English Version
This Site Is Available In English

هیچ چیزی یک شبه اتفاق نمی‌افتد

هیچ چیزی یک شبه اتفاق نمی‌افتد

سلام دوستان فرزانه هستم یک همسفر؛
در کل ما می‌دانیم که درمان اعتیاد بر روی سه ضلع جسم، روان و جهان‌بینی اتفاق می‌افتد؛ که قاعده این مثلث جهان‌بینی است و آموزش‌هایی که در کنگره۶۰ از جهت جهان‌بینی فرا می‌گیریم؛ برای مسافر و همسفر به طور یکسان انجام می‌گیرد؛ ما همسفران با وارد شدن به کنگره درمی‌یابیم، که اذن ورود ما به دلیل وجود مسافرمان است؛ یعنی اگر شخصی بدون مسافر باشد، نمی‌تواند وارد کنگره شود و همینطور است که با حضور مستمر در این مکان، دیدگاه ما تغییر می‌کند؛ در ضمن اینکه اگر پارامتر زمان را برای سپری شدن درمان مسافر به او بدهیم، این تغییر در او نیز، رخ می‌دهد؛ همسفر از ابتدای ورود به کنگره غم و اندوه دارد و دوست دارد مسافر زودتر به درمان برسد برای مسافر زمان مناسب را در نظر نمی‌گیرد به همین دلیل به نتیجه مطلوب نمی‌رسد؛ وادی دوازدهم به من می‌گوید: که اگر می‌خواهید تغییر کنید باید پارامتر زمان را در نظر بگیرید.

تاثیر وادی دوازدهم بر من همسفر این گونه بود؛ که برای من یادآور سفر ویلیام وایت و درمان نیکوتین بود من با یک خواسته جلو آمدم و یک روزه مصرف‌کننده سیگار و قلیان نشدم، بلکه بارها و به دفعات استفاده کردم و به مرور به صورت یک عادت و اعتیاد درآمد؛ پس برای حل این مسئله باید زمان بدهم. که در کنگره مدت ۱۰ ماه در نظر گرفته شده در طی این زمان است که من تغییر می‌کنم بنابراین اگر بخواهم تبدیل شوم قطعاً باید تغییر در من صورت بگیرد.
 

سلام دوستان الهام هستم یک همسفر؛
زمانی که وارد کنگره شدم تصورم بر این بود؛ که قرار است با چشم بر هم زدنی همه اوضاع و نابه‌سامانی‌های زندگیم درست شود؛ ولی نمی‌دانستم که تازه یک خواسته‌ای به صورت بذر کاشته شده است و نمی‌توانم از یک بذر به یک‌باره انتظار ثمره و نتیجه شگفت‌انگیز داشته باشم. این بذر باید در دل سرد و تاریک رنج‌ها و ناامیدی‌ها کاشته شود و بتواند پوسته‌ی ترس‌ و ناباوری‌ خود را بشکافد و سر از تاریکی خاک بیرون آورده تا راه خود را به سمت نور پیدا کند و این‌بار در روشنایی و آگاهی رشد کند.

یک جوانه تا رسیدن به شکوفه و میوه راه دشواری در پیش دارد و نیاز به مراقبت و تلاش و استقامت زیادی دارد. آن موقع بذر خواسته ما با ورود به کنگره تازه جوانه زده بود و قبول این فرایند در ابتدای امر برایم مشکل بود؛ چون تحمل این زمان همراه با سختی‌های مسیر برایم دشوار و ناخوشایند بود و من می‌خواستم سریع‌تر زمان بگذرد و فقط بگذرد و من نه به آن فکر کنم و نه حتی حسش کنم. آن‌قدری احساسات منفی را تجربه کرده بودم، که دیگر روانم برای حفاظت از خود مسیر احساساتم را بسته بود تا لااقل اگر حس مثبت وارد نمی‌شود، حس منفی هم وارد نشود و این‌گونه کمتر آسیب ببینم.

با اینکه اصلاً دوست نداشتم ولی ‌دیگر می‌دانستم باید این مدت را صبر کنم تا در آخر امر، امر اول اجرا شود و این تنها راه و بهترین راه است تا سالم و کامیاب به مقصد برسیم و امید به رسیدن به مقصد، انرژی و انگیزه حرکت می‌داد و در مقصد نیز پیوند محبتی بین ما و قدرت مطلق بسته می‌شود که به آن نیاز داریم و می‌تواند تکیه‌گاه امنی باشد برای تمام سختی‌ها همراه با عشق و محبتی ناب که همواره در قلب آن را احساس می‌کنیم و پیمودن این مسیر و شکافتن تاریکی‌ها لازمه بسته شدن این پیوند است تا پیوندی نه از جنس تاریکی و سستی و رخوت بلکه از جنس نور ناب باشد تا مستحکم و پایدار بماند و گسسته نشود. مقصد این سفر نیز مبدایی است برای شروع سفری زیبا و ارزشمند زیرا پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست و این نقطه سرآغازی است برای سفر خودشناسی.
 

سلام دوستان سمیه هستم یک همسفر؛
همانطور که جناب آقای مهندس حسین‌دژاکام از طبیعت الهام می‌گیرند؛ من هم باید از طبیعت یاد بگیرم که هیچ چیزی یک شبه اتفاق نمی‌افتد و من همسفر یک شبه دچار تاریکی و ضدارزش نشدم و باید پارامتر زمان که در وادی دوازدهم بسیار مهم می‌باشد مد نظر خود قرار بدهم و زمان می‌برد تا بتوانم تاریکی‌ها و ضد ارزش‌های وجودم را به روشنایی و ارزش‌ها تبديل کنم.

نیت و خواسته من که همان امر اول است خیلی مهم است زیرا اگر خواسته خوب داشته باشم؛ آنگاه می‌توانم در آخر امر چیزهای خوبی برداشت کنم و اگر خواسته مشخصی نداشته باشم در آخر امر چیزی برداشت نمی‌کنم. خداوند یک ویژگی به نام اختیار را در انسان قرار داده است که بتواند مسیر خودش را خودش انتخاب کند و سرنوشت و هر انسانی به دست خودش رقم بخورد.

ویراستاری و ارسال: همسفر عفیفه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی بروجن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .