در سیدی خشم آقای مهندس در مورد مطلبی تحت عنوان «بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیگیرد» صحبت میکنند. در دانشگاهها و مدارس همه مخاطبان در یک سطح هستند و مخاطبان مشخصاند اما مطلب جهانبینی که آقای مهندس تدریس میکنند، سطح مخاطب مشخص نیست مخاطب هم یک انسانی است که سطح سواد ابتدایی دارد و یک مخاطب هم ممکن است در علوم انسانی متخصص باشد و تنها حسنی که دارد این است که کسی که میآید به کنگره۶۰ بیسواد نیست ولی به هر حال صحبتهای آقای مهندس برای همه هست حتی آیندگان.
کسانی که تازه سیدی گوش میدهند لازم نیست که همه مطالب را بیاموزند، ولی قدر مسلم برای آنها هم همیشه مطلب در سیدی هست، بطورکلی منظور آقای مهندس این است که هرکسی به اندازه دانش خودش از سیدیها برداشت میکند.
تازه واردین وقتی وارد کنگره۶۰ میشوند اول باید ۴۰سیدی را بنویسند تا پایهشان محکمتر و قویتربشود، آنها سیدی روز را نمینویسند.
آقای مهندس معتقدند که برای درمان اعتیاد باید جسم، روان و جهانبینی به تعادل برسند که روی هر کدامشان در کنگره۶۰ کار میشود، در دنیای امروزی کسی اعتقادی به درمان اعتیاد ندارد و از نظر بعضی از گروههای خیلی بزرگ اعتیاد یک بیماری مرموز، پیش رونده و لاعلاج است.
آقای مهندس درکنگره ۶۰ هرچیزی را راستی آزمایی میکنند و بعد یک تعریف جدید برای آن ارائه میدهند به عنوان مثال میگویند ما میخواهیم روان را درمان کنیم اولین قدم این است که مشخص کنیم که روان چیست؟ باید یک تعریف قاطع و واحد برای آن ارائه دهیم تا همه آن راقبول کنند در این موقعیت به نتیجه نزدیک میشویم. آبروی علم به عملش است. دانشگاه کنگره ۶۰ در جزیره قشم ایجاد و در حال تاسیس است تا مقطع کارشناسی ارشد رشتههای مهندسی فارغالتحصیل میدهد انشالله در آیندهای نه چندان دور رشتههای علوم انسانی هم افزوده خواهند شد چون آقای مهندس دوست دارند که مسئله درمان اعتیاد کاملا آکادمی و دانشگاهی باشد.
استادمیگوید: انشاالله همانطور که مکتوبات ارزش واقعی خود را جهت بیداری انسانهایی که میخواهند به صراط مستقیم بروند نشان میدهند و جهت خود را بطور حتم در آن نوشتارها مییابند ما این موضوع را تجربه مینماییم و خوشحال هستیم، و اما در مورد حس، ازحس درون که میدانید در بدن و قابل فهم است و پنج حس نامبرده شده هست، بینایی، چشایی، لامسه، بویایی، شنوایی. اما بحث شما پنج حس دیگر برون بدن لست که با هفت اندام نزدیکی بیشتری دارد حس ششم رابطه بین درون و برون است. حسهای برون قابل رویت نیستند اما قدری فکر کنید ما قبلاً گفتیم که حس غیرقابل رویت بوده و هم نام خودش را میجوید. در مرحله نخست بدون حس هیچ حرکتی انجام نمیگیرد چه در صورآشکار و چه در صورپنهان. حس اصولا یک گیرنده است و مرکز آن قلب است، این گیرنده شرایط متعددی دارد.
برای انجام هر کاری باید حس آن در وجود شخص باشد و اگر انن حس در وجود آدمی نباشد هیچ حرکتی انجام نمیشود. منشا تمام حرکات ما حس ما است، حالابستگی به این دارد که آن حس ما چگونه حسی باشد، یکی هست که با کوچکترین حرفی بهش میزنیم فوری احساسش بهم میریزد و عصبانی میشود و جبهه میگیرد و حس کینه و انتقام را میگیرد و درگیر میشود، درگیر شدن همانا و دچار حس خشم میشود وقتی حس خشم میآید ضریب هوشی انسان سه مرتبه کاهش پیدا میکند. ضریب هوشی انسان معمولی صد، تیزهوشان صدوبیست، نابغه صدوچهل، خنگ هشتاد، کودن شصت است. موقعی که یک انسان خشمگین میشود تبدیل به احمقترین انسان میشود تفکر از بین میرود و یکسری کارهایی انجام میدهد که هیچ وقت در زمان معمولی انجام نمیدهد. ترس تفکر را میخورد، تفکر خورده شده مانند غذای فاسد است و غذای فاسد هم انسان را مسموم میکند؛ ولی یکی هم هست یک حرف میزنی اصلا انگار نه انگار به راحتی از بغل آن حرف عبور میکند.
بدترین گناه حس ناامیدی است، انسانی که ناامید است دست از همه چیز برمیدارد و هیچ حرکتی انجام نمیدهد، اگر انسان در عشق ورزیدن شکست بخورد دیگر به هیچکس و هیچ چیز محبت نمیکند.حس خودش، خودش را تقویت میکند وقتی انسان در ناامیدی فرو میرود هی ناامید و ناامیدتر میشود و ناامیدی مدام تکثیر میشود و اضافه میشود یا افسرده میشود افسردگی هی افزوده میشود. انسان زمانی که مریض میشود هم میتواند به خودش روحیه بدهد و هم میتواند خودش را ناامید کند! بستگی به حس ما دارد که حس ما حس امیدواری باشد یا حس ناامیدی!
اگر یک راهنما حس کمک به دیگران را نداشته باشد چگونه میتوان خدمت بکند و به دیگران کمک بکند؟ بعضیها با آمدن به کنگره۶۰ حس کمک به دیگران و خدمت کردن را یاد میگیرند، ممکن هست بعضیها هم یاد نگیرند آنها درکل به اون آگاهی لازم نرسیدند و یک روزی از روزگار خواهند آموخت، اگر انسان از آموزگار آموخت که آموخت اگر یاد نگرفت روزگار به انسان میآموزد!
حس ششم حس بیرونی است که بصورت الهام و القا به انسان خبر میدهد و آنچه که هست پی بردن تمنای دل میخواهد، الهام به آن شکل میدهد آنگاه که تصویری گرفت پالایشهای مداوم به تراوشها استحکام میبخشد و دریافتش بیشتر میشود. زمانی که نفس به مرحله میانی رسید به او فجور و تقوا الهام میشود، الهام میتواند منفی و مثبت باشد بستگی به موضوع انتخابی تو دارد. حس مانند خداوند است درتمام هستی و نیستی موجود و روئیت ناپذیر است اما هم نام خودش قابل حس است(تو باید مجنون باشی تا لیلی را از دریچه چشم اون ببینی نه از دریچه چشم خودت) یک پشه حس پشه را درک میکند، پس اگر میخواهید به بیرون از بدن که به عبارتی دیده نمیشود سیر نمایید باید بدانید که مکان و بقول معروف مبدا، منشا و ریشه از قفس تن آغاز میشود و به بیرون و به ماورا اندیشه مارا هدایت مینماید. هرچیزی آغازی دارد و برای شناخت بقیه مطالب میبایست وسیلهای باشد یعنی مانند صورت مسئله که خود میگویید در این مسئله هم حداقل بایستی یک مسئله یا موضوع معلوم باشد تا بتوان مجهولات دیگری را از روی آن یافت. یعنی اگر صورت مسئله اعتیاد از اول درست مطرح شده بود قطعاً راه حل هم برایش پیدا میشد. ما هر کار را که میخواهیم انجام دهیم باید صورت مسئلهاش کاملا مشخص و معلوم باشد و بر مبنای آن میتوانیم کاری کنیم و قدمهای بعدی را برداریم. استاد میگوید: آیامتوجه شدید؟شاگرد میگوید: من نمیتوانم اکنون بگویم باید باز هم فکر کنم و با خود بگویم آیاخیال، فکر، تصورکردن، با ذهن جز حس است؟ استاد میگوید: نامهایی که شما بردید جزو مجموعه حزب هستند اگر شما حس نداشته باشید هیچ حرکت صورت نمیگیرد خواه در خواب باشید یا بیداری. همیشه وسیله اندیشیدن در اختیار نیست، شما یک لحظه فقط نگاه میکنید به نظر میرسد که با چشمان خود نگاه میکنید اما اینطور نیست بلکه با دید دیگری به مکان و زمانهای گذشته و یا حال و آینده سیر مینمایید و برگشت میکنید. وقتی به وقت خود نگاه میاندازید میبینید فقط چند ثانیه یا کمتر از یک دقیقه بوده اما گویی در آن بعد از زمان و مکان به طور طولانی بوده و زندگی کردهاید پس در اینجا تفکر و اندیشه هیچ نقشی در این موضوع نداشتند. اما وجودش در کالبد شما این مطلب را آفرید اما ریشه و پایهاش همان تفکرات گذشته بوده، پس دیدن و سفر در جاهایی که خود یاد ندارید ولی حضور داشته و دارید را چگونه میتوانید توجیه کنید؟ پس اگر قدری خوب فکر کنید خواهید دانست که آن نیرویی که شما را در جاهای مختلف میبرد و دوباره میآورد و شما آگاه نمیشوید، نمیماند همان حسهایی هستند که طبق فرمان انجام و یادتان نمیماند همان حس هایی هستند که طبق فرمان انجام عمل مینمایند مانند کسی که یک دستگاهی داشته باشد و از آن خود استفاده نکند و یا مواقعی که لازم است طبق فرمان از آن استفاده نماید شاید مفهوم کامل نشود اطلاعاتی که به بدن ما میرسد همه به ما داده نمیشود بلکه در ضمیر ناخودآگاه ما باقی میماند.
منبع: سیدی خشم از آقای مهندس حسین دژاکام
نویسنده: راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر هانیه (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی ارومیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
43