جلسه یازدهم از دوره دوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی صبا به استادی راهنما همسفر زری ، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر نسرین بادستور جلسه <<وادی دوازدهم«در آخر امر، امر اول اجرا میشود»و تاثیر آن روی من>>روز سهشنبه ۲ بهمن ماه، سال ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد
خلاصه سخنان استاد:
میدانیم وادیها در حقیقت همان کلامالله و قوانین هستی است، که در کلام آقای مهندس جاری شده و ایشان به زبان سادهتر به ما یاد میدهند.
وقتی در وادی دوازدهم میگوید در آخر امر، امر اول اجرا میشود این امر اول و امر آخر چیست؟ اصلا چرا امر؟ امر یعنی آن دستور یا فرمانی که ما به فکر میدهیم؛ تا به مرحله اجرا برسد. چه چیزی و چه کاری باید انجام بدهیم، تا این اتفاق بیفتد و این فکر ما به مرحله انجام و اجرا برسد؟
امر اول، همان خواسته و نیاز درونی ما است؛ اما آخر امر، نتیجه لازمی است، که آرامش و آسایش من را به وجود میآورد؛ البته به شرطی که در مسیر صراط مستقیم باشم.
ما در ظاهر برای درمان مصرفکنندههای خود به کنگره آمدهایم؛ اما وقتی وارد شدیم؛ دیدیم این جا فراتر از ترک اعتیادی است؛ که ما جاهای دیگر دنبال آن بودیم.
بحث درمان پیش آمد؛ بعد از اینکه وارد پروسه درمان شدیم، دیدیم که درمان، یک بخش بسیار کوچکی از این پروسه است. ۹۵ درصد ما در قالب آموزشها و تجربیات، روش درست زیستن را یاد میگیریم.
خداوند زمانی که جهان هستی را شکل داد، ذرات عشق را در جهان هستی دمید و وقتی ما را به عنوان انسان خلق کرد هم ذرات عشق را دمید و هم بخشی از وجود خودش را در ما گذاشت. ما میگوییم تکهای از وجود خداوند در زمین هستیم و در اصطلاح اشرف مخلوقاتیم؛ آیا هستیم؟ یا خیر؟ اعمال و کردار ما مشخص میکند و اینکه ما چگونه به این مرحله برسیم؟ ما چگونه به اون صفتی برسیم؛ که از ما به عنوان اشرف مخلوقات یاد میکنند؟ ما باید بتوانیم از آموزشهایی که میگیریم و تجربیاتی که در مسیر زندگی کسب میکنیم؛ به آن اشرف مخلوقات، آن تکامل انسانی و مقام والا انسانی برسیم.
ما همسفران یک زمانی میگفتیم خوب به ما چه ربطی دارد که باید در کنار مسافران باشیم؟ اگر قرار است به مسئله انسانیت برسیم، متوجه میشویم که به ما مربوط میشود. یک زمانی من زری به عنوان همسر مصرفکننده فکر میکردم من هیچ مشکلی ندارم و فقط مسافرم مشکل دارد و تمام مشکلاتی که داریم به واسطه ایشان شکل میگیرد؛ ولی وقتی به کنگره آمدم؛ دیدم خود من سرشار از ضدارزشهایی هستم، که در من مستتر است.
آن مصرفکننده مشکلاتش در ظاهر او نمود پیدا کرده است و همه آن مشکلات را میبینند؛ اما من یک لباسی پوشیدم یا یک نقابی زدم، که دیگران نمیتوانند؛ ببینند، من چه مشکلاتی دارم. در حقیقت خودم، خودم را گول میزنم؛ پس اگر به عنوان یک همسفر به این جا آمدهام، همسفر واقعی باشم.
آن بحثی که آقای مهندس در وادی دوازدهم مد نظر دارند و تاکید میکنند؛ که به مسافر خود زمان بدهم، باید به خودم هم زمان بدهم؛ تا در کنار مسافرم همراه و همقدم باشم و اجازه بدهم؛ تا در آن ۱۱-۱۰ ماه سفر، به درستی سفر کند. ما این همه وقت کنارش بودیم ۲یا۳ سال یا بیشتر ۱۰سال؟ من خودم زمانی که وارد کنگره شدیم ۱۲ یا ۱۳ سال از زندگی مشترک ما میگذشت؛ ولی نمیتوانستم قبول کنم؛ که این ۱۰ ماه وقت را هم به ایشان بدهم و در کنار او حرکت کنم. همه چیز در زمان خودش به درستی اتفاق میافتد.
من انسان آنقدر عجول هستم که میخواهم همه چیز خیلی سریع اتفاق بیفتد؛ اگر غیر از این بود من همه روشهای بد ترک اعتیاد را امتحان نمیکردم؛ که به زور، مسافرم ترک کند. از همسفر چیزی نمیخواهیم جز اینکه سرش به کار خودش و آموزشهای خود باشد، فرمانبردار باشد، حرف راهنمای خود را گوش دهد، سیدیهایش را به موقع بنویسد، سر ساعت آموزشی در جلسه حضور داشته باشد، مشارکت کند، از تجربیات خودش به دیگران انتقال دهد؛ که قطعا انرژی آن را شما دریافت میکنید.
مبحث دیگر در این وادی این است که هر چیزی که برای ما اتفاق میافتد حاصل اعمالی است که ما در گذشته انجام دادیم. از هر دست بگیریم از همان دست پس میگیریم؛ اگر قرار است گندم درو کنم باید گندم بکارم. آقای مهندس میگویند: قرار نیست جو بکاریم گندم درو کنیم، قرار نیست نفرت بکاریم عشق درو کنیم، قرار نیست کینه بکاریم و مهربانی درو کنیم.
همانطور که در دو سیدی اخیر (مکر و خشم) آقای مهندس به زیبایی در مورد حس صحبت کردهاند، حسهای ما خیلی زیبا انتقال داده میشود؛ پس بهتر است، حالا که آمدهایم اینجا حسهای خود را تغییر بدهیم و به جای اینکه خشم را رشد بدهیم، حسهای خوب را در خود پرورش داده و به اطرافیان انتقال بدهیم.
آقای مهندس در مورد خشم میگویند: زمانی که خشم داریم هوش ما یک سوم میشود یعنی دور از جون همه در حد یک آدم کودن میشویم، و این خیلی بد است.
من یک جاهایی نمیتوانستم جلو خشم خود را بگیرم و امیدوارم از این به بعد بتوانم خودم را کنترل کنم و حداقل خودم را پیدا کنم.
این آرزو را برای همه شما هم دارم؛ که بتوانیم در این مسیری که همه با هم در آن قرار گرفتیم و کشتی که همه با هم در آن نشستهایم، با آموزشهای درستی که میگیریم همه با هم به سر منزل مقصود برسیم.
مسئله آخر اینکه در وادی دوازدهم بحث درختکاری نیز مطرح است. درختکاری در کنگره۶۰ برای مسافران اتفاق افتاد. پارسال در پارک ولایت همراه با یک عده محدود از همسفران خدمتگزار خانم، درختکاری را انجام دادیم. جای کسانی که نبودند بسیار خالی بود، آرزو میکنم همه شما در درختکاری شرکت کنید.؛ اگر کسی نتوانست حضور داشته باشد، خودش در باغچه خانهاش درخت بکارد؛ یا یک گلدون گل را پرورش دهد و از آن نگهداری کند، تا انشالله انرژیهای آن به شما منتقل شود و هستی قطعا انرژی و تلاش ما را برای به ثمر نشستن یک موجود زنده دریافت میکند. ما با این کار به سلامتی طبیعت و جهان هستی کمک میکنیم؛ شاید خود ما ندانیم که چقدر به هستی آسیب زدهایم (چه در دوران قبل کنگره چه بعد از کنگره).
انشالله ما بتوانیم به زیبایی از طبیعت محافظت کنیم؛ تا این ثروت به آیندگان برسد.
تایپ: همسفر نسیم رهجو راهنما همسفر نرگس (لژیون اول)
عکاس: همسفر ناهید رهجو راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر رضوان رهجو راهنما همسفر نرگس (لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر نرگس (لژیون اول)
نمایندگی همسفران صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
146