برای اینکه همیشه علم و عمل انسان با هم تطابقی داشته باشند، انسان همیشه جوینده مطالب و دروس متعدد و غنی میباشد و این بسیار خوب است؛ زیرا حرکت و سفر همیشه معنای باارزشی مییابد، بههمینجهت وادیها با مضامین باارزشی مکتوب میشوند؛ اما وادی دوازدهم «آخرامر؛ امر اول، اجرا میشود.» شاید یک خط یا یک جمله بیشتر نباشد؛ اما برای هر انسانی تکلیف را تعیین مینماید؛ یعنی معمار، نقشه رسم شده را از صفحه کاغذ بیرون میآورد و بر مساحت زمین بنا مینهد. حال متوجه میشوید از گفتنیها تا عمل کردن چقدر فاصله است.
جهان مملو از امواج است و هرچه در جهان هستی است همه از موج تشکیل شده است، قدرت مطلق امواج را متراکم کرد و جهانی را به نام جهان خاکی بنیان نهاد. برای خلق جهان خاکی از طریق القاء، عشق را در ذرات و یا امواج دمید، اصولاً عشق چیزی است که قدرت جمعکنندگی دارد. قدرت مطلق از ذرات تشکیلدهنده جهان خاکی مثل کلسیم، پتاسیم، فسفر، مس، آهن و... شهری را برای انسان بنا نهاد به نام جسم یا کالبد خاکی و اعلام کرد: من قرار دادهام در جهان خاکی، جانشینی؛ آدم با اختیارات کامل بر سرنوشت خود، بنابراین انسان اختیار کامل دارد تا سرنوشت خود را خودش رقم بزند، اگر به طرف ارزشها حرکت کند به آسایش و آرامش یا شادی و شعف میرسد و اگر به طرف ضدارزشها حرکت کند به ناآرامی، ترس، اضطراب، حقارت و سختی و عذاب رهنمون میشود. به انسان قدرت آموختن علم داده شد که بایستی با آموزش و تجربه آن را به انجام برساند. انسان باید به دانشی که کسب میکند عمل کند؛ تصمیم، حرف و نقشه راه مهم نیست؛ مهم این است که هر فردی بداند خواسته او هر چه است، آن خواسته با رفتن به نتیجه میرسد. برای انجام هر کاری ابتدا آن خواسته در ذهن خلق میشود و برای اینکه به عمل برسد مراحل متعددی را طی میکند. بعضی اوقات انسان چند کار را زخمی میکند و به نتیجه نمیرساند؛ کارهای نیمهکاره فکر و اندیشه انسان را مشغول میکنند و گاهی اوقات ذهن درگیر یکسری مسائل میشود برای همین فرصتی برای رسیدگی و انجام کارهای دیگر پیدا نمیکند، باید با دوری از ضدارزشها میتوان ذهن را مرتب و منظم کرد.
در زمین برای رسیدن به اهداف، بایستی زمان را در نظر گرفت؛ یعنی هر خواسته یا دستوری با گذشت زمان بهاجرا درمیآید. در جهان مادی زمان و فضا اهمیت دارد، این معجزه زمان است که به امواج فرصت داد در طول زمان، تغییر ماهیت دهند، بنابراین خلقت و انسان که جزئی از خلقت و هستی است برای رسیدن به نتایج دلخواه، بایستی زمان را با موفقیت سپری نماید. برای رسیدن به آخر امر، بایستی از مراحل تغییر و تبدیل عبور کرد تا بتوان به مرحله نتیجه یا ترخیص رسید، چنانچه در هستی تغییر، تبدیل و ترخیص انجام نمیگرفت، هستی به حالت سکون درمیآمد و بلافاصله متوقف و متلاشی میگردید. چیزی در هستی پیدا نمیشود که ثابت باشد، همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است و هیچ چیز ثابت نیست. اگر سکون وجود داشت باید عالم هستی توقف میکرد و یک جا میایستاد؛ بنابراین دلبستگی به آن چیزی که هیچ وقت ثابت نیست کار خردمندانهای نخواهد بود. تغییر یک مرحله دگرگونی تدریجی است و بهآرامی انجام میگیرد؛ ولی ماهیت تغییر نمیکند، مثلاً یک سلول تکثیر میشود؛ ولی ماهیت آن تغییر نمیکند و ویژگیها و خصوصیات خودش را دارد. این تغییرات باید به صورت تدریجی و اندکاندک انجام بگیرد تا وارد یک پروسه دیگر شود، آنجا یومالفصل یا روز جدایی انجام میگیرد. بچهای که در شکم مادر است مرتب دچار تغییراتی میشود و وقتی به دنیا آمد یومالفصل اتفاق میافتد. انسانها را یکمرتبه نمیشود تغییر داد؛ زیرا انسان بهنوعی یک فرهنگ و ساختار است، باید ذرهذره پخته شود و تا زمانی که تغییر انجام نشود، تبدیل اتفاق نمیافتد، مثلاً افسردگی سه پایه دارد: نگرش فرد نسبت به خودش، نگرش فرد نسبت به خانواده و نگرش فرد نسبت به جامعه، این سه نگرش اگر در فرد افسرده برطرف نشود افسردگی از بین نخواهد رفت، برای تغییر نگرش باید جهانبینی تغییر کند.
فرد وارد سفر اول میشود، داروی خود را ذرهذره مصرف میکند، تغییرات در قسمت فیزیولوژی، تفکر و اندیشه انجام میشود، روزی که مصرف قطع میشود، آنجا تبدیل انجام میگیرد، تبدیل در صور پنهان و آشکار، یعنی از یک فرد مصرفکننده به یک آدم رها یافته و آزاد تبدیل میشود و این تبدیل خیلی سخت است، به حرف، صوت و کلام نیست. با بیدار شدن تفکر در فرد بلافاصله نیروهای القاء، احیاء و تحرک نیز حرکت خود را آغاز میکنند؛ البته اگر فرد بتواند بر نیروهای تخریبی و بازدارنده غلبه کند. نیروهای تخریبی و بازدارنده هم در صور پنهان و هم در صور آشکار وجود دارند، ترس و ناامیدی ازجمله نیروهای تخریبی در صور پنهان هستند و آدمهایی که کارشان تخریب است جزء نیروهای بازدارنده در صور آشکار هستند، بهطورکلی نیروها به دو بخش تاریکیها و روشناییها تقسیم میشوند، این دو نیرو همیشه با هم در حال نبرد بوده و هریک تلاش میکنند افراد و نیروهای خود را آموزش داده و تعداد آنها را هم در زمین و هم در سماء افزایش دهند، قسمتی از این عمل از طریق الهام یا القاء انجام میگیرد. القاء به معنی انتقال اطلاعات و آگاهی است؛ چه مثبت و چه منفی، چه از طریق مستقیم و چه غیرمستقیم، یا بهعبارتی القاء یعنی ایجاد شدن چیزی در چیزی و به وجود آمدن بدون ارتباط فیزیکی، یک نفر اندیشهای در درون خودش دارد با کلام، اندیشه درون خودش را به فرد دیگری القاء میکند؛ این ارتباط مستقیم است. انسانها میتوانند به یک مراتبی برسند که بدون اینکه صحبت کنند اندیشه خودشان را به فرد دیگری منتقل کنند، پس نیروی القاء در هستی برای تغییرات و تبدیلات در جریان میباشد و هرگاه فردی خودش برای خروج از تاریکیها اقدام کند، بلافاصله نیروهای القاء کننده از آسمان و زمین به یاری او خواهند آمد و این یک قانون است.
احیاء یعنی زنده کردن، در کتاب آسمانی نیز این کلمه به تکرار آمده است و برای زنده شدن مردگان از این کلمه استفاده میشود، احیاء در مورد بازسازی آنچه که تخریب و نابود شده است نیز به کار میرود. وقتی انسانی مصرفکننده مواد مخدر میشود معمولاً کم از مردگان نیست؛ همچنین احیاء یعنی بازتوانی در ابعاد مختلف و تثبیت آن و این کار ممکن نمیشود مگر در ادامه طعام بهتری مهیا گردد. بازتوانی باید در قسمت فیزیولوژی یا جسم، روان، تفکر، اندیشه و ورزش انجام بگیرد و تثبیت یا ثابت کردن آن یعنی وقتی فرد به رهایی رسید در آن شرایط بماند. وقتی فردی را میخواهیم در هر سیستمی احیاء کنیم به چند موضوع نیاز داریم:
1- تمایل به احیاء کردن
۲- داشتن توان احیاء کردن
۳- داشتن علم احیاء کردن
کسی که میخواهد درمان شود باید تمایل به احیاء و درمان شدن داشته باشد، تسلیم درمان باشد و قابل درمان و احیاء باشد. طعام احیاء عبارت است از:
۱- علم و دانش آن که در کنگره۶۰ موجود است، همان متد DST (ضریب ۰/۸، دارویOT، جهانبینی کنگره، گوش کردن سیدیها و ...)
۲- زمان احیاء که سفر اول حداقل دهماه است.
۳- مکان احیاء
مسئله مهم دیگر حرکت است، حرکت اساس هستی و تغییرات و تبدیلات میباشد، برای حرکت باید هفت وادی اول را در توبره خود داشته باشد، مهم این است که انسان در حرکت است؛ ولی به کجا میرود؟ حرکت باید جهت داشته باشد، وقتی به طرف ارزشها حرکت میکند، از زمین و آسمان نیروهای الهی به طرف انسان حرکت میکنند، در صراط مستقیم باید امتحان پس داد و ثابتقدم بود. در آخر امر؛ امر اول اجرا میشود و قدرت مطلق به انسان گفت: «من میدانم آنچه را که شما نمیدانید.» نباید نسبت به رحمت و بخشندگی قدرت مطلق تردید داشت؛ زیرا وعده او دروغ نیست. وادی دوازدهم حرکتی واقعی است که صورت میگیرد و تفکر انسان با آغاز این سفر شروع به کار کرده و از چالهها و سیاهچالهها بیرون میآید و قد راست میکند و برای هدف خود تمام توان و بدن را بهکار میگیرد، پس این وادی به سهم خود جهانی است که از خیال به نقش عمل مینشیند.
منابع: سیدیهای وادی دوازدهم1 و2 و 3، علم و عمل، القاء1، تبدیل، ترخیص و تبدیل
نویسنده: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ویراستاری: رابط خبری همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
124