برداشت همسفر آمنه از سیدی وادی اول:
با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر آنچه است رو به زوال و نابودی است. وادی در معنا کلمه یعنی آبادی و برای رفتن به جایی باید از چندین آبادی گذر کنیم. در وادی اول یاد میگیریم که همه چیز چگونه پیدا و یا خلق میشود و برای این کار اولین قدم فکر است. فکر و اندیشه آغاز خلقکردن میباشد؛ بنابراین نیروی القاء، احیاء و تحرک لازم است؛ مثل کلام خدا که به ما القاء میشود. نیروی احیاء هم یعنی حی یا زندهشدن،در اینجا ما به هر چه که فکر کنیم به همان تبدیل میشویم؛ مثلا به مریضی و ناخوشی فکر کنیم، مریض میشویم و اگر به سلامتی و شادی فکر کنیم سلامتی و شادی وارد زندگی ما میشود .الان ما همان چیزی هستیم که قبلا فکرش را کردهایم. اگر برای ما مشکلی پیش بیاید باید دنبال راهحل آن باشیم، نه اینکه بگوییم چرا این مشکل برای من بهوجود آمده است؟ انسانهای باهوش و دانا همیشه عقلشان جلوتر از زبانشان است و به همین علت هیچوقت دچار مشکل نمیشوند. اگر نتوانستیم تصمیم درستی بگیریم خوب است که با دیگران مشورت کنیم؛ ولی تصمیم نهایی باید به عهده خود شخص باشد. یک نیروی مافوق وجود دارد که به همه امور رسیدگی میکند که برایش رنگ و نژاد فرقی ندارد هرچه پاکتر به او نزدیکتر.
همسفر صبوره در برداشت از سیدی وادی چهارم نوشت:
«در مسائل حیاتی مسئولیت دادن به خداوند؛ یعنی سلب مسئولیت از خویش» به نظر من هیچ موجودی در دنیا مسئولیت یک طرفه ندارد و همه در قبال هم مسئول هستیم حتی خداوند در قبال ما هم مسئول است ما هم در قبال خداوند مسئول هستیم. مسئولیت برای هر کسی یک حد و مرزی دارد. نکته مهم این است که ما مرز مسئولیتهای خود را بدانیم؛ یعنی درخواستهای معقول از خداوند داشته باشیم. همچنین این نکته خیلی مهم است که بیشترین مسئولیت زندگی به عهده خود ما است. جالب است، ما انسانها فکر می کنیم که با نمازخواندن یا روزهگرفتن حتماً خداوند باید یک چیزی در قبالش به ما بدهد این طرز فکر درست نیست. خداوند انسان را بر سر دو راهی قرار میدهد تا خوب فکر کند و راه درست را پیدا کند؛ اگر در راه درست قدم برداریم، خداوند به ما کمک میکند و این باعث آرامش ما میشود؛ زیرا قدم گذاشتن در راه درست موجب میشود که دچار رنج، درد و افسردگی نشویم. برای شناخت خداوند ابتدا باید خود را خوب بشناسیم.
برداشت همسفر مریم از سیدی مدرس :
معلمها مطالبی را به ما آموزش میدهند که به آن نیاز داشته باشیم و در زندگی آن را به کار ببریم. مطالب باید حقیقی و راستین باشد؛ همچنین مطالب باید ساده، روان و قابل فهم باشد. اگر بخواهیم جامعهای درست داشته باشیم تنها معلمان هستن که با پرورش شاگردها و درستکردن تفکر و اندیشه آنها میتوانند انسانهایی پرورش دهند که بخشی از سیستم جامعه را درست کنند. اگر معلمان جامعهای را از کار بیندازیم، مسلماً آن جامعه نابود خواهد شد. معلم در انسان معجزه میکند. روح تحت فرمان مربی است. روح چیزیست که حیوان فاقد آن است و خداوند از روح خودش فقط در انسان دمیده است و انسان میتواند علم را یاد بگیرد. زمانیکه انسان با علاقه چیزی را بفهمد از آن لذت خواهد برد. و زمانیکه چیزی را دوست داشته باشیم به آن آسیب هم نخواهیم زد. دوستداشتن چیزی یا علمی زمانی اتفاق میافتد که انسان آن علم را خوب بفهمد. علاقه و فهم را معلم واقعی به انسان میدهد.انسانها دو دسته هستند: انسانهای خوب؛ انسانی که اگر برای کسی مشکلی پیش بیاید میگوید: چه کاری از دست من بر میآید؟ چه کمکی میتوانم بکنم؟ و کمک میکند. انسانهای بد؛ انسانی که وقتی یک مسئله یا مشکلی برای کسی پیش آید میگوید: حلشدن مشکل او چه نفعی برای من دارد؟ و تا منفعتی برای او نداشته باشد، اهمیت نمیدهد، جلو نمیرود و برایش مهم نیست؛ مثلاً فردی در یک کارخانه صاحب منصب است و چند نفر از آشنایان خود را که بدون مهارت هستند، استخدام میکند تا به منفعتی برسد درحالیکه بهخاطر این کارش وضعیت کارخانه روزبهروز بدتر میشود، در واقع این فرد در حال کندن از کارخانه است و کارخانه را به سمت ورشکستی میبرد؛ ولی انسانهای خوب، تلاش میکنند با آموختههای خود باعث افزایش تولید و کیفیت محصولات کارخانه میشوند.
رابطخبری: همسفر سودابه رهجوی راهنما همسفر فیروزه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
نمایندگی نیمایوشبج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
95