوذر و نگهبانی مسافر پیمان و دبیری مسافر عبدالرحمان با دستور جلسه ی ( وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من) در تاریخ دوم بهمن ماه 1403 ساعت 17 در محل دانشگاه کنگره 60 آغاز به کار نمود . 

خلاصه سخنان استاد : 

سلام دوستان ابوذر هستم یک مسافر ؛  دستور جلسه ی این هفته وادی دوازدهم است ، چیزایی که برای من خیلی جالب بود در وادی دوازدهم اختیار بود ، زمان بود و  مثلث القا تحرک  ، تغییر ، تبدیل و ترخیص این‌ها واژه‌هایی بود که چندین  مرتبه خوانده بودم و برای من سوال پیدا شده بود که این‌ها یعنی چی ؟ این‌ها چرا توی این وادی باید بیاید ؟ تا زمانی که من به درمان رسیدم ؛ آنگاه نگاهی به عقب انداختم دیدم زمانی که می خواستم وارد کنگره بشوم یک تغییر حسی در من به وجود آمد به واسطه آشنایی با پسر خاله‌ام که دیدم چقدر تغییر کرده است ، این حس باعث شد که وارد کنگره بشوم و داستان برای من از اینجا شروع شد . آقا رضا حرف خیلی قشنگی زدن "توی کنگره در به روی همه باز است هم برای آمدن و هم برای رفتن هیچکس به اجبار اینجا نیست و دقیقاً کسانی که می آیند اینجا در اختیار کامل هستند ؛ در روزهای اول که وارد کنگره شدم می‌خواستم فقط اعتیادم را درمان کنم ماندن من کاملاً بر حسب اختیار  بود و شروع کردم کارهایی را که به من گفته بودند را انجام دادم و ذره ذره تغییر در من ایجاد شد ،  آن نکته‌ای که باعث تغییر در من شد آموزشی بود که در کنگره می‌دیدم ؛ از الگوهایی که در کنگره  می‌دیدم علامت سؤالی که برای من به وجود آمده بود  جوابش در آن کسانی بود که داشتند خدمت می‌کردند ، آن کسی که مشارکت می‌کرد ، از  سفر اولی که از من خیلی دیرتر آمده بود کنگره ، جوابم را از آنها می‌گرفتم ؛ از خواب خوب و اینها  القا بود .

القا به دو صورت داریم هم القاء مثبت و هم القاء منفی ؛ اگر شما به یک موضوع بصورت منفی فکر کنید دقیقاً همه چیز دست به دست همدیگر می دهند که آن موضوع منفی برای شما بزرگ و بزرگتر بشود اما اگر کار خودت را انجام بدهی و آن کارها برای اصلاح خودت و درمان خودت باشد همه چیز دست به دست همدیگر می دهد و تو را به طرف یک نقطه مثبت راهنمایی می‌کند و یک چیزی در مورد تحرک بگویم معنی تحرک این بود که زندگی مانند دوچرخه سواری است اگر رکاب بزنی بطرف جلو حرکت می کنی اما اگر رکاب نزنی به زمین می‌ خوری خدا را شکر می‌کنم که اینجا هستم و امیدوارم بتوانم خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم چون هیچ چیز در این دنیای مادی ماندگار نیست . 

 

ویرایش و تایپ : مسافر عبدالرحمان ( رهجوی لژیون دوم ) 

بازنگری و ارسال : مسافر علی ( رهجوی لژیون یکم ) 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .