بدون حس، هیچ حرکتی انجام نمیگیرد. وقتی در یک دانشگاه یا مدرسه در یک رشته یا پایهای درس میخوانید، مخاطب مشخص است؛ اما در کنگره۶۰ مخاطب مشخص نیست. مخاطب شخصی است، که در بالاترین درجه قرار دارد و حتی اگر سواد ابتدایی داشته باشد، مطالب بهقدری واضح بیان میشوند که هرکس به اندازه خود از آنها برداشت میکند. تازهواردین ۴۰ سیدی را مینویسند، که شامل وادیها و دیگر مطالب است. برای درمان اعتیاد جسم، روان و جهانبینی لازم است که هر کدام بحث جداگانهای دارد. در مبحث جسم، به فیزیولوژی بدن پرداخته میشود و در مورد جهانبینی نیز درسهایی آموزش داده میشود، که شامل مراحل و گامهای گوناگون و پرباری است. در مورد روان، ابتدا باید بپرسیم که روان چیست؟ در بسیاری جوامع و از سوی افراد بزرگ، اعتیاد را یک بیماری لاعلاج و غیرقابل درمان و پیشرونده میدانند؛ اما در کنگره این تفکر وجود ندارد. ما برای هر چیزی ابتدا باید تفکر لازم را انجام دهد و ابزار لازم برای رسیدن به هدف موردنظر خود را فراهم کند، تا به موفقیت و کامیابی برسد.
همانطور که میدانید، آبروی علم به عمل آن است. اگر علمی عمل کرد و نتیجه داد، قابلقبول است. در مورد حس، جناب مهندس میفرمایند که: «پنج حس درونی داریم که شامل بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی است و پنج حس بیرونی، که قابل مشاهده نیستند، مگر همنام آن باشد و با هفت اندام دیگر رابطه نزدیکی دارد. حس ششم نیز رابطهی بین حس درون و بیرون است.» بدون حس، هیچ حرکتی صورت نمیگیرد، چه در صور آشکار و چه در صور پنهان؛ مانند حس گرسنگی تا زمانی که گرسنه نباشید، نمیتوانید گرسنگی را بفهمید و درک کنید. مانند حس امید و ناامیدی، کینه و تنفر که میتواند هم مثبت و هم منفی باشد. برای انجام هر کاری، اول باید حس در انسان وجود داشته باشد، اگر حس نباشد هیچ حرکتی نمیشود و منشاء تمام حرکتها حس ما است. حس خشم و تنفر رابطه تنگاتنگی با هم دارند. وقتی تنفر دارید، حس خشم نیز همراه آن میشود. زمانیکه انسان خشمگین میشود، ضریب هوشی او پایین میآید. جناب مهندس توضیح دادند که: «ضریب هوشی آدم تیزهوش ۱۲۰، نابغه ۱۴۰، آدم معمولی ۱۰۰، خنگ ۸۰ و کودن ۶۰ است. در موقع خشم، ضریب هوشی آدم تقسیم بر ۳ میشود و اگر آدم تیزهوشی نیز باشد، میشود کودن.» پس ترس و خشم، تفکر را از بین میبرد و حسها خود را تقویت میکنند و بیشتر میشوند؛ یعنی اگر ناامید باشید، مرتب ناامیدتر میشوید. زمانی ما میتوانیم حسهای برون را بفهمیم که همنام خودشان باشند؛ مانند حس یک مگس به یک مگس دیگر، یا زنبور به زنبور دیگر، حس بین اینها که همان حس ششم است، باعث اشتراک این دو حس میشود و توسط القاء و الهام انجام میشود. این القاء و الهامات میتواند هم مثبت باشد و هم منفی و این بستگی به خود انسان دارد، که کدام را انتخاب کند. تنها راه القاء و الهامات مثبت، تزکیه و پالایش است، که مانند یک عطر عمل میکند.
هر چیزی آغازی دارد، مانند اعتیاد که صورت مسئلهی آن در کنگره۶۰ توسط جناب مهندس پیدا شده است. اعتیاد، جایگزینی موادمخدر بیرونی بهجای مواد مخدر درونی است و حالا راهحل چیست؟ وقتی راهحل را پیدا کردیم، مسئله و معضل حل میشود. بههمین دلیل در کنگره۶۰، همه به درمان میرسند. بهطور مثال شما با شخصی دوست هستید؛ اما درجه دوستی شما مشخص نیست. اینجا باید امتحان یا نیرنگی باشد، تا مشخص شود اگر مشکلی پیش بیاید، آیا آن شخص باز هم با شما دوست است؟ آیا تصورات ذهن جزء حس است؟ اگر شما حس نداشته باشید، هیچ حرکتی صورت نمیگیرد، چه در خواب باشید و چه دربیداری. همیشه وسیله اختیار نیست. شما به یک لیوان نگاه میکنید؛ اما ذهن شما در جای دیگر، در زمان و مکان دیگری سیر میکند. وقتی به حال خود برمیگردید، میبینید یک یا چند دقیقه گذشته است؛ ولی در بُعد دیگری بودهاید. اینجا تفکر و اندیشه هیچ نقشی در این موضوع ندارد؛ بلکه خودبهخود بوده است و پایه آن، همان تفکرات گذشته است و دیدن و سفر در جاهایی که خود به یاد نداریم، ولی حضور داریم، مانند خواب. آن نیرویی که ما را به جاهای مختلف میبرد و دوباره میآورد همان حسهایی است، که با فرمان انجام میگیرد. کار همان حس است و در ضمیر ناخودآگاه ما میماند. پنج حس بیرون ما نیاز به ابزار ندارند و این به هر کسی داده نمیشود؛ مگر اینکه فرمان صادر شود.
نویسنده: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیونسوم)
ویرایش: همسفر حلیمه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیونسوم)
ارسال : همسفر مرضیه دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیرجند
- تعداد بازدید از این مطلب :
35