English Version
This Site Is Available In English

طی طریق کردن و بودن در یک ساختار

طی طریق کردن و بودن در یک ساختار

جلسه نهم از دوره پنجاه‌ویکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی پرستار با استادی پهلوان همسفر فائزه، نگهبانی همسفر شیرین و دبیری همسفر اشرف با دستورجلسه «وادی دوازدهم (در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود) و تاثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۲بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

امیدوارم کسانی که در این مکان در حال آموزش و خدمت هستند بتوانند خیلی عالی و مطلوب نتیجه بگیرند؛  چون روزی می‌رسد که دیگر سوت پایان را می‌زنند و می‌گویند، شما تا این‌جا آمده‌اید و ترخیص اتفاق می‌افتد. روزی که انسان ترخیص می‌شود، متوجه می‌شود که چه چیزهایی را با خود داشته و چه اتفاق‌هایی را می‌توانسته برای خود بهتر و قوی‌تر رقم بزند.
خدا را شاکرم که توانستم حداقل پیش خود سربلند باشم و این اتفاق برایم بیفتد و وارد مرحله بعدی شوم.

دستور جلسه وادی دوازدهم تجلی‌‌هایی که برای من از آموزش‌های کنگره دارد این است که طی طریق کردن یک مسیر و بودن در یک ساختار از روز ابتدا که شروع می‌شود تا روز انتها که مرحله فصل ایجاد می‌شود که جایی را در پی دارد، چه نتایجی را می‌تواند برای من داشته باشد؟ برای من به عنوان انسانی که کنار یک مصرف‌کننده زندگی می‌کنم واقعاً نتیجه‌‌اش چه می‌تواند باشد؟ چه چیزی عاید من می‌شود؟ جز این‌که استرس داشته باشم یا ناراحت باشم، بالا و پایینی‌هایی که در فرآیند اعتیاد وجود دارد.

یکی از بزرگترین و بهترین عاملی که همیشه در این موضوع، واضح دیدم این است که انسان‌ها در فشار، پخته و بزرگ می‌شوند؛ شاید این حرف خیلی جاها درد داشته باشد. زمانی‌که به نقاط عطف خودم نگاه می‌کنم، هر نقطه‌ای که به من فشار وارد کرده، همان نقطه یک رویش و جهشی را برای من داشته است و دقیقاً در وادی دوازدهم این ابتدا و انتهایی که در برگشت امر وجود دارد را خیلی زیبا تفسیر می‌کند.

گاهی اوقات ممکن است من وارد یک بیماری شوم یا هر چیز دیگری جز اعتیاد باشد؛ زمانی‌که از این مرحله عبور می‌کنم، ممکن است شنیده باشیم که من دیگر آن آدم قبل نشدم، من دیگر آن حس قبل را نداشتم. وقتی آدم‌ها، یک سرزمین جدیدی را در درون و ذهن خودشان می‌بینند، در آن سرزمین زندگی می‌کنند و آدم‌ها و حس‌های جدیدی می‌بینند. سرزمین زندگی کردن با یک مسافری که درد دارد و بیمار است و هر نوسان و فرودش می‌تواند من را به صد یا صفر برساند؛ با سرزمینی که به عنوان یک همسفر می‌آیم در کنگره کنارش قرار می‌گیرم، کاملاً می‌تواند متفاوت باشد. چرا؟ چون دیدگاه فرق می‌کند، چون یک روزی من با خودم فکر می‌کردم که او این کارها را از عمد انجام می‌دهد، او با وجود این‌که می‌داند این کار اشتباه است باز هم انجامش می‌دهد. ولی امروز که آمدم کنگره و آموزش گرفتم، اولین چیزی که برای من روشن می‌شود این است که او نمی‌داند؛ اگر می‌دانست این کار را انجام نمی‌داد. زمانی‌که زهر موضوعی از آن جدا شود، من به عنوان یک همسفر می‌توانم خیلی منطقی به موضوع نگاه کنم. اثری که روی این موضوع و روی این بار می‌گذارم خیلی می‌تواند کمتر باشد و خیلی از موضوعاتی که در کنگره راجع به آن صحبت می‌شود مثل تعادل، حس خوب و نوع نگاه یا در سی‌دی آخری که جناب مهندس به زیبایی صحبت کردند در مورد حس است؛ حس اولین قوه‌ به کارگیری عقل انسان است. خدا نکند روزی برسد که انسان نتواند جواب‌گوی حسش باشد و نتواند کنترلش کند، اصلا ناخودآگاه انگار که دیگر چرخ نمی‌چرخد.

 تمام مسائل که  در یک مسیر وجود دارد؛ چیزی که می‌تواند این را روان کند و پیش ببرد، حس من است. در مسیر مسافر هم، خیالتان را راحت کنم مخصوصاً برای کسانی که سفر اولی هستند، این‌جا اساتید و پیش‌کسوت‌های عزیز نشسته‌اند؛ ولی این تجربه خود من در مسائل شخصی خودم است. تنها نقطه‌ای که من احساس کردم این در، دیگر باز نمی‌شود یا این در برای من بسته است، درست زمانی که حس نگاهم را به آن در عوض کردم؛ دیدم که این در از همان اول باز بوده و اصلاً بسته نیست، من اشتباه می‌بینم. زمانی‌که یک مسافر بد سفر می‌کند و در کنگره با شما همراه نیست؛ اگر یک همسفر بتواند این همراهیش را با مسافرش به صورت مستمر داشته باشد و ناامید نشود، قطعاً نتیجه مطلوب خواهد بود و در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود.

وقتی من به عنوان یک همسفر آمدم  تا یک فرآیندی را ایجاد کنم، قطعاً در آخر امر، من یک همسفر ترخیص می‌شوم؛ من دیگر فردی که کنار یک آدم مصرف‌کننده زندگی می‌کند ترخیص نمی‌شوم.

پیام سفر دوم می‌گوید: همسفران در آن مکان لامکان تو را یاری خواهند نمود؛ پس هستند کسانی که شما را  یاری کنند.
من باید نشان همسفر بودن را به دوش بکشم و در خود بنشانم که به عنوان یک همسفر بتوانم با مسافرم همراه باشم و قطعا در این مسیر خیلی از نیروها به یاری شما، تفکر شما و حس شما می‌آیند. امیدوارم همیشه در این مسیری که هستید، موفق باشید و بتوانید قدر همسفر بودن و این جایگاه را که خداوند اذنش را به شما داده است؛ بدانید.

خوشا به حال انسان‌هایی که آموزش‌ها و آرامش، این فضای عالی و عزیزانی که درد ما را حس می‌کنند و می‌دانم کسی را دارم برای این‌که به او تکیه کنم.

امسال سیزدهمین سالی است که من در کنگره هستم، امکان ندارد که یک روز در تفکر و احساسم به خاطر وجود آقای مهندس خدا را شکر نکنم. امروز خیلی چیزها برای من و خانواده‌ام با تمام فراز و فرودهایی که داشتیم گذشته است. بیرون آمدن آدم از یک منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را تصور کنید که انسان تا کجاها باید پیش برود.

لژیون سردار که واقعاً یکی از نقاط پررنگ و خیلی قوی برای زندگی من و همه اعضای خانواده‌ام بود. امسال  برادرم به لطف خدا و آقای مهندس پهلوان شدند. تمام آموزش‌ها، تک‌تک حس و حالی که در کنگره بوده؛ در تمام مراحل زندگی، شادی، غم، بالا و پایین کنار ما بوده و این موضوع را نمی‌توانم فراموش کنم.

لژیون سردار، استاد سردار و آقای مهندس دژاکام همه آن اتفاق‌هایی که در مسیر کنگره می‌افتد؛ همه یک چیز را می‌خواهد به من بگوید که ای انسان خداوند تو را می‌بیند؛ تو در مسیر قرار بگیر و ببین که یک نیروی برتر و چه کسانی از تو حمایت می‌کنند و چه کسانی دست تو را می‌گیرند. همیشه  هر اتفاقی که می‌افتد برای این است که من انسان متوجه شوم و سپاسگزار باشم و با توانم حرکت کنم. تفکر کسی که در لژیون سردار عضو است و به عنوان کسی که تعهد می‌کند پولی رو پرداخت کند، ارزشمند است که اصلاً ترس هیچ عددی نیست که بخواهد به عنوان یک بازدارنده عمل کند.

تایپ: همسفر پریسا لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم لژیون راهنما همسفر ملیحه (لژیون یازدهم) دبیر سایت
عکاس خبری: همسفر زهرا لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .