English Version
This Site Is Available In English

ایمان دارم در پایان مسیر درخت وجودم به بار خواهد نشست

ایمان دارم در پایان مسیر درخت وجودم به بار خواهد نشست

گاهی زندگی شبیه یک سکوت طولانی می‌شود، سکوتی که در آن هیچ صدایی، نه امید، نه شادی، نه حتی صدای خودت به گوش نمی‌رسد، انگار در میانه‌ راه ایستاده‌ای و نمی‌دانی باید به کدام سمت بروی، تمام تلاش‌هایی که تا دیروز کرده‌ای مثل بذری است که در زمین خشک کاشته باشی و هیچ نشانی از رشد ندارند.

من در همین نقطه بودم، نقطه‌ای که هرچند راه را شروع کرده بودم؛ اما حس می‌کردم دور خود می‌چرخم، وقتی به عنوان وادی دوازدهم رسیدم: «آخر امر، امر اول اجرا می‌شود». ذهنم از سؤال‌های بی‌جواب پر شد، مگر معنای این جمله چیزی جز بازگشت به نقطه آغاز است؟ مگر این همان چیزی نیست که بارها از آن فرار کرده‌ام؟ اما چیزی در درونم نگذاشت تسلیم شوم، گویی صدایی آرام و پر از اطمینان گفت: بمان، بشنو، صبور باش و من ماندم.

وادی دوازدهم مثل دریچه‌ای کوچک به روشنایی بود و فهمیدم این جمله نه نشانه‌ شکست، بلکه معنایی عمیق‌تر دارد که پایان هر راه شروعی دوباره است؛ اما این شروع با آگاهی، صبر و ایمانی قوی‌تر همراه است.

زندگی شبیه، کشاورزی است که زمین را آماده می‌کند، اگر زمین سنگلاخی باشد، باید سختی شخم زدن را به جان خرید، اگر بذرش نامرغوب باشد، باید بارها و بارها آن را عوض کرد، اگر آبیاری‌ آن اشتباه باشد، باید روش را تغییر داد و من تازه فهمیدم زمین زندگی‌ام تا امروز پر از علف‌های هرز بوده است، علف‌هایی که خود با ناامیدی، ترس، خشم کاشته‌ام.

وادی دوازدهم به من یاد داد که تغییر، از درون آغاز می‌شود، نمی‌توانم انتظار داشته باشم محصول خوبی به دست آورم وقتی درونم پر از آشفتگی است؛ زیرا باید زمین درون را پاک کنم، بهترین بذرها را در آن بکارم و به این باور برسم که هرچه سختی می‌کشم بخشی از مسیر رشد است. اکنون دیگر می‌دانم که هر اتفاقی در زمان خودش رخ می‌دهد، نیاز نیست خودم را با دیگران مقایسه کنم هر درختی در باغ هستی، میوه‌اش را در زمان خودش می‌دهد؛ اما مهم این است که درخت وجودم را با ایمان، صبر، امید زنده نگه‌دارم. حرکت من شاید کند باشد؛ اما متوقف نخواهد شد.

وادی دوازدهم به من آموخت که ایمان داشته باشم و ایمان به خداوند، خودم، توانایی‌هایم، به مسیری که در آن قدم گذاشته‌ام. اگر بارها به نقطه‌ی اول بازگردم، هر بار چیز جدیدی یاد می‌گیرم و قوی‌تر می‌شوم. اکنون با هر گام به‌جای ترس از زمین خوردن، به خود می‌گویم: مهم این است که حرکت کردم و هر بار که به گذشته خود نگاه می‌کنم، می‌فهمم که این مسیر ارزش تمام سختی‌ها را دارد. آخر امر، همان‌ جایی است که دوباره آغاز می‌شود، من آماده‌ام که با دانشی بیشتر، امیدی تازه‌تر و عزمی راسخ‌تر حرکت کنم؛ زیرا ایمان دارم که در پایان این مسیر درخت وجودم به بار خواهد نشست. 

نویسنده: همسفر صفورا رهجوی راهنمای همسفر زهرا (لژیون هجدهم)
ویرایش: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر زهرا(لژیون هجدهم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنمای همسفر نجمه(لژیون هشتم)
ویراستاری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر فریناز (نگهبان سایت)
همسفران میرداماد اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .