استاد در این سیدی میفرمایند: در دبیرستان یا دبستان یا دانشگاه افراد در یک سطح در یک کلاس قرار دارند؛ ولی در کنگره افرادی که آموزش جهانبینی را دریافت میکنند در سطوح متفاوتی هستند؛ از فرد با تحصیلات ابتدایی تا فرد با بالاترین مدارج تحصیلی در کنگره وجود دارند؛ بنابراین لازم نیست همه شما تمام مطالب یک سیدی را فرا بگیرید؛ هر فرد متناسب با اندازه خودش، اینکه سوادش در حد ابتدایی است یا تحصیلات بالا و یا یک سفر اولی است یا سفر دومی میتواند از صحبتهای من برداشت کند. سفر لولیها در ابتدا باید ۴۰ سیدی را گوش کنند و بنویسند تا آموزش بگیرند.
استاد روی بحث روان صحبت کردند و فرمودند: در کنگره روان مجدد تعریف میشود؛ زیرا تعاریف خارج از کنگره در راستیآزمایی نتیجهای ندادهاند و تعریف واحدی نداریم؛ چراکه ما باید تعریف واحدی از یک موضوع داشته باشیم تا بتوانیم به آن نزدیک شویم. وقتی فرد در یک زمینه کارشناس است باید بتواند بگوید آن موضوع چه هست و یک کارشناس روان نیز باید بتواند بگوید روان چه هست؛ مانند مثلث که در همه جا سه ضلع دارد و مجموع زوایای آن ۱۸۰ است.
حسهای درون بدن و بیرون باعث و واسطه حرکت در صور پنهان و صور آشکار ما هستند. حسهای برون قابل دیدن نیستند. مرکز حسها در قلب واقع شده است. حس مانند یک گیرنده عمل میکند؛ مثل حس گرسنگی، تشنگی، انتقام، خوابیدن، ورزش کردن، مالاندوزی، درمان اعتیاد و ... منشأ تمام حرکتهای ما حس است؛ اگر حسی نباشد حرکتی وجود ندارد. وضعیت حس ما روی واکنشهای ما بسیار تأثیرگذار است؛ فردی با حس خوب از کنار مسائل بهراحتی عبور میکند و فرد دیگری با حس بد فوری بههم میریزد و درگیر میشود. گفتیم که در زمان خشم ضریب هوشی ما تقسیم بر ۳ میشود؛ یعنی ضریب هوشی یک فردی که ۱۲۰ است و جزء تیزهوشان است، وقتی دچار خشموعصبانیت میشود به ۴۰ میرسد که از ضریب هوشی یک فرد کودن که ۶۰ است هم پایینتر میآید و باعث میشود فرد احمق شود و یک واقعه خیلی معمولی را تبدیل به یک فاجعه کند.
بدترین گناه و بدترین حس، حس ناامیدی است؛ زیرا فرد دیگر هیچ حرکتی انجام نمیدهد و ناامیدی مرتب تکثیر میشود و فرد را به قهقرا میبرد. حس خدمت و کمک به دیگران باعث میشود که ما بتوانیم به دیگران یاری برسانیم؛ مثل راهنما شدن، مرزبان شدن، ایجنت شدن و ... این حس است که فرد را در این مسیر قرار میدهد. حسهایی که درون بدن ما هستند و قابل فهم هستند؛ مانند چشایی، بینایی، شنوائی، بویایی و لامسه، حس درون نامیده میشوند و حسهای که در خواب داریم و در پیکره دیگر ما هست و قابل رؤیت نیستند حسهای بیرون نامیده میشوند و حس ششم رابطه بین حسهای درون و بیرون است.
حسها از نوع خودشان را مییابند و برای یکدیگر قابل درک هستند. ما حس فرد دیگری به خودمان را نمیتوانیم ببینیم، فقط میتوانیم درک کنیم؛ مانند حس زنبور عسل به زنبور عسل دیگر که فقط یک زنبور عسل است که میتواند این حس را درک کند یا حس یک پروانه به پروانه دیگر و ... اگر همنام خودش باشد، میتواند آن حس را درک کند.
برای انجام هر کاری باید تمنای دل داشت و حس شما بخواهد؛ مثلا بخواهی در مورد آیات قرآن به یک فهمی برسی؛ در آن زمان است که الهام به آن شکل میدهد. الهام جنبه مثبت و منفی دارد و بستگی به تمنا و خواست ما الهام صورت میپذیرد. انسان در پی هر چه هست و در هر جهتی هست همان به او القاء میشود. القاء در قالب تصویر به آن الهام میشود تا مسیر را دریابد. فردی که دنبال مسائل مثبت است، الهام مثبت میگیرد و کسی که به سمت تاریکیها میرود، الهام منفی میگیرد. هرچقدر انسان تزکیهاش بیشتر باشد، الهام بیشتری دریافت میکند. تا زمانی که پالایش نشویم فایدهای ندارد و الهام درستی دریافت نمیکنیم.
استاد نیز فرمودند: هر چیزی آغاز و ریشه و پایهای دارد و ما از روی صورت مسئله به معلومات و مجهولات پی میبریم تا بتوانیم مسئله را شناخته و حل کنیم. صورت مسئله باید یک بخش معلوم را داشته باشد تا بتوانیم بقیه مطالب را مشخص کنیم.
برداشت از سیدی «خشم» مهندس حسین دژاکام
نویسنده: همسفر شیرین رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون هجدهم)
رابط خبری: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون هجدهم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
373