دوازدهمین جلسه از دوره چهلویکم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی ستارخان به استادی همسفر عالمه، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی دوازدهم (در آخر امر، امر اول اجرا میشود.) و تأثیر آن روی من» روز سهشنبه 2 بهمنماه 1403 ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
«وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» چه بسا چیزی را نمیپسندی و در آن خیری برای توست و چه بسا چیزی را میپسندی و در آن شری برای توست که خدا میداند و تو نمیدانی. این پیام را در کنگره داشتیم که میگوید: «تفکر، خواست و خیال شما همیشه آن چیزی نیست که شما میخواهید و میبینید؛ بلکه درست آن چیزی است که شما نمیبینید و نمیخواهید». زمان حال برای شما واقعی است و حقیقت جای دیگری است و خداوند به همه امور واقف است؛ پس یک جاهایی واقعاً الکی دست و پا نزنیم.
چهارده وادی کنگره نگرش عظیمی را به ما میدهد و نقش خیلی زیادی در درست زندگی کردن و چگونه زندگی کردن دارد؛ چون برگرفته از قوانین الهی است. قوانین الهی یکسری قوانین منطقی و کاملاً درست هستند و در نهایت به خیر ختم میشوند؛ پس اگر این وادیها را بهدرستی یاد بگیریم، عمل کنیم و مسیر درست را انتخاب کرده و چگونه زیستن را که آقای مهندس بارها در سیدیها به آن اشاره کردهاند یاد بگیریم در نهایت به آن هدف نهایی که صلح و آرامش است، میرسیم. یازده وادی را پشت سر گذاشتیم و به وادی دوازده رسیدیم. تک تک این وادیها هر کدام برای ما پیامی داشتند. بهتر است که دریافتکننده خوبی باشیم و این پیامها را دریافت کنیم. وادی دوازدهم به ما میگوید که حرکت کن، انرژی مصرف کن و بهای آن را هم بپرداز.
امر اول چیست؟ آن خواست و نیت ماست. یک موضوعی است که وقتی در ذهنمان میآوریم، بلافاصله میتواند به واقعیت تبدیل شود، برای مثال: من دلم قورمهسبزی میخواهد و آن را در ذهن خود دارم. در واقعیت ما حرکت میکنیم یکسری فرآیند و مراحل را باید طی کنیم تا به آن هدف برسیم؛ البته منظورم رسیدن به هدف از مسیر درست است نه هر مسیری. وقتیکه به هدف رسیدیم، آنجا آخر امر است و آن امر اولی که نیت و خواستهتان بوده اجرا شده است. وادی دوازدهم یک قانون است و در تمام سطوح زندگی ما بهکار میرود؛ اگر به کارهای روزمره زندگیمان نگاه کنیم میبینیم که برای رسیدن به هر خواستهای باید زمان صرف کنیم؛ پس اینجا بحث زمان مطرح میشود. در مثال ما زمان مستتر بود و هیچوقت نمیتوانیم زمان را حذف کنیم چرا؟ چون وقتی زمان را حذف کنیم به مشکلات عدیده برمیخوریم. میتوانیم زمان را کوتاه کنیم؛ ولی نمیتوانیم حذفش کنیم، مثلا: به جای سفر با قطار با هواپیما سفر کنیم. در کنار زمان ما میتوانیم مثلث تغییر، تبدیل و ترخیص را داشته باشیم، مثلا: ما میخواهیم بچهدار شویم خواسته را داریم، اقدام میکنیم، نطفه شکل میگیرد و نهماه زمان میبرد که آن تغییرات فیزیولوژیکی و بیولوژیکی انجام شود و البته مراقبتهای ما هم روی آن اثر دارد و در نهایت این تغییرات صورت گرفته است و یک ضلع آن مثلث بعد از نه ماه تبدیل به یک بچه شده و وقتیکه تبدیل بهطور کامل صورت گرفت، نوزاد متولد میشود که همان ترخیص است. حالا ما به هر دلیلی میخواهیم این زمان را کم کنیم و ماه ششم یا هفتم بچه را درآوریم. آیا میشود؟ میدانید چه معضل و مشکلی را بهوجود میآورد؟ داریم یکسری از مادرهایی که برای سرراست شدن تاریخ تولد، چند هفته زودتر بچه را بهدنیا میآورند. ما نمیدانیم بعدها این مادر و فرزند چه مشکلاتی را خواهند داشت؛ بنابراین ما نمیتوانیم در زمان دست ببریم.
ابتدا دلیل حضور من در کنگره رهایی مسافرم بود و بهخاطر خودم نیامدم. من آمدم مسافرم درمان شود و دیدم خودم اعتیادهایی دارم که شاید از مسافرم هم بدتر باشد. ما بهعنوان مسافر و همسفر از آن پلهها پایین میآییم، تصمیم درستی را گرفتهایم، خواست درونی هم داریم و راه درست را انتخاب کردهایم و میخواهیم که تغییرات مثبت داشته باشیم. اینجا یک مثلث دیگری رسم میشود که اضلاع آن القا، احیا و تحرک میباشد. وقتی خواسته ما مثبت باشد، خدا میگوید: من به شما وعده میدهم، تمام نیروهای الهی را بهسمت شما میفرستم و ما در کنگره این را به وضوح دیدهایم که از آن پلهها پایین آمدیم ایجنت، مرزبان، راهنماها و هر کسی که میتوانست؛ حتی شاید سفراولی بودند، همه به سمت ما میآمدند؛ پس تغییرات مثبت، القای مثبت را به دنبال دارد و در مرحله بعدی خدا نیروهایش را میفرستد که همان احیاءکنندگان هستند و انسانهای دربند را که فرقی با مرده ندارند، احیاء میکنند.
در رأس بزرگترین احیاءکننده خداوند است و برای ما در کنگره، اول آقای مهندس، خانواده ایشان و همه دستاندرکارانی که در کنار آقای مهندس هستند و از همه مهمتر راهنماها که واقعاً ما را از تاریکی نجات میدهند و درد و رنج ما را کاهش میدهند. ضلع بعدی تحرک است که باید حرکت کنیم. در وادی هشتم داشتیم که «با حرکت راه نمایان میشود». ما خواسته را داریم؛ ولی اگر ساکن باشیم به نتیجه نمیرسیم؛ پس خواسته را داریم، حرکت میکنیم و مسیرمان هم باید درست باشد. همان بذری که اول گفتم باید سالم و درست بکاریم در مسیر درست حرکت کنیم تا تغییر شکل بگیرد و تبدیل انجام شود. خواسته اول مصرفکننده درمان است آیا امکان دارد که فردا درمان شود؟ یک هفته دیگر درمان میشود؟ نه تمام ارگانها و کلینیکهایی که اینطور وعدهها را میدهند همهشان به شکست میخورند. مصرفکننده خواست واقعیاش درمان بوده و طی زمان فرمانبرداری کرده، سیدی نوشته، دارو را سر وقت مصرف کرده و یکمسیر درست را جلو رفته تا تبدیل صورت گرفته و از یک انسان نامتعادل و مصرفکننده به یک انسان متعادل تبدیل شده است. حالا روز رهایی فرا میرسد و چه زیبا ترخیص صورت میگیرد که لحظه گرفتن گل رهایی از دستان آقای مهندس واقعاً شیرین است و آنجا دیگر بیزمانی را حس میکنی؛ چون خودم احساسش کردم. در آن لحظاتی که گل رهایی را میگرفتیم، برای من کاملاً بیزمانی بود. برای همه آنهایی که خواستار رهایی هستند آرزو میکنم که آن گل رهایی را بگیرند. وادی دوازدهم مسیر هستی را به تصویر میکشد. کلمه به کلمهاش بسیار قشنگ است. امیدوارم که همه ما در زندگی استفاده کنیم و جلو برویم.
مرحله ۳۰ سیدی همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) و همسفر منیره رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
تایپ و ویرایش: راهنمای ویلیام همسفر سپیده رهجوی راهنما همسفر مونا (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مشکناز رهجوی راهنما همسفر مونا (لژیون پنجم)
ارسال: نگهبان سایت همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم)
مرزبان کشیک همسفر هاجر
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
158